آیا ازدواج با پسری که از من بزرگتر است مشکل ایجاد می کند؟

سلام
من تقریبا ۴ سال است که پسری را می شناسم. ایشان ۴ سال از من بزرگتر هستن. رابطه ما فقط همکلاسی بود و چون ایشون از من کوچکتر بودن به خودم این اجازه رو نمی دادم به ازدواج با ایشون فکر کنم.چند ماه پیش بهشون گفتم که دوستشون دارم … ایشون هم به من علاقه دارن… شاید نه در حد من ولی دارن. ولی به دلیل مشکل سن گفتن مرد این راه نیستن… ولی من با شناختی که ازشون دارم و علاقه فکر می کنم برای ازدواج مناسب هستیم ولی خب شرایط اینطور هست… ازتون راهنمایی می خوام. چون دوست ندارم ایشون رو چون همه جوره می شناسم و بهشون اطمینان دارم و علاقه دارم از دست بدم…. ممنون … لطفا این نوشته ها محفوظ بمونه پیشتون

دوست پسرم ولم نمیکنه

سلام من با پسری که ۵ سال از خودم کوچکتره ۵ ساله دوست هستم و باهم همکار هستیم البته شغل بالاتری از من داره.من از اول دوستی بهش برای ازدواج گفتم ولی قبول نمیکرد تا بالاخره بعد از تهدید و قهرهای زیاد من خانواده اش رو که مخالف بودن مثلا خاستگاری اورد و هم اونا بخاطر سن قبول نکردن هم خانواده من بخاطر رفتار اونها مخالف شدن ولی این اقا ول کن نیست و میگه من عاشقتم و به هیچ وجه ولت نمیکنم،تو نباشی من خودمو میکشم .البته توی این ۵ سال هم واقعا هیچوقت با وجود هزار بار قهر من اون ول کن نبود و فکر میکنم واقعا دوستم داره ولی نمیدونم باهاش چیکار کنم.در ضمن بخاطر نیازهای جنسیش هم منو کشته از اون اصرار از من انکار.و واقعا اهل رفتن با انواع و اقسام دخترها هم نیست.کمک کنین لطفا.

چگونه به کسی که افسردگی دارد و چند بار اقدام به خودکشی کرده و سرخود قرص میخورد کمکم کنم؟

حدود یک هفته هست با پسری ۲۰ ساله در فضای مجازی اشنا شدم و در صدد کمک به او هستم…متو جه شدم ادم نا امیدی هست که خیلی در گذشته سختی ها دیده و کشیده احتمالا..و خب شکست عشقی هم داشته و در کل تا الان که گفته ۱۰ بار اقدام به خودکشی داشته …روحیه خوبی ندارد… سیگار میکشد و سر خود ۳ نوع قرص (هر قرص روزی یکیو نصفی) دیازپام…کلودازپام…ترامادول
هر چی هم بهش میگم سر خود نباید بخوری و دکتر بری میگه بیخیال مهم نیست
مشکل بیخابی دارد و به همین دلیل هم قرص میخورد …میگم حداقل بری دکتر راهنمایی میکنه ومیگه چیجوری قرصو قطع کنی و اگه لازم داشتی قرص میده بهت اینجوری اسیل میبینی…ولی ناامیدانه میگه مهم نیست
میخا به او کمک کنم باید چیکار کنم؟

ازدواج دخترم و انتخاب خواستگار

با سلام و احترام. زنی ۴۱ ساله هستم که یک دختر ۲۳ ساله دانشجو دارم. دخترم تنها فرزند خانواده است.یکی از همکلاسی های ایشان خواستگار ایشان نیز هست. دو سال از ایشان بزرگتر است. خانواده ای خوب و مذهبی دارند.در تمام مدت آشنایی و همکلاسی بودن چه قبل از مطرح کردن موضوع خواستگاری و چه بعد از آن حسن اخلاق و رفتار داشته و دارند. تنها مشکل تفاوت در نگرش اعتقادات مذهبی است که نمی دانم درآینده مشکل ساز خواهد بود یا نه! دختر من فردی مذهبی و معتقد به انجام فرائض و واجبات دینی است. در حالیکه خواستگار ایشان علیرغم خانواده مذهبی به این موضوع اعتقادی ندارند و می گوید که درون خودم احساس نیازی به انجام واجبات دین مانند نماز و روزه نمی بینم. لازم به ذکر است که حسن رفتار و اعمال خود را صرفا بر اساس اخلاقیات و تعهد خانواده می بیند و خود را ملزم می داند و نه از دیدگاه دینی و مذهبی.
از مشاور محترم می خواهم سوال کنم تصمیم درست چیست؟ چه کنم؟

به خاطر تمایل به تنهایی نمیتوانم وارد رابطه ای شوم

سلام. وقتتون بخیر. سوالی داشتم امیدوارم بتونیدکمکم کنید. دختری هستم که وقتی وارد رابطه میشم خیلی سردم. اصلا علاقه ندارم با طرف مقابلم گردش برم و بیشتر ترجیح میدم اوقاتمو تو خونه بگذرونم. و این باعث میشه کسی باهام تو رابطه نمونه. خیلی سعی میکنم وقتی وارد رابطه میشم گرم تر رفتار کنم اما نمیتونم. قبل از اینکه یک رابطه ای رو شروع کنم دلم میخواد وارد رابطه بشم اما وقتی واردش میشم تنهایی رو ترجیح میدم. دوستانم میگن باید از مشاور کمک بگیرم. خودم خیلی تمایل ندارم. اما سایت شما رو پیدا کردم و تصمیم گرفتم از شما راهنمایی بخوام. ممنون از شما

به خاطر ارتباطات قبلی ام از ازدواج می ترسم

دختری هستم ۲۲ ساله. از ۱۴ سالگی تا الان در ارتباط با پسرها آزاد بودم. در ۱۶ سالگی اولین رابطه ی جنسیمو تجربه کردم و تو این رابطه دخترانگیمو از دست دادم. مشکلی که دارم اینه چند هفته ست با پسری اشنا شدم که یکبار هم برای خواستگاری خونمون اومدند. اما من میترسم این موضوع وکه ارتباط جنسی داشتم و مطرح کنم. از طرفی احساس میکنم پسر خوبیه و خوانواده مم تقریبا با ازدواجمون موافق هستند. اما واقعا نمیدونم این موضوع و چطور مطرح کنم. لطفا راهنماییم کنید.

چه کار کنم به من بی توجهی نکند؟

پنج ماه پیش با دختری در دانشگاه اشنا شدم، اوایل اشناییمون خیلی به من ابراز علاقه میکرد و هر روز درخواست داشت همدیگر و ببینیم، من هم به درخواستش جواب مثبت میدادم. بعد از مدتی دیدم با پسرهای دیگه هم در دانشکده خیلی گرم میگیره، و الان طوری شده که چطور بشه که هفته ای یکی دوبار در حد تماس تلفنی با هم در ارتباط باشیم. احساس میکنم دیگه به من علاقه ای نداره. نمیدونم مشکل از منه یا با همه ی پسرها این رفتار و داره که اول باهاشون گرم میگیره و بعد کم کم سرد میشه. اما از طرفی حس میکنم تو این چند ماه بهش علاقه مند شدم، واقعا موندم که باید رابطه مو باهاش ادامه بدم یا تمومش کنم؟ و اگر بخوام رابطه مو تموم کنم با علاقه ای که بهش دارم چیکار کنم؟