بیمارانی که از دفاع خوی استفاده می کنند

بیماری که از دفاع خوی استفاده می کند، همان رفتاری را با خود می کند که درگذشته با خود او شده است. اگر والدینش احساس او را نادیده گرفته اند و یا کم ارزشش کرده اند، او نیز احساس خود را نادیده می گیرد و خودش را کم ارزش می داند. از طریق نمایش روابط […]


بیماری که از دفاع خوی استفاده می کند، همان رفتاری را با خود می کند که درگذشته با خود او شده است. اگر والدینش احساس او را نادیده گرفته اند و یا کم ارزشش کرده اند، او نیز احساس خود را نادیده می گیرد و خودش را کم ارزش می داند. از طریق نمایش روابط گذشته، بیمار احساس های خود را سرکوب می کند. برخی از بیماران، از دفاع های سرکوب کننده استفاده می کنند و روابط گذشته را تکرار می کنند تا از تجربه ی احساس هایشان دوری کنند. بازنمایی روابط گذشته می تواند شکلی از مقاومت را بگیرد و در نتیجه بیمار با درمانگر همان کاری را بکند که در گذشته با او شده است. یا این که بیماران ممکن است از دفاع های شخصیتی استفاده کنند و با خود همان طور رفتار کنند که در گذشته با آن ها رفتار شده است. دفاع های شخصیتی اغلب در قالب رفتارهای شخصی بیمار و رفتار غیرکلامی او قابل مشاهده هستند. هرچقدر آسیب شناسی شخصیتی بیمار قوی تر باشد، بیش تر از روش های آسیب شناسانه به عنوان دفاع خوی و سپر مقاومتی استفاده می کنند؛ بنابراین، هر دفاع خوی، تاریخچه ی رنج کشیدن بیمار را آشکار می کند. برای مثال، یک بیمار در مورد مشکلات خود با دوست دخترش صحبت کرد. به خاطر دارم که با وجود این که او می گفت که موضوع مهم است، داستان را به صورتی خالی از تنش توصیف می کرد. وقتی که من روی موضوع اجتنابش تمرکز کردم، متوجه شد که از من توقع دارد تا فاصله گرفتن و درگیر نشدنش را بدون شکایت تحمل کنم، درست به همان ترتیبی که مادرش از او توقع داشته است. او شروع به هق هق کرد. این امر نشان می دهد که چطور دفاع خوی، حاصل همانندسازی با مهاجم است.

در این مثال، بیمار همزمان احساس خود( دفاع خوی) و هم چنین درمانگر ( مقاومت) را نادیده میگیرد. دفاع خوی بیمار در این مثال، نقش سپر دفاعی را نیز بازی کرده است. دفاع خوی، در طرز برخورد بیمار با شما آشکار می گردد: اینکه چطور عمل می کند؛ چطور رفتار می کند و رابطه برقرار می کند. این که بیمار چه چیزی می گوید، کم اهمیت تر از نحوه ی بیان آن است. برای نمونه، دفاع های شخصیتی ممکن است شکل هایی از طرز صحبت کردن، گام برداشتن، حالت صورت و یا مواردی مانند لبخند زدن، تمسخر، بزرگ منشی، درستی و ادب باشد. استفاده ی مداوم از رویکرد دفاعی، حاکی از این است که احساس های سرکوب شده به طور پیوسته وجود دارند. بی نزاکتی بیمار، ادب بیش از حد، بی تفاوتی اش یا انتقادی بودن، موانعی در درمان محسوب می شوند. بیمارانی که دچار اختلال های شخصیتی هستند، می گویند که کاری انجام خواهند داد اما آن را انجام نمی دهند. این بیمار به طور کلامی تمایل به مشارکت نشان می دهد اما به طور غیرکلامی مشارکت نمی کند. او مایل است که پی به احساسش ببرد اما از خیره شدن در چشم درمانگر اجتناب می کند، غیر همکار به نظر میرسد، با فاصله می نشیند و با لحن بی تفاوت سخن می گوید. کلمات درست هستند اما لحن ادای کلمات نه.

او می گوید که مایل است مشارکت کند اما درواقع همکاری نمی کند. او می گوید که عصبانی است، اما منفعل به نظر می رسد. هنگامی که کلام بیمار با رفتارش مطابق نیست، رفتار او را باور کنید و نه کلامش را. در مورد کاری که انجام می دهد تمرکز کنید و نه روی آنچه میگوید. تمرکز ویژه روی کلمات بیمار، اهیمت رفتارش را کاهش میدهد. اگر شما رفتار بیمار را تفسیر کنید، او با شدت بیش تری پاسخ خواهند داد. برای مثال اگر شما تفسیر داشته باشید که بیمار به دلیل اجتناب از نزدیکی و پیوند عاطفی فاصله میگیرد، او دفاع خوی اجتناب را نمایش خواهد داد:« من تصور میکنم شما ممکن است نکته ای در ذهن داشته باشید». برای آشکار کردن دفاع خوی، به رفتار او اشاره کنید.

« شما هم اکنون و اینجا و در رابطه با من، دارید از احساستان و از خودتان فاصله می گیرید». هنگامی که دفاع های شخصیتی ظاهر می شوند، باید به اولویت اول ما تبدیل شوند زیرا آن ها از شکل گیری هرگونه ارتباط عاطفی صمیمی ممانعت می کنند. درمانگران، اغلب به اشتباه، آنچه را که بیماران دچار اختلال های شخصیتی به عنوان ریشه ی مشکل خود ادراک می کنند، باور دارند. اگر درمانگر به بیمار در شناسایی و آشکار کردن دفاع های شخصی کمک نکند، مواجهه و تغییر ممکن نخواهد بود.

 

نکته: ابتدا دفاع خوی را مسدود کنید. سپس به رفتارهای بیمار اشاره کنید و درنهایت نحوه ی برخورد بیمار با خودش را آشکار نمایید.

در مثال زیر، درمانگر به رفتارهای بیمار اشاره می کند و سپس او را به شناسایی الگوی آن رفتارها ( روش آسیب شناسانه برخورد با خود یا همان دفاع های شخصیتی) دعوت می کند.

درمانگر: چه احساسی نسبت به او بابت سیلی زدن به تو داری؟

بیمار: مهم نیست! فراموشش کردم ( دفاع خوی: او با احساس خود از طریق فراموش کردن برخورد می کند. با این کار، با والدین نادیده گیر و بی توجه خود همانند سازی می کند. همانند کاری که والدینش با او کردند، خودش را نادیده میگیرد)

درمانگر: سیلی زدن را فراموش می کنی. لب های کبودت را فراموش می کنی. رنجت را فراموش میکنی ( به رفتار بیمار اشاره کنید). آیا متوجه هستی که چطور خودت و احساسات را فراموش می کنی و نادیده می گیری؟ ( بیمار را دعوت کنید تا الگوی رفتارها را ببیند: چطور با خودش برخورد می کند).

گاهی اوقات درمانگران زودتر از زمان مناسب سوال می کنند که « آیا متوجهی که چطور خودت را نادیده می گیری؟» این در حالی است که بیمار هنوز رفتارش را مورد مشاهده قرار نداده است. همیشه ابتدا به رفتارهای بیماران اشاره کنید. به این ترتیب، او راحت تر می تواند الگوی رفتارها ( چطور با خودش برخورد می کند) را که درواقع دفاع های شخصیتی هستند، ببیند.

بیمار: مسئله ی مهمی نیست.

درمانگر: خوب! شما معتقدی که سیلی زدن مسئله ی مهمی نیست. به من می گویی که کبودی مسئله ی مهمی نیست. می گویی که رنج کشیدن مسئله ی مهمی نیست. آیا متوجه هستی که چطور احساس خودت را نادیده می گیری و چشم پوشی می کنی؟ ( رفتار عینی بیمار را توصیف کنید و سپس به الگوی نحوه ی برخورد او با خودش اشاره کنید).

هنگامی که بیمار بتواند ببیند که چطور با خودش رابطه برقرار می کند ( دفاع خوی )، به او کمک کنید تا بهای استفاده از دفاع ها را بررسی کند.

« هنگامی که انتقادها را به سوی خودت برمی گردانی، آیا این امر به تو انگیزه برای اصلاح می دهد یا این که از حرکت بازمی مانی؟»

« هنگامی که انتقاد ها را به سوی خودت بر می گردانی، آیا این باعث می شود که حس خوبی داشته باشی یا احساس افسردگی بکنی؟»

« هنگامی که می گویی سیلی زدن او مسئله ی مهمی نیست، آیا این امر به تو کمک می کند که آن نوع رابطه ی مطلوبی را که مایلی با دوست پسرت داشته باشی، ایجاد کنی؟»

زمانی که بیمار شروع به دیدن دفاع های شخصیتی اش می شود که منجر به بروز مشکلات موجود و عوارض ناشی از آن شده اند، می توانیم به او کمک کنیم تا خودش را از دفاعش تفکیک کند.

« آیا برگردان خشم به سمت خودت، دوست تو است یا می تواند دشمنت باشد؟»

« آیا نادیده گرفتن خودت، کاری است که می خواهی انجام دهی یا چیزی است که مایلی تغییر دهی؟»

حال می توانیم اهداف بیمار را با تکالیف درمانی هماهنگ کنیم.

« آیا این که با نادیده گرفتن خودت که به شما آسیب می رساند، مقابله کنیم به نظرت منطقی است؟»

« آیا من اجازه دارم هر زمان که احساس کردم داری خودت را نادیده می گیری یا به خودت بی احترامی می کنی، شما را متوقف کنم؟»

 

برگرفته شده از کتاب دفاع ها به روابت فردریکسون 

مترجمان: دکتر فرهاد چنگیزی _ ماندانا دانشیان 

انتشارات: پرنده

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.