عدم تمرکز و راه درمان آن

با سلام و تشکر از شما. احساس میکنم نمیتوانم بر روی یک کار خاص تمرکز کنم و آن را تا آخر به پایان برسانم. خصوصا کارهای زمان بر که در یک مدت زمان طولانی تری باید آن را انجام دهم. همیشه اکثر کارها برای دقیقه۹۰ میمونه.
مثلا برای کنکور یا یک آموزش طولانی تر نمیتونم تمرکز کنم و پیش برم اما اگه یک روز یا تایم کوتاه وقت داشته باشم متمرکز میشم روی اون درس یا کار
خیلی تو فکرهای مختلف میرم و رویا پردازی میکنم
تشکر از پاسخگویی شما

مشکلات فردی_روانی

شخصی وجود دارد که از قرار گرفتن در سختی و مشکلات و غمها لذت میبرد
وقتی در شرایط سخت زندگی قرار میگیرد وقتی در روزی ب شدت سرش شلوغه و پر از مشغله و درگیریه ن تنها حس بدی ندارد بلک ذوق و شوق دارد و لذت میبرد
آیا مشکلی دارد؟علت چیست؟
میشود در این بارع توضیح دهید

شنیدن و دیدن چیزهای غیرواقعی،کابوس،توهم

سلام
روز بخیر
یک نفر(۱۸ساله)چنین علائمی داره:افرادی رو میبینه که بقیه نمیبینن،این افراد باهاش صحبت می کنن،اسمش رو صدا میزنن و بیشتراشون سرزنش و توهین میکنن.این صداها رو خیلی از ذهنش میشنوه.و مثلا گربه و موش میبینه و این ها تو هوا هستن.صدای پا می‌شنوه در حالیکه خونه ساکته.حتی وقتی بیرون می‌ره حس میکنه اشخاصی دنبالش میکنن.هر لحظه می‌ترسه که مثلا یک نفر از حموم وارد اتاقش بشه.همیشه کابوس میبینه که یکسری آدم بهش توهین میکنن و حتی یک بار در خواب کتکش زدند.وقتی از خواب بیدار میشه به شدت گریه می‌کنه و موهای خودش رو می‌کشه.صداهای توی سرش آزارش میدن.(حتی باعث تهوع میشه)اخیرا هم حس می‌کنه یکسری خاطرات دارن از یادش میرن.الان این شخص باید چیکار کنه؟ممنون میشم پاسخ بدید.

عدم تمرکز در تحصیل و اعتیاد به بازی

با درود
برادرزاده ۱۷ ساله ای دارم که چند ساله معتاد به بازی موبایلی شده و از تحصیل به دور شده . هیچگونه تمرکزی در مورد تحصیل نداره و نمیتونه بازی رو کنار بزاره . هر طور شده با اون رفتار کردیم ولی اثری نداره . خیلی پرخاشگر شده و گوشه گیر . با خانواده در هنگاه عصبانیت بد صحبت میکنه ولی بعدش پشیمون میشه . پسر با هوش و مهربونیه .
لطفا مشاوره بدید . سپاس

افسردگی بی خوابی عصبانیت

از مردم بدم میاد در محل کار زود عصبی میشم پرخاشگر میشم شب خواب ندارم وذهنم مثل یک کاروانسرا شده و هرچیزی واردش میشه در ایام تعطیل که سر کار نیستم از اتاق بیرون نمیام با کسی و خانواده ارتباط برقرار نمیکنم کم حرف وبسیار عصبی هستم در حرف زدن و استفاده از کلمات به مشکل میخورم در زمان عصبانیت یه سمت بدم لرزه شدید میگیره جدیدا عصبانیت شدید ودعوا بی اختیاری هم بهم دست میده

غم ازدست دادن پسرداییم که مثل داداشم بود

سلام
۲۰ روز قبل پسر دایی ۱۳ سالم در اثر اتفاق فوت کرد. خیلی ناگهانی با صدای جیغ مامانم متوجه شدم و سریع به محل حادثه رفتیم. خیلی زیاد دوستش داشتم و به شدت ناراحتم. ما با هم روابط صمیمی داشتیم و خیلی همو دوست داشتیم.
الان از روزای اول بهترم ولی گاه و بی گاه به یادش میفتم و چشمام پره اشک میشه. من دانشجوی داروسازی ام و عاشق درس هام . ولی بعد فوت پسرداییم خیلی سراغ درسام نرفتم و بهتر بگم که کلا کارای روزمرگی که قبلا انجام میدادم رو رمق کمتری به انجامشان دارم یه مشکل اساسی من دایی و زن داییم هستن که خیلی دوستون دارم. اونا خیلی خیلی خیلی ناراحتن در صورتی که من هیچ کاری نمیتونم براشون انجام بدم
مریم ، ۲۰ ساله ، تهران

افسردگی، خستگی‌، ناا امیدی بعد از تلاش زیاد و نتیجه نگرفتن بعلاوه کمبود اعتماد به نفس و نداشتن تمرکز و ضعف در ارتباط با جنس مخالف

سلام،

شاید از روی عنوان سوال متوجه شدین که من مشکلات زیادی دارم. فکر کردم خودم با اموخته‌هایی‌ که دارم می‌تونم مشکلاتم رو حل کنم اما متاسفانه نمیشه یا با سرعت کمتر میشه.

به همین دلیل خواستم نظر شما رو بپرسم و کمک بخوام. لطفا حالت کلی‌ راه‌های بهتر شدن رو به من بگین و اینکه آیا شما با ویدئو کال هم ویزیت می‌کنید؟ و آیا خود دکتر فاطمی شخصا ویزیت می‌کنن یا کسی‌ دیگر؟ هزینه ویزیت چقدر هست

من در قسمت زندگی‌ تلاش زیادی به تنهایی‌ کردم و اعتماد به کسی‌ داشتم و متاسفانه همه چیز اونطور که فکر می‌کردم پیش نرفت و ضربه بزرگ روحی خوردم. همزمان در زمینه تحصیل و کار هم با وجود تلاش زیاد باز نتونستم نتیجه لازم رو بگیرم. در حالی‌ که باور دارم فرد توانمندی هستم. در واقع ته جهنم رفتم و دست خالی‌ برگشتم و این موضوع من رو به شدت آزار میده.

میدونم که اجتماعی هستم اما از آدم‌ها خوشم نمیاد و در برابر افرادی که مقام بهتری در حوزه کاری دارن متاسفانه استرس دارم و باعث میشه توانایی هام رو اونطور که باید نشون ندم .

در برابر جنس مخالف هم ضعیف هستم یعنی‌ اونطور که باید اعتماد به نفس ندارم و گریزان هستم و نمیتونم ارتباط برقرار کنم، خجالت میکشم.

برای فراموش کردن اتفاق‌های تلخ گذشته، برای شاد بودن و در لحظه حضور داشتن، برای افزایش اعتماد به نفسم که بتونم راحت با همه حرف بزنم، برای تو اجتماع بودن و منزوی نبودن برای اینکه امید و انگیزه داشته باشم و دوباره تلاش کنم و در کل برای درمان روحم که سالم باشه چه کارهایی‌ باید بکنم چطور میتونین به من کمک کنین؟

من ۳۴ ساله هستم و تقریبا ۱۵ سال هست که جدا از خانواده زندگی‌ می‌کنم. همه من رو فردی زرنگ میشناسن ولی‌ من درونم پر از ضعف هست. می‌خوام با ضعف هام روبه رو شم اطراف کنم بهشون و درمان کنم.
مشکل دیگه من این هست که وقتی‌ چیزی نگاه می‌کنم یا گوش میدم یا میخونم، بعد از مدت زمان کمی‌ حواسم پرت میشه به چیز دیگه‌ای فکر می‌کنم یا انگاری حوصلم نمیکشه که از یه حد بیشتر چیزی رو بخونم گوش بدم یا نگا کنم. رشته افکارم قطع میشه. حواسم پرت میشه، دوست دارم ساعت‌ها بشینم و یه کتاب رو بخونم بدون اینکه به چیز دیگه فکر کنم. اما نمیتونم لطفا این رو هم بگین.
هیچ وقت کسی‌ به من کمک نکرد یا نمیدونست یا نمیتونست یا من نخواستم که کمک کنه اما الان احتیاج به کمک دارم و احساس عجز می‌کنم. می‌خوام دوباره احساس توانمندی قدرت شادی و موفقیت رو داشته باشم.

ممنون میشم یه حدس هم بزنین که چه مدت زمان طول میکش که این احساس‌های منفی‌ رو نداشته باشم. مرسی‌