ازدواج موقت دختر با مرد متاهل و صاحب فرزند

با سلام،آقای دکتر افروز لطفا بفرمائید اگر دختری با مرد متاهل به طور پنهانی از همسر ایشان ارتباط داشته باشد و خودشون صیغه عقد موقت بخوانن،خانواده اون دختر چیکار باید بکنن هر چه به او میگن داری زندگی یه خانم دیگه رو از بین میبری گوش نمیده و خواستگارایی هم که داشته رد کرده و این کار رو کرده،مادر اون دختر خیلی در فشار هست

تشخیص سلامت روان خواستگار

سلام وقت به خیر بنده دختری هستم ۲۷ ساله که اخیرا خواستگاری دارم که در جلسه اول صحبتمان بیان داشت که مشکل بی خوابی شبانه دارد وتا سه الی چهار صبح بیدار است برای این مشکل دکتر هم مراجعه کرده ولی مشکل حل نشده و دلیلش هم بیدار ماندن شبها از زمان کنکور هست و این که عادت کرده است و اکنون هم برای آزمون وکالت شبها درس میخواند و روز راننده اسنپ هست در ضمن عنوان کردند که قبلا یک نامزدی ناموفق داشته و به دلیل بالا بودن سطح توقع دختر به ازدواج نرسیده به نظرتان من باید چه سوالاتی از ایشون بپرسم که متوجه بشوم مشکل اعصاب و روان ندارند و دلیل این بی خوابی چیست؟ ایا این مشکل برطرف شدنی هست؟ یا نه؟ و اگر بخواهم به دکتر مراجعه کنم چه سوالاتی باید بپرسم که بتواند تشخیص دهد چون این امکان رو ندارم که با هم پیش روان شناس برویم

مشاوره در مورد ازدواج

سلام
مدتی است فردی به خواستگاری من آمده است. با کسب اجازه ی خانواده ایشان از خانواده ی ما، به دلیل تفاوت محل زندگی اوایل جلسات به صورت تلفنی و دو جلسه در اواخر به صورت اسکایپی انجام شده. طرف مقابل اوایل که با توجه به موقعیت خانوادگیم تصور بالاتری از من داشتند خواسته های دیگری بیان میکردند و اواخر از همه چیز کوتاه آمدند. کلا من هر عیب بدی که از خودم بیان میکردم ایشان انعطاف به خرج میدادند. من سه بار جواب منفی دادم ولی نحوه بیان دلیل در دو بار اول از طرف من اینگونه بود که ویژگی که در ایده‌آل ایشان هست در من نیست و ایشان هم متواضعانه دوباره ابراز تمایل برای ادامه آشنایی می‌کردند. در جلسه آخر که دیگر مطمئن بودم باز به ایشان جواب منفی دادم. دلیلم این بود که از نظر ظاهری من از ایشان قدم بلندتر است، همچنین مجموع ویژگی‌های ایشان که احساسی‌تر از من هستند و احساس ترس و عدم اعتماد به نفس در وجودشان است به علاوه ویژگی‌های ظاهری باعث شد که نتیجه بگیرم جوابم قاطعانه منفی است. به علاوه من در حالت عادی از آدم‌های دیگر کمی کندترم و ایشان برعکس بسیار سریع و باهوش هستند همچنین به گفته خودشان عجول و زودرنج. در واقع از نظر روانی نمیتوانم ایشان را به عنوان تکیه گاه محکم ببینم. از همه ی اینها که بگذریم تفاوت محل زندگی خودش چالشی است برای من. حالا مشکل اینجاست که ایشان دچار وابستگی عاطفی شده‌اند. البته به نظرم اگر صادق باشند از تصورات خودشان خوششان آمده است نه من واقعی. در واقع پس از جلسه پنجم که جواب منفی دادم ایشان با اجازه از پدرم دوباره تماس تلفنی گرفتند و دلایل جواب رد را پرسیدند و در پایان به من که راضی به ادامه ی آشنایی شدم گفتند که دارند جدی به این مسئله فکر میکنند. اما متاسفانه من اشتباه کردم و موضوع را جدی نگرفتم. در جلسه ی آخر هم که نمیدانستم چطور دلایلم را بیان کنم فکر میکنم به غرورشان شاید برخورده باشد. گفتم یکی از عوامل ظاهر است و در کنار ویژگی‌های دیگر در مجموع جوابم منفی شده است. البته این را هم گفتم که چیزهایی که من گفتم چیز خاصی نبوده و به نظرم خوب نگشته اند و شاید قسمت واقعی بهتری داشته باشند. من نگران عواقب اشتباه خودم هستم مخصوصا که ایشان بسیار تنها هستند. الان دوباره واسطه فرستاده اند که تاییدشان کنند و دوباره به خواستگاری بیایند. گویا افسرده شده اند. یک راهی که به ذهنم میرسد این است که پس از یک فاصله ی دو- سه هفته ای من تنها پیش مشاور بروم و دلایلم را بگویم و بعد مشاور دلایل عدم تناسب را به ایشان انتقال دهند، به نظر شما چاره چیست؟

مسئله انتخاب درست

با سلام
بنده خواستگاری دارم که طلبه است و بسیار به شخصیت بنده نزدیک است از نظر مالی ضعیف است و با شاغل شدن بنده مخالف است
اما من او را دوست دارم زیرا اکثر خصوصیت هایی که میخواهم در این شخص وجود دارد
واقعا بین دو راهی مانده ام که چه نتیجه ای بگیرم چون خواستگارایی هم دارم که از نظر مالی خوبن اما کلا ایمان براش معنی نداره ممنون میشم راهنماییم کنید خیلی سردرگمم

برگشت به جایگاه سابق پس از مطرح شدن دعوا و مجادلات به خانواده های دو طرف

سلام و وقت بخیر
در دوران عقد که به دلیل شرایط کرونایی به یکسال و نیم رسیده است مجادلات و بحث هایی بین ما پیش آمده است که متاسفانه به خانواده ها نیز انتقال داده شده است. الان هر دو به اشتباهات خود پی بردیم و میخایم زندگی را ادامه بدیم اما همسر بنده اعتقاددارن که هر دوی ما دیگر جایگاه سابق را نزد خانواده ها نخواهیم داشت و به همین دلیل دوست ندارن با خانواده من رفت و امد کنند. ممنون میشم راهنمایی کنید که چطور میشه این روابط رو مدیریت کرد به روابط دوستانه سابق رسید؟ اصلا امکان پذیر هست؟

ازدواج با پسر آفریقایی

سلام من ۲۵ ساله هستم ۷ ماه هست با یه آقای ۲۷ ساله آفریقایی آشنا شدم اوایل رفت و آمدمون کمتر بود الان ۲ ماه هست حداقل هفته ای یکبار با هم بیرون میریم البته بیشتر برای خرید ها و کمک کردن بهشون چون فارسی هم بلد نیستن البته ایشون هم مسلمان هستن و سنی مذهب و کاملا شئونات اسلامی رو رعایت میکنیم حتی اولین بار که رفتیم بیرون فرداش مقدار مهریه ایران پرسید ازم گفتم بستگی به اون دختر داره گفتن دارم در مورد تو میپرسم وقتی گفتم گفتن خیلی زیاد هست و تقریبا بیخیال شدن ولی الان توی این ۲ ماهی که مراوداتمون بیشتر شده حس میکنم که انگار خودشم پنجاه پنجاه هست مثلا کسی خیلی بم نگاه کنه بیرون بریم فوری میگه بریم از اونجا یا گوشیم زنگ میخوره با اینکه فارسی بلد نیست بعد میپرسه کی بود راست اش خودم بیشتر از ۵۰ درصد اوکی هستم از نظر اخلاق و احترام واقعا به دلم نشسته ی تفاوت های فرهنگی هم داریم که انکار نمیکنم و با سیاه پوست بودنشون هم مشکل ندارم بنظر شما چکار کنم؟ کلا بیخیال این آدم شم یا همچنان روابط به همین شکل ادامه بدم؟

پسری هستم تازه عقد کرده ام هنوز یکسال نشده کلا شخصی کم حرفم از اول برای حرف زدن با همسر راهنمایی کنید

مشکل برقراری ارتباط با همسرم دارم پسری هستم تازه عقد کردیم را ننماییم کنیین ممنون ک چگونه با همسرم ارتباط کلامی برقرار کنم

داشتن مشکل حاد با پدرمادر

سلام من ۲۱ سالمه .از نظر خودم و دیگران از لحاظ عقلی رشد کردم و متوجه خوب بد میشم.مشکل بزرگی با پدرمادرم سر مسئله ازدواج و اینکه منو درک نمیکنن دارم برای مثال هنوز سر یکسری مسائل خیلی کوچیک که بین پدر مادر و فرزند تو این سن حل شده اکثرا من بایدبحث کنم .چرا این کاری و کردی چرا اونو گفتی چرا فلان ؟واقعا خسته و زده شدم ممنون میشم راهنماییم کنید