ازدواج موقت دختر با مرد متاهل و صاحب فرزند

با سلام،آقای دکتر افروز لطفا بفرمائید اگر دختری با مرد متاهل به طور پنهانی از همسر ایشان ارتباط داشته باشد و خودشون صیغه عقد موقت بخوانن،خانواده اون دختر چیکار باید بکنن هر چه به او میگن داری زندگی یه خانم دیگه رو از بین میبری گوش نمیده و خواستگارایی هم که داشته رد کرده و این کار رو کرده،مادر اون دختر خیلی در فشار هست

جویا شدن علت رفتار همسر

با سلام، بنده خانمی ۳۸ساله صاحب دوفرزند، به تازگی متوجه شدم که همسرم با وجود مشکلات مالی بسیار زیاد ودر ضمن صرفه جویی وقناعت اینجانب به یک فردی در فامیل خود کمک مالی می نماید، این فرد به نطر من اصلا محتاج ولایق کمک نمی‌باشد، چگونه میتوانم علت راجویا شده ومساله را به چه طریقی با او در میان بگذارم

با زندگیم چیکار کنم؟

سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه. من ۲۳ سالمه، و لیسانس دارم. توی زندگیم کلا همیشه بیش از حد ساده و بی سیاستم و کیفیت روابط اجتماعیم افتضاح بوده تا اینجا. یه آدم تنهام که هیچکی دوسم نداره. الان چند ساله می‌خوام وارد یه رابطه بشم اما نهایتا سالی یه نفر پیدا میشه که بتونم باهاش آشنا بشم اونم شانسی، آخرشم اصلا وارد رابطه نمی‌شیم چون ازم خوشش نمیاد. کلا دیگه حس میکنم اصلا آدم دوس داشتنی نیستم امکان نداره یه روز یکی منو انتخاب کنه. قبلا فکر میکردم گزینه های کمی که برام پیدا میشه بخاطر اینه که زیاد خودمو توی اجتماع قرار ندادم ولی الان میبینم من حتی بیشتر از بقیه ارتباطات داشتم و همه جا فعال بودم و دیده شدم؛ من تحقیقات و فکر زیادی کردم به این نتیجه رسیدم که من تنهام و کسی دلش میخواد با من ارتباط داشته باشه یا باهام آشنا شه چون یه قدم کوتاهه، لاغرم، چهرم زشته و صدای خیلی مسخره ای هم دارم که بارها بخاطرش مسخره شدم. خیلی ویژگی‌های خوب دارم ولی تا وقتی قیافه آدم به دل نشینه همش کشکه. لاغرم، کوتاهم، فیسم زشته. صدامو همه مسخره میکنن. من درباره زبان بدن تحقیق کردم، زبان بدن فقط به حرکات دست و نحوه ایستادن نیست؛ حسی که آدم از شکل و جنس صدای یه آدم میگیره خودش بخش مهمی از زبان بدنه. بعضی آدما خشن به نظر میرسن بعضیا مهربون و … . من انقد خنگم که همش هرکاری حتی ساده ترین کارامم از نظر همه خنده داره و مسخره میشم. هرجا میرم بخاطر ظاهر زشتم نادیده گرفته میشم و بعد یه مدت کم توی اون جمع میشم اون آدم اضافه که هیچکی نمی‌خوادش، نه ارزشی داره براشون و نه نظرش مهمه و نه کسی سراغشو میگیره حتی. از نظر همه یه آدم کسل کننده بی مزه و آزار دهندم. الآنم فقط دوس دارم بمیرم و زندگیم تموم شه چون راه حلی برای این مشکل نیست. و نمی‌دونم چرا دارم به شما پیام میدم وقتی امیدی ندارم که بتونین بهم کمک کنین. از پذیرش و این چیزام باهام حرف نزنین که قبول نمیکنم. در ضمن من قبلا روان‌درمانی رو تجربه کردم و حدود شیش هفت ماه طرحواره درمانی شدم که هیچ اثری نداشت.

احتمال وجود PTSD در همسرم

با سلام
همسر من حدود ۳ماه پیش پدر خودشون رو دقیقا ۴روز قبل از عقدمون بر اثر ایست قلبی از دست دادن از اون به بعد کم کم رفتارشون با من تغییر کرد تو جمع خیلی عادی هستن اما وقتی تنها هستیم تو خونه پرخاشگر کم حوصله در حد عصبانیت آنی، رنگ پریده، و تحریک پذیر شدن همیشه برای انجام هر کاری انقدر استرس دارن که حتی آرامش من هم به هم میریزه و مشکل اینجاست که اصلا نمی‌پذیرن که نیاز به مشاوره دارن خیلی نگران آینده هستم چون مشکلات زیاد دیگه ای هم هست مثل تاکید بر تمیزی بیش از حد، نگرانی از ابتلا به کرونا، تکرار بیش از حد یک موضوع، و موارد دیگه ایی که واقعا من رو از ازدواج با ایشون پشیمون کرده لطفا راهنمایی بفرمایید در صورت نیاز به قرار حضوری بفرمایید کجا خدمت برسم، متشکرم

هدف نداشتن فرزند

پسری ۲۵ ساله دارم که سربازی را بعد از ۶ ماه رها کرد و الان حدود ۵ سال است که در خانه نشسته است . اصلا به فکر کار کردن نیست و چند تا شغل را به مدت کوتاه کار کرده و رها کرده و الانم توی خونه با برنامه ی دیسکورد با افراد مختلف (دختر و پسر ) تا حدودا ۴ ، ۵ صبح یک سره صحبت میکنه ، حتی شب موقعی که ما خوابیم هم مراعات نمیکنه و تا صبح صحبت میکنه ، گاهی اوقات دعوا میکنه گاهی اوقات بازی میکنه و اصلا به فکر کار و آینده نیست .
وقتی ازش می پرسیم چرا سرکار نمیری میگه واپسین واکسن کرونا بیاد من بزنم بعد
حدودا ۲ سال پیش هم پدرش یه مغازه زد که اونم با زور ساعت ۱۱ از خواب پا میشد که بره از بس دیر میرفت و از اون ورم زود میومد و تو مغازه مسخره بازی در میورد باباش خسته شد کلا مغازه و جمع کرد
درمورد سربازی هم که هر وقت میگیم چرا نمیری میگه ولم کنین
خلاصه انقدر تو خونه با این افراد مجازی حرف میزنه که من اکثر روز ها سردرد دارم .
سربازی هم که میرفت هر روز زنگ میزد گریه و زاری راه مینداخت که به فرماندم بگین مرخصی بهم بده و اینا …
جدیدا هم که کلا از اتاقش بیرون نمیاد نه مهمونی میاد نه جایی یه سره با این و اون حرف میزنه
کار ما شده هر ماه براش پول بریزیم که به صحبتش برسه

نحمل طلاق عاطفی و جنسی

سلام وقتتون بخیر بخ علت خیانتهای زیاد و توجه بیش ازحد همسرم به مادرش ۷ماه هست طلاق عاطفی و جنسی گرفتم شرایط برگشت به خانه پدری ندارم و یه دختر ۲۴ ساله دارم که بخاطر اون نمیتونم برم خانه پدریم لطفا بگین چه طور میتونم این روزای سخت رو پشت سر بزارم

همسرم بهم خیانت میکنه نمیدونم باید چیکار کنم زندگیم رو دوس دارم

سلام خانومی هستم ۲۶ ساله و ۴ ساله ازدواج کردم و یک دختر یکو نیم ساله دارم. اوایل با همسرم مشکل داشتم از لحاظ اخلاقی،ولی کم کم خیلی بهتر شد روابطمون و الان خیلی راضی هستم ک با ایشون ازدواج کردم. اوایل ازدواجمون من شک میکردم ب همسرم ک بهم خیانت میکنه ولی نمیتونستم مطمئن بشم این اتفاق چن بار افتاد تا اینکه چن روز پیش کاملا مطمئن شدم ک ایشون بعضی موقع ها با نفرات مختلف چت میکنه یا تلفنی حرف میزنه،زیادم طول نمی کشه این ارتباط.. انگار مثلا میخواد وقت بگذرونه یا برا تفریح و این حرفا..چن بارم بهش تذکر دادم ک اگه این کارو بکنی ترکت میکنم و میرم..خیلی رابطمون خوبه همیشه و خیلی دوسش دارم..الان نمیدونم باید چیکار کنم چون زندگیمو همسرمو بچمو خیلی دوس دارم و نمیخوام همه چی خراب بشه