جویا شدن علت رفتار همسر

با سلام، بنده خانمی ۳۸ساله صاحب دوفرزند، به تازگی متوجه شدم که همسرم با وجود مشکلات مالی بسیار زیاد ودر ضمن صرفه جویی وقناعت اینجانب به یک فردی در فامیل خود کمک مالی می نماید، این فرد به نطر من اصلا محتاج ولایق کمک نمی‌باشد، چگونه میتوانم علت راجویا شده ومساله را به چه طریقی با او در میان بگذارم

مشکل در زندگی زناشوئی

سلام من آخرین باری که مشاوره رفتم در خصوص مشکلاتم با همسرم گفتن اضطراب زیادی داره روحیه ضعیف اعتماد بنفس پایین و خود بخود تغییر میکنه یهو یاد گذشته و اتفاقات افتاده میوفته و نمیتونه حال خودشو تغییر بده و بدون اتفاق خاصی یهو غمگین میشه و رفتارش تغییر می‌کنه اما مشکلاتمون آنقدرها بزرگ نبوده طبق گفته مشاوره خانومم زیادی زودرنج و حساسه گذشته به هیچ عنوان کنار گذاشته نمیشه و تو بهترین لحظه ها وسط میاد بدون اینکه زمینه داشته باشه تو خنده یهو وسط میاره و نمیتونم شرایط رو درست کنم گفتن باید تست کتل بدی اگر کمکی میتونید بکنید ممنون میشم یا اینکه تست کتل رو بدیم و نتیجه رو برامون ارسال کنید

چگونه با یک مرد کاملا منطقی زندگی کنم

من حدود ۱۵ سال هست که ازدواج کردم و همیشه به حرف شوهرم گوش دادم و خدا رو شکر زندگی خوبی داشتیم اما چند وقت هست حس بدی دارم واحساس میکنم دیگه اجازه هیچ کاری رو ندارم برای هر کاری باید اجازه بگیرم و هیچ اختیاری از خودم ندارم هیچ حریمی برای خودم ندارم و دارم همه چیز رو باید به شوهرم بگم وگرنه حیای ناراحت میشه

برگشت به جایگاه سابق پس از مطرح شدن دعوا و مجادلات به خانواده های دو طرف

سلام و وقت بخیر
در دوران عقد که به دلیل شرایط کرونایی به یکسال و نیم رسیده است مجادلات و بحث هایی بین ما پیش آمده است که متاسفانه به خانواده ها نیز انتقال داده شده است. الان هر دو به اشتباهات خود پی بردیم و میخایم زندگی را ادامه بدیم اما همسر بنده اعتقاددارن که هر دوی ما دیگر جایگاه سابق را نزد خانواده ها نخواهیم داشت و به همین دلیل دوست ندارن با خانواده من رفت و امد کنند. ممنون میشم راهنمایی کنید که چطور میشه این روابط رو مدیریت کرد به روابط دوستانه سابق رسید؟ اصلا امکان پذیر هست؟

بی توجهی وبی احترامی بیست وشش ساله زوج به همسر راچگونه بایدتحمل کرد

همسرم فردی کینه جومنفی نگربداخلاق که همه اعضای خانواده دوطرف ازش حساب میبرنخسیس من درطول زندگی ۲۶ ساله حق اظهارنظرندارم تادرموردموضوعی صحبت کنیم من نظرمخالف بدم به شالاتان گری میزنه وتاچندین روزقهرتوهین وکاری که خودش میگه انجام میده ازابتدای زندگی حق نداشتم اعتراض کنم یابه خانواده هامون بگم یابخوام برم مشاوره یادادرسی قضایی چون حق بااونه زن موجودی نیست که باهاش مشورت کنی واگه بهش میدون دادی زندگیت خرابهناقص العقل هست حالاراهنماییم کنین چه بایدکردخسته شدم

آیا به زندگی با همسرم برگردم ؟ بعد از اینکه او علیه من تمام اقدامات قانونی برای تحت فشار قرار دادنم انجام داده است.

پس از ۱۲ سال زندگی مشترک در ۳۵ سالگی من و در ۳۳ سالگی همسرم. چهر ماه است که او مرا با بهانه های گوناگون که اکثرا ریشه در گذشته های دور زندگی مشترکمان داشت ترک کرده. مهریه اش را به اجرا گذاشته و چون توان پرداخت مهریه اش را ندارم، ممنوع الخروج شده و شغلم که وابسته به خروج از کشور است را از دست داده ام و تمام دارایی های نه چندانم مسدود گشته. به اضافه اینکه چندین پرونده دیگر حقوقی و زک پرونده کیفری بر علیه من اقدام کرده که البته تبرئه شدم. او مرا هنوز تهدید میکند و همچنان من آرزومند آنم که ای کاش زندگیمان را میتوانستیم دوباره از نو بسازیم و ادامه دهیم. ولی عقلانی نیست به او باج دهم و سر خم کنم و نادرست و به ناحق با او مدارا کنم. آیا میشود مشکلاتمان حل سود و همه چیز را از نو بسازیم؟ خواهشمندم در صورت امکان کمکم کنید.