فواید ترک رسانه های اجتماعی: هر آنچه که ترک رسانه های اجتماعی به من آموخت.
فواید ترک رسانه های اجتماعی فواید ترک رسانه های اجتماعی: من برای چند ماه به طور کامل شبکه های اجتماعی را کنار گذاشتم و این کار، زندگی ام را تغییر داد. من یاد گرفتم که چگونه رسانه های اجتماعی ما را تحت فشار قرار می دهند تا زندگی خود را برای مخاطبان اجرا کنیم. اغلب […]
فواید ترک رسانه های اجتماعی
فواید ترک رسانه های اجتماعی: من برای چند ماه به طور کامل شبکه های اجتماعی را کنار گذاشتم و این کار، زندگی ام را تغییر داد.
من یاد گرفتم که چگونه رسانه های اجتماعی ما را تحت فشار قرار می دهند تا زندگی خود را برای مخاطبان اجرا کنیم.
اغلب بین آنچه در رسانههای اجتماعی میبینیم و زندگی واقعی مردم یک گسست واقعی وجود دارد.
دور بودن از شبکه های اجتماعی باعث شد نه تنها از مقایسه مداوم زندگی خودم با زندگی دیگران دست بکشم، بلکه از زمانم نیز به نحو موثرتری استفاده کنم.
به عنوان یک بچه دهه ۹۰، در دورانی قبل از گوشیهای هوشمند و رسانههای اجتماعی بزرگ شدم. من به خاطر یک دلیل ساده از این بابت سپاسگزارم – زمانی را به یاد می آورم که قبل از اینکه زندگی اجرایی شود. به یاد میآورم که در واقع هر لحظهای را که میخواستم به یاد بیاورم، تجربه کردهام، نه اینکه آن را به نفع ثبت آن لحظه برای آیندگان از دست بدهم. من همچنین بسیار سپاسگزارم که سال های پرتلاطم نوجوانی را بدون مانع اضافی رسانه های اجتماعی و تمام فشارهای ناشی از آن پشت سر گذاشتم. من همچنین به همین دلیل نگران رشد دخترم و سایر فرزندانم در این دوران هستم که در آن ظاهر بسیار مهم است و افراد صرفاً بر اساس تعداد فالوورهای رسانه های اجتماعی خود بر روی یک پایه قرار می گیرند.
تقریباً یک سال از آخرین پست من در اینستاگرام یا فیس بوک می گذرد، و تقریباً به همان اندازه که آنها را برای بررسی پست ها باز کرده ام (من اخیراً شروع به بررسی گهگاهی آنها کرده ام، اما نه بیشتر از ۵ دقیقه در یک زمان، و نه اجباری). من به یک دلیل ساده از این دو سایت خارج شدم: زمان زیادی را صرف آنها میکردم و در این فرآیند چیزی به دست نمیآوردم به جز دوز ناسالم FOMO، اما بعداً در مورد آن بیشتر خواهد شد.
قبل از شروع فقط یک هشدار کوچک. من ادعا نمی کنم که رسانه های اجتماعی هیچ استفاده ای ندارند. دنیا را به هم نزدیکتر کرده است و به مردم کمک میکند در تماس باشند. این فقط برای من کار نمی کند. به طور فزاینده ای احساس می کردم افرادی که در رسانه های اجتماعی من هستند کمتر دوست و بیشتر آشنا هستند. در واقع، نمی توانم آخرین باری را که واقعاً با اکثر آنها صحبت کردم، به یاد بیاورم. و دانستن زندگی یکدیگر صرفاً از طریق بهروزرسانی وضعیت یکدیگر، روشی معنادار برای حفظ ارتباط به نظر نمیرسد. من چند دوست دارم که با آنها صمیمی هستم و احساس کردم واقعاً برای ارتباط با آنها به اینستاگرام یا فیس بوک نیازی ندارم.
من قصد دارم در پست های بعدی در مورد علوم اعصاب پشت اعتیاد به رسانه های اجتماعی بنویسم، اما در حال حاضر، این چیزی است که خروج از شبکه های اجتماعی به من آموخت:
۱٫ ترک رسانه های اجتماعی برای مدت طولانی بسیار سخت است، اما می تواند ارزشش را داشته باشد.
من قبلاً در موارد متعدد سعی کرده بودم از شبکه های اجتماعی دور شوم اما همیشه در عرض یکی دو روز شکست خوردم. به صفحه کامپیوترم خیره میشدم و تصمیمم از بین میرفت. اما این بار چیزی در من سخت شد. تصمیم گرفتم ابتدا برنامه ها را از تلفنم حذف کنم و در لپ تاپم از آنها خارج شوم. هر زمان که وسوسه میکردم اینستاگرام را باز کنم و ساعتها را بیهدف پیمایش کنم، توییتر را باز میکردم (که هرگز برای من اعتیاد زیادی نداشت، و انجمنی که بسیار کمک کرده است، با توجه به اینکه افرادی با علایق مشابه را دنبال میکنم. همان رشته خودم).
با گذشت زمان متوجه شدم که باز نکردن وبسایتهایی که نمیخواستم وقتم را در آنها صرف کنم، آسانتر و آسانتر شد. از همه بهتر، من آن را حداقل از دست ندادم! و بعد از چند ماه که اینستاگرام را باز نکردم، احساس کردم علاقه ام به زندگی تصادفی غریبه ها از بین می رود. این به چند دلیل خوب بود، یکی از مهمترین آنها این بود:
۲٫ دور بودن از رسانه های اجتماعی باعث شد که میزان کمتری از ترس از بقیه جا ماندن(Fear of missing out) یا فومو (FOMO) و سطح رضایت و شادی بیشتری را از زندگی خودم تجربه کنم.
به عنوان والدین یک کودک نوپا واکسینه نشده در بحبوحه یک بیماری همه گیر، متوجه شدم که کمتر از آن چیزی که به نظر می رسد افرادی که در فید رسانه های اجتماعی من هستند، سفر می کنیم. من دائماً زندگی خودم را با زندگی دیگران مقایسه میکردم که به نظر میرسید تجربههای سفر بسیار بیشتری داشتند و البته در نهایت از زندگی خودم کمتر خوشحال بودم. از این گذشته، تحقیقات نشان می دهد که مقایسه اجتماعی یکی از دلایل اصلی نارضایتی در زندگی افراد است.
۳٫ متوجه شدم که بسیاری از مطالبی که مردم در رسانههای اجتماعی ارسال میکنند عملکردی هستند و ربطی به زندگی واقعی آنها ندارند.
این عادلانه نیست که من شکایت کنم که مردم برای زیباتر جلوه دادن زندگی خود وارد شبکه های اجتماعی می شوند زیرا ماهیت رسانه این است. ما فقط قسمت های خوب و نه بد را پست می کنیم. با این حال، آنچه من فکر می کنم واقعا تاسف بار است، این است که وقتی به پست های آنلاین دیگران نگاه می کنیم، فراموش کردن این واقعیت برای ما چقدر آسان به نظر می رسد. “اوه، آنها تازه بچه دار شده اند، و یک سال پیش یک خانه جدید خریدند، و به لبخندهای آنها در این پست نگاه کنید، آنها خیلی خوشحال به نظر می رسند!” ما تمایل داریم فکر کنیم وقتی متوجه میشویم که زندگی مردم آنقدر که در اینستاگرام یا فیسبوک تصور میکنند عالی نیست، ما را گیج میکند. چگونه ممکن است چنین گسست بزرگی بین آنچه می بینیم و آنچه در واقع هست وجود داشته باشد، ما را به تعجب سوق می دهد.
۴٫ اهمیت کسالت را یاد گرفتم.
زمانی که در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی بودم، هر زمان که احساس میکردم حوصلهام سر میرود، آنها به طور پیشفرض به من تبدیل میشوند. این به ناچار من را از خستگی من درمان می کند. با این حال، به محض اینکه از پیمایش پیشفرض در این موارد دست کشیدم، متوجه شدم که دانستن اینکه چه زمانی حوصلهام سر میرود (و به خودم اجازه میدهم در کسالت غرق شوم، اگر بخواهید) بسیار ارزشمند است. این به من کمک کرد تا بفهمم که باید با وقتم کارهای معنادارتری انجام دهم.
۵٫هر چه زمان کمتری را در شبکه های اجتماعی سپری می کردم، زمان بیشتری برای انجام کارهایی که واقعا برایم اهمیت داشتند، داشتم.
من در سال ۲۰۲۱ بیش از هر سال دیگری در زندگیام تاکنون کتاب خواندهام، و حداقل تا حدودی به این دلیل است که وقتی وقت دارم به طور پیشفرض در رسانههای اجتماعی پیمایش نمیکنم.
۶٫کمتر با ثبت هر لحظه خاطره می سازم و بیشتر با زندگی کردن آن.
به یاد میآورم زمانی که در رسانههای اجتماعی بودم وسوسه میکردم که هر کجا که میرفتیم یک عکس عالی بگیرم (حتی اگر فقط یک سفر به پارک باشد). فکر میکنم این میتواند تصویر جلد صفحه نمایش بعدی من در فیسبوک باشد. یا، “این در اینستا خیلی خوب به نظر می رسد!” من می گویم، در حالی که تلفن را به شوهرم می دهم تا یک عکس عالی بگیرد. وقتی میخوانم (چیزی که از آن لذت میبرم)، همیشه وسوسه میشوم که از آن ضبط کنم تا در رسانههای اجتماعی به اشتراک بگذارم. این به ناچار بخش اعظمی از لذت تجربه را از بین می برد و باعث می شود انگیزه های خودم را زیر سوال ببرم. آیا این کار را برای جلب قدردانی از افرادی که عملاً با من غریبه هستند یا برای لذت بردن خودم انجام می دهم؟
همه اینها به این معنی نیست که من دیگر عکس یا فیلم نمیگیرم، یا از ضبط کردن خودم در حال خواندن لذت نمیبرم. من هنوز همه این کارها را انجام می دهم، اما احساس می کنم بیشتر برای خودم و کمتر برای دیگران انجام می دهم. دیگران فقط به این اهمیت می دهند که من کجا می روم، چه کار می کنم یا استعدادهایم چیست. من هنوز هم تعداد زیادی عکس و ویدیو از کودک نوپایم میگیرم تا با خانواده به اشتراک بگذارم، و من و شوهرم به سالهای بعد نگاه کنیم و خاطرات را دوباره زنده کنیم. حذف شبکه های اجتماعی از معادله، کارها را بسیار ساده تر و معنادارتر می کند.
به عنوان کسی که هر وقت به خانه پدر و مادرم سر می زنم، می رود و به تمام آلبوم های عکس قدیمی ما نگاه می کند، ساختن و ثبت خاطرات برایم اهمیت زیادی دارد. من فقط خوشحالم که اکنون دارم تمام این خاطرات را برای خودم و خانواده ام می سازم و ذخیره می کنم تا برای مخاطبان خیالی ام آنلاین.
لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۸۰۱۵۹۷۸ تماس حاصل فرمایید.
نویسنده: