تاثیر مرگ والدین بر کودکان خردسال: چگونه از دست دادن والدین بر کودکان خردسال تاثیر می گذارد؟

تاثیر مرگ والدین بر کودکان خردسال: چگونه از دست دادن والدین بر کودکان خردسال تأثیر می گذارد؟

تاثیر مرگ والدین بر کودکان خردسال تاثیر مرگ والدین بر کودکان خردسال: برخی والد را در خود حمل می کنند و از آن بهره می برند. از دست دادن زودرس والدین نسبتاً شایع است و از هر ۲۰ کودک ۱ کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. بزرگسالانی که از دست دادن والدین در دوران […]


تاثیر مرگ والدین بر کودکان خردسال

تاثیر مرگ والدین بر کودکان خردسال: برخی والد را در خود حمل می کنند و از آن بهره می برند.

از دست دادن زودرس والدین نسبتاً شایع است و از هر ۲۰ کودک ۱ کودک را تحت تأثیر قرار می دهد.

بزرگسالانی که از دست دادن والدین در دوران کودکی را به یاد می آورند گزارش می دهند که در آن زمان نیازهای عاطفی و روانی برآورده نشده قابل توجهی داشتند.

تحقیق در مورد از دست دادن زودرس هم برای کمک به کودکان آسیب دیده و هم برای غنی سازی درک عمومی از نیازهای آنان مهم است.

در مورد تأثیر از دست دادن زودهنگام والدین چه می دانیم؟

حدود پنج درصد از جوانان قبل از رسیدن به سن بلوغ والدین خود را از دست می دهند. از دست دادن زودهنگام والدین با پیامدهای منفی (تاثیر مرگ والدین بر کودکان خردسال) از جمله اضطراب همراه است. افسردگی؛ واکنش های غم و اندوه طولانی مدت؛ اثرات منفی بر احساس خود؛ افزایش خطر خودکشی، سوء مصرف مواد و مشکلات خوردن؛ مشکل در عملکرد اجرایی؛ کاهش کیفیت زندگی؛ و تغییر در نحوه برخورد بازماندگان با روابط بزرگسالان دارد.

به سختی، انعطاف پذیری و خرد ممکن است در خاک حاصلخیز بدبختی ریشه دواند. من با تجربه‌ی آخرالزمانی از دست دادن پدر و مادرم در دوران جوانی زندگی کرده‌ام، تحقیق در این زمینه را مورد علاقه شخصی و همچنین مهم و آموزنده در مورد چگونگی غمگین شدن و ادامه زندگی پس از از دست دادن و نحوه حمایت از فرزندان می‌دانم. کسانی که با از دست دادن والدین کنار می آیند اما ممکن است برای پشت سر گذاشتن آن و زندگی سالم و کامل به منابع نیاز نداشته باشند.

داستان های بازماندگان مرگ زودهنگام والدین

کار اخیر منتشر شده در مجله بین‌المللی تحقیقات محیطی و بهداشت عمومی (۲۰۲۲) رویکردی کیفی دارد تا درس‌های مهمی را که می‌توانیم از افرادی بیاموزیم که قبل از رسیدن به بزرگسالی مرگ والدین خود را تجربه کرده‌اند، بیاموزیم. محققان مصاحبه‌های نیمه‌ساختارمند عمیقی را با هشت زن و شش مرد، که اکنون بالغ هستند، انجام دادند که حداقل پنج سال قبل والدین خود را از دست داده بودند. میانگین سنی در زمان مصاحبه حدود ۳۱ سال و میانگین سن مرگ والدین کمی بیشتر از ۱۶ سال بود. نمونه سوالات عبارت بودند از: “از دست دادن [مادر/پدر] چه تاثیری روی شما گذاشت؟” “پس از از دست دادن [مادر/پدر] چه حمایتی دریافت کردید؟” و “چگونه این حمایت را دریافت کردید؟”

نتایج بر اساس یک روش استاندارد تجزیه و تحلیل شد. در حالی که تحقیقات کمی برای درک نتایج آماری مفید است، استفاده از پرسشنامه‌های مجموعه‌ای به قلب تجارب فردی ذهنی یا تجربیات مشترکی که در نظرسنجی‌ها ثبت نشده‌اند، نمی‌رسد. تجزیه و تحلیل کیفی می تواند موضوعات و موضوعات فرعی فراگیر را از مصاحبه های عمیق استخراج کند.

۷ تاثیر روان شناختی مرگ زودهنگام والدین بر فرزندان خردسال آن ها:

۱٫ فاصله و انزوا.

مردم همیشه نمی دانند وقتی یک دوست با از دست دادن روبرو می شود چه کنند. این در بزرگسالی و حتی بیشتر برای کودکان صادق است. شرکت‌کنندگان گزارش دادند که دوستانشان نمی‌دانستند چگونه عکس‌العمل نشان دهند و گاهی اوقات از روی عدم اطمینان و بی‌تجربه، چیزهای آزاردهنده‌ای می‌گفتند: «آنها این قیافه را دارند، جایی که برای شما متاسفند، و این من را عصبانی می‌کند. چون متوجه نمی‌شوند،» و «آنها [افرادی که سوگوار نشده‌اند] می‌گویند «مطمئنم تا چند روز دیگر احساس بهتری خواهید داشت.

شرکت‌کنندگان خاطرنشان کردند که اغلب از دوستان خود دور می‌شوند، و هم از غم و هم به دلیل احساس متفاوت بودن – که به اشتباه درک شده‌اند، در انزوا قرار می‌گیرند. آنها سعی کردند جلوی آگاهی از آنچه اتفاق افتاده را بگیرند، احساسات را سرکوب کرده و با تمرکز بر مسائل دیگر حواس خود را پرت کنند. در حالی که اقدام آنها می تواند تجارب زندگی (مانند مسافرت) یا موفقیت تحصیلی (مثلا تمرکز بر مدرسه) را غنی کند، همچنین مانع از سوگواری کامل می شود و احتمالاً رشد روانی را بیشتر تغییر می دهد.

۲٫ سفر عاطفی.

در حالی که هر یک از شرکت‌کنندگان یک فرآیند منحصربه‌فرد ناشی از از دست دادن را گزارش کردند، مضامین مشترک شامل «انکار و ناباوری، خشم، اضطراب، افسردگی، گناه و ویرانی» بود. چنین تجربیاتی نه تنها در مراحل کلاسیک غم و اندوه کوبلر راس – انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش – بلکه همچنین کیفیت منحصر به فرد احساس “پایان جهان” همراه با از دست دادن اولیه والدین را نشان می دهد.

از نظر روانکاوی، کودکان ممکن است برای مرگ والدین احساس گناه کنند، و حتی خود آنها مقصر هستند – این ممکن است منجر به احساس قدرت مطلقه وحشتناک شود، به خصوص اگر کودک در حوالی زمانی که والدین بیمار شدند یا مردند، عصبانی بودند. چنین کودکانی ممکن است بار سنگینی را به دوش بکشند و احساس کنند که هم می توانند آسیب عمیقی به دیگران وارد کنند و هم مسئول تلاش برای انجام توبه به خاطر جرمی که مرتکب نشده اند.

در حالی که سفر عاطفی هر فرد فردی است و نیاز به کار توسعه شخصی قابل توجهی دارد، افرادی که والدین خود را در دوران جوانی از دست داده اند ویژگی های مشترکی دارند که شناختن آنها مهم است.

۳٫ تاثیر فیزیکی مرگ والدین بر کودکان خردسال

تجربه معمولاً آشفته پس از از دست دادن زودهنگام والدین منجر به رفتارهای مشکل ساز، از جمله تغذیه ناسالم، مشکل در مراقبت از نیازهای اساسی مانند حمام کردن و سایر زمینه های مراقبت از خود، و افزایش مصرف الکل و مواد مخدر (“خود درمانی” برای مقابله با رهایی از درد بی امان روانی). مردم گزارش دادند که تأثیر آن بر بدن قابل توجه بود، با حملات پانیک (که می تواند منعکس کننده ارتباط بدن و ذهن باشد.

۴٫ رشد پس از سانحه  (Post-traumatic growth (PTG))

با توجه به اینکه مصاحبه ها به طور متوسط ۱۲ سال پس از فقدان انجام شد، شرکت کنندگان مدتی برای سازگاری و بهبودی فرصت داشتند. آنها به راه‌های زیادی برای انعطاف‌پذیری بیشتر در مواجهه با ناملایمات اشاره کردند و قادر به مقابله با چالش‌هایی بودند که دیگران آن را طاقت‌فرسا می‌دانستند. مطابق با مفهوم PTG، شرکت کنندگان گزارش دادند که زندگی را در یک نور جدید می بینند، با توجه به آگاهی خود از شکنندگی زندگی، تمرکز بر زندگی کامل، و گزارش اثرات مثبت بر هویت. به میزان قابل توجهی، شرکت‌کنندگان پیوندهای خانوادگی قوی‌تری را گزارش کردند، اگرچه در برخی موارد این از دست دادن باعث از هم پاشیدگی خانواده‌ها می‌شود که یک عامل مهم مرتبط با تاب‌آوری است.

۵٫ زندگی پس از مرگ والدین، هرگز مثل قبل نخواهد بود.

هیچ مقداری از انکار نمی تواند واقعیت مرگ را وقتی از نزدیک و شخصی باشد پنهان کند. شرکت کنندگان گزارش دادند که زندگی آنها برای همیشه تغییر کرده است و آنها را در سطحی اساسی تغییر داده است. تم های رایج شامل رشد سریع، شاید خیلی سریع بود. بر عهده گرفتن مسئولیت های مهم در سنین پایین، از جمله مراقبت از خواهر و برادر کوچکتر و حمایت از خانواده؛ و احساس مسئولیت و تعهد بیشتر. چنین “والد شدن” با ساکت کردن نیازهای خود (“خاموش کردن خود”) و احساس عدم اصالت همراه است.

در حالی که همه چیز هرگز یکسان نخواهد بود، شرکت کنندگان گزارش دادند که والد فوت شده را با خود حمل می کردند، آنها را در ذهن داشتند، راهنمایی ها و انتخاب های زندگی خود را در تصمیم گیری تصور می کردند و به طور کلی والدین را به روش های اغلب مفید درونی می کردند.

۶٫ حمایت و درک.

مردم پس از از دست دادن به حمایت خانواده و دوستان، مشاوران، معلمان و رهبران مذهبی نیاز داشتند. متأسفانه، علیرغم نیاز به حمایت، اکثر شرکت کنندگان گفتند که حمایتی که دریافت کردند ناکافی بود و پایدار نبود، زیرا در آینده نیز به حمایت نیاز داشتند.

در حالی که حمایت خانواده می تواند قوی باشد، اعضای خانواده – که خود تحت تأثیر غم و اندوه هستند – ممکن است در دسترس نباشند. دوستان در ابتدا حمایت کردند، اما ممکن است ادامه دهند و فرد احساس رها شدن و تنهایی کند. کمک های حرفه ای یا در دسترس نبود، یا متخصصان برای رسیدگی به نیازهای درمانی خاص مجهز نبودند. برخی از شرکت‌کنندگان گزارش دادند که از جستجوی کمک اجتناب می‌کنند یا زمانی که در دسترس نبود به کمک نیاز دارند (مثلاً در ساعات اولیه صبح). برخی گزارش کردند که دین کمک می کند، در حالی که برخی دیگر خاطرنشان کردند که دیگر باور نمی کنند.

۷٫ اندوه دوباره.

غم و اندوه یک فرآیند مداوم است. شرکت‌کنندگان گزارش دادند که سال‌ها پس از فقدان دوره‌هایی را پشت سر گذاشته‌اند که غم و اندوه دوباره ظاهر می‌شود، با افزایش احساس غم، اضطراب و اشتیاق. نیاز به به اشتراک گذاشتن لحظات پر استرس و شادی زندگی با عزیزان درگذشته حول و حوش رویدادهای مهم زندگی، از جمله فارغ التحصیلی، ازدواج، و سایر نقاط عطف، و زمانی که زمان‌ها دشوار است، موجب ایجاد حسرت برای پدر و مادر مرده می‌شود.

زندگی کردن، آموختن، و اندوهگین شدن

این تحقیق درست، تکان دهنده و معنادار است. مردم مقاوم هستند، و همچنین رنج می برند. آنچه در یک زمان برای عبور از واقعیت‌های تلخ کار می‌کند، ممکن است بعداً زمانی که باید بازتر و در دسترس‌تر باشیم، ما را محدود کند. هیچ تضمینی وجود ندارد که از دست دادن به خوبی توسط اطرافیان ما مدیریت شود، به خصوص در فرهنگ هایی که دارای اجتماع و تشریفات کمتر و انکار بیشتر مرگ هستند. بسیاری از ما در هر سنی آمادگی لازم برای مقابله با فقدان جدی را نداریم.

آموزش عمومی می‌تواند به بی‌اعتنایی از دست دادن و آموزش مردم در مورد سوگواری کمک کند. مدارس می توانند در هنگام وقوع فاجعه از کودکان حمایت بیشتری کنند، از جمله کمک به سایر خانواده ها و همسالان برای درک آنچه اتفاق می افتد. افراد در یک خانواده آسیب دیده می توانند آگاهانه تلاش کنند تا با هم غصه بخورند و از یکدیگر حمایت کنند، زیرا خطر انحلال خانواده وجود دارد. در حالی که افرادی که از سختی های اولیه جان سالم به در می برند، اغلب با قدرت و انعطاف پذیری کنار می آیند، مهم است که به یاد داشته باشید که آسیب پذیری اغلب پنهان است.

درمانگران می‌توانند نقش مهمی هم در کمک به خانواده‌ها و هم در کمک به کودکانی که والدین خود را از دست داده‌اند، ایفا کنند، و با درک بهتری از آنچه که ممکن است دچار آن شوند، مسلح شوند. اگرچه حمایت در ابتدا بیشتر است و سپس از بین می رود، نیازهای بلندمدت نیاز به توجه دارند. بررسی اثرات منفی مداوم بر سلامتی بدون هشیاری بیش از حد نیز حیاتی است.

یادگیری بیشتر در مورد سوگ، چیزی که همه با آن مواجه خواهند شد، مهم است زیرا نحوه برخورد ما با مردن، نحوه برخورد با عدم قطعیت زندگی، تأثیر زیادی بر نحوه زندگی ما دارد.

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.