چطوری با بیشعوری خانوادم کنار بیام

اصلا درکی ندارن
ازشون خسته م و دلم میخواد دور باشم
بیشترین آزار روانی از ناحیه برادر بیشعورمه
متاسفانه خواستگاری ندارم که ازدواج کنم
تمام بار و مسئولیت خونه و خانواده رو دوشمه
دیگه خستم
به خودکشی فکر میکنم
خیلی خیلی عصبی و پرخاشگرم
خیلی وقتا به نقشه مرگ برادرم فکر میکنم

چطوری با بیشعوری خانوادم کنار بیام

اصلا درکی ندارن
ازشون خسته م و دلم میخواد دور باشم
بیشترین آزار روانی از ناحیه برادر بیشعورمه
متاسفانه خواستگاری ندارم که ازدواج کنم
تمام بار و مسئولیت خونه و خانواده رو دوشمه
دیگه خستم
به خودکشی فکر میکنم
خیلی خیلی عصبی و پرخاشگرم
خیلی وقتا به نقشه مرگ برادرم فکر میکنم

برگشت به جایگاه سابق پس از مطرح شدن دعوا و مجادلات به خانواده های دو طرف

سلام و وقت بخیر
در دوران عقد که به دلیل شرایط کرونایی به یکسال و نیم رسیده است مجادلات و بحث هایی بین ما پیش آمده است که متاسفانه به خانواده ها نیز انتقال داده شده است. الان هر دو به اشتباهات خود پی بردیم و میخایم زندگی را ادامه بدیم اما همسر بنده اعتقاددارن که هر دوی ما دیگر جایگاه سابق را نزد خانواده ها نخواهیم داشت و به همین دلیل دوست ندارن با خانواده من رفت و امد کنند. ممنون میشم راهنمایی کنید که چطور میشه این روابط رو مدیریت کرد به روابط دوستانه سابق رسید؟ اصلا امکان پذیر هست؟

بی توجهی وبی احترامی بیست وشش ساله زوج به همسر راچگونه بایدتحمل کرد

همسرم فردی کینه جومنفی نگربداخلاق که همه اعضای خانواده دوطرف ازش حساب میبرنخسیس من درطول زندگی ۲۶ ساله حق اظهارنظرندارم تادرموردموضوعی صحبت کنیم من نظرمخالف بدم به شالاتان گری میزنه وتاچندین روزقهرتوهین وکاری که خودش میگه انجام میده ازابتدای زندگی حق نداشتم اعتراض کنم یابه خانواده هامون بگم یابخوام برم مشاوره یادادرسی قضایی چون حق بااونه زن موجودی نیست که باهاش مشورت کنی واگه بهش میدون دادی زندگیت خرابهناقص العقل هست حالاراهنماییم کنین چه بایدکردخسته شدم

ازدواج با پسر آفریقایی

سلام من ۲۵ ساله هستم ۷ ماه هست با یه آقای ۲۷ ساله آفریقایی آشنا شدم اوایل رفت و آمدمون کمتر بود الان ۲ ماه هست حداقل هفته ای یکبار با هم بیرون میریم البته بیشتر برای خرید ها و کمک کردن بهشون چون فارسی هم بلد نیستن البته ایشون هم مسلمان هستن و سنی مذهب و کاملا شئونات اسلامی رو رعایت میکنیم حتی اولین بار که رفتیم بیرون فرداش مقدار مهریه ایران پرسید ازم گفتم بستگی به اون دختر داره گفتن دارم در مورد تو میپرسم وقتی گفتم گفتن خیلی زیاد هست و تقریبا بیخیال شدن ولی الان توی این ۲ ماهی که مراوداتمون بیشتر شده حس میکنم که انگار خودشم پنجاه پنجاه هست مثلا کسی خیلی بم نگاه کنه بیرون بریم فوری میگه بریم از اونجا یا گوشیم زنگ میخوره با اینکه فارسی بلد نیست بعد میپرسه کی بود راست اش خودم بیشتر از ۵۰ درصد اوکی هستم از نظر اخلاق و احترام واقعا به دلم نشسته ی تفاوت های فرهنگی هم داریم که انکار نمیکنم و با سیاه پوست بودنشون هم مشکل ندارم بنظر شما چکار کنم؟ کلا بیخیال این آدم شم یا همچنان روابط به همین شکل ادامه بدم؟

پسری هستم تازه عقد کرده ام هنوز یکسال نشده کلا شخصی کم حرفم از اول برای حرف زدن با همسر راهنمایی کنید

مشکل برقراری ارتباط با همسرم دارم پسری هستم تازه عقد کردیم را ننماییم کنیین ممنون ک چگونه با همسرم ارتباط کلامی برقرار کنم