چگونه هوش مصنوعی می تواند روان درمانی را تغییر دهد؟
هوش مصنوعی هوش مصنوعی: آیا هوش مصنوعی جایگزین تجربه انسان به انسان روان درمانی خواهد شد؟ فناوریهای هوش مصنوعی بهعنوان جایگزین یا «توسعهدهنده» رواندرمانگران مورد بررسی قرار میگیرند. گسست بین آنچه می بینیم و آنچه انتظار داریم ببینیم به ناراحتی «دره عجیب» کمک می کند. هوش مصنوعی ممکن است فرصت هایی را برای افزایش وفاداری […]
هوش مصنوعی
هوش مصنوعی: آیا هوش مصنوعی جایگزین تجربه انسان به انسان روان درمانی خواهد شد؟
فناوریهای هوش مصنوعی بهعنوان جایگزین یا «توسعهدهنده» رواندرمانگران مورد بررسی قرار میگیرند.
گسست بین آنچه می بینیم و آنچه انتظار داریم ببینیم به ناراحتی «دره عجیب» کمک می کند.
هوش مصنوعی ممکن است فرصت هایی را برای افزایش وفاداری به مدل های روان درمانی و ثبات در درمان ایجاد کند.
من نمیتوانم اخبار را بخوانم یا به فیدهای رسانههای اجتماعی خود نگاه کنم بدون اینکه مواردی در مورد پیامدهای بالقوه هوش مصنوعی (AI) بر زندگی آینده ما ببینم. اساتید نگران گزارش می دهند که مقالات ترم دانشگاه با Chat GPT نوشته می شود. هنر از طریق پیام های متنی توسط وب سایت هایی مانند Mid journey ایجاد می شود و آینده هنرمندان بشر را زیر سوال می برد.
هوش مصنوعی نیز به عنوان راهی برای ارائه خدمات سلامت روان در حال بررسی است. در یک مقاله طولانی در نیویورکر، Dhruv Khullar پیامدهای استفاده از چت ربات های هوش مصنوعی برای ارائه خدمات سلامت روان را بررسی کرد، به ویژه در سیستم هایی مانند VA، که در آن تقاضا برای درمان اغلب از عرضه پزشکان بیشتر است.
هوش مصنوعی حتی بهعنوان «تریپستر» برای درمان با کمک کتامین مورد بررسی قرار گرفته است و شرکتهایی مانند Compass Pathways اعلام کردهاند که در حال بررسی درمانهای دیجیتال پیچیده برای همراهی با درمانهای سیلوسایبین هستند. همانطور که تلهدرمانی در طول همهگیری، جنبههای «هستهای» برخورد بالینی را استخراج کرد و آنها را روی یک پلتفرم ویدیویی قرار داد، درمان با هوش مصنوعی قول میدهد مهارتهای یک الگوریتم رایانهای را جایگزین مهارتهای یک درمانگر انسانی کند. در حالی که برخی از این وظایف ممکن است با یک مدل پیشرفته هوش مصنوعی قابل انجام باشد، چه چیزی از دست رفته است؟
ظرفیت پردازش زبان پیچیده این مدلهای رایانهای به طرز چشمگیری متفاوت است، بسیار بهتر از تلاشهای اولیه برای تکرار درمان راجریان توسط برنامه الیزا در دهه ۱۹۶۰٫ طوطی خوانی الیزا از آنچه مراجع می گفت اکنون خنده دار به نظر می رسد و مانند فیلمنامه ای برای یک کتاب درسی مشاوره کالج ضعیف به نظر می رسد:
مراجع: “احساس ناراحتی می کنم.”
الیزا: “می فهمم که غمگینی.”
برنامههایی مانند ELIZA به سرعت در آزمون تورینگ شکست خوردند، روشی که توسط ریاضیدان و دانشمند اولیه کامپیوتر آلن تورینگ توسعه داده شد و گفته میشود در صورتی که انسان سوالکننده نتواند بین پاسخهای یک انسان و پاسخهای یک کامپیوتر تشخیص دهد، کامپیوتر موفق میشود. مدل های جدیدتر هوش مصنوعی، از منظر محتوا و معناشناسی، به طرز چشمگیری شبیه انسان هستند. با این حال به نظر می رسد چیزی گم شده است.
در رمان سال ۱۹۶۸ آیا اندرویدها روی گوسفند برقی را می بینند، که بعداً به عنوان فیلم بلید رانر اقتباس شد، قهرمان فیلیپ کی دیک، دکارد، یک شکارچی جایزه در سال ۲۰۲۱ است که وظیفه دارد اندرویدهای سرکش را “بازنشسته” کند. از آنجایی که در ظاهر اندرویدها از انسان ها قابل تشخیص نیستند، او از یک آزمون تخیلی همدلی استفاده می کند تا انسان ها را از آندرویدهایی که از احساسات واقعی انسانی ناتوان هستند متمایز کند.
در علم رباتیک، اصطلاح «دره عجیب و غریب» توسط ماساهیرو موری ابداع شد تا احساس ناخوشایندی و حتی انزجار را که هنگام تعامل با رباتی که شبیه انسان است، اما کاملا واقعی نیست، را توصیف کند. تاکاشی ایکدا و تیمش کشف کردند که حرکات غیرطبیعی اندرویدها باعث فعالیت در هسته زیر تالاموس ناظر می شود، ناحیه ای از مغز که تحت تاثیر بیماری پارکینسون قرار دارد.
در مغز فردی که اندروید را مشاهده میکند، این ناحیه فعال میشود، نمونهای از «نورونهای آینهای» که در آن فعالیت در مغز ناظر منعکس کننده فعالیت مغز بازیگر است. در گسست بین آنچه مشاهده می کنیم و آنچه انتظار داریم مشاهده کنیم، بذر ناراحتی دره عجیب و غریب است.
فناوری همیشه منتقدان هشدار دهنده را به همراه داشته است. پزشکان قرن ۱۹ نگران تأثیرات ناشی از سفر با سرعت یک مایل در دقیقه در داخل قطار بر بدن انسان بودند. ظهور تلویزیون فراخوان هایی را برای ممنوع کردن “لوله سینه ای” به همراه داشت تا مبادا مغز کودکان ما را پوسیده کند. در سالهای اخیر، رسانههای اجتماعی و فناوری سلولی عامل افزایش میزان اضطراب و افسردگی در میان جوانان شناخته شدهاند.
آیا نگرانی در مورد هوش مصنوعی فقط آخرین آهنگ کاساندرا است؟
زمان تأثیرات این فناوری را بر روابط انسانی ما آشکار خواهد کرد، اما بسیاری از مسائل باید به دقت بررسی شوند. چه کسی مالک اطلاعات خصوصی است که به یک چت بات درمانی فاش می کنیم؟ در حالی که درمانگرهای انسانی به قوانین حفظ حریم خصوصی ملزم هستند، آیا می توان از همین حقوق در هنگام موافقت بی رویه با “شرایط و ضوابط” مورد نیاز برای نصب و استفاده از یک برنامه چشم پوشی کرد؟ با ظهور رسانههای اجتماعی شاهد بودیم که میلیونها نفر مایلند اطلاعات شخصی خود را در ازای یک راه آسان برای برقراری ارتباط با دوستان و خانواده به بازاریابان ارائه دهند.
در حالی که هوش مصنوعی پتانسیل را دارد برای مقرونبهصرفهتر کردن و در نتیجه در دسترستر کردن درمان، آیا ما سیستمی ایجاد میکنیم که در آن کسانی که توانایی پرداخت هزینههای درمانی با یک شخص واقعی را دارند، هزینه آن را با پول نقد بپردازند و کسانی که نمیتوانند پرداخت کنند، درمان هوش مصنوعی را با شرکتی که دادههای شخصی خود را به بازاریابان میفروشد مبادله کنند.
در حالی که هوش مصنوعی ممکن است تهدیدات خاصی برای حریم خصوصی ایجاد کند که باید مورد توجه قرار گیرد (قانون HIPAA در سال ۱۹۹۶ با فکر دستگاه های فکس نوشته شده بود، نه اینترنت) آیا ممکن است درمان با هوش مصنوعی واقعاً روان درمانی را بهبود بخشد، نه فقط از یک نقطه دسترسی، بلکه از مکان وفاداری به مدلهای درمانی، فرصتی برای سازگاری، و توانایی جمعآوری «دادههای بزرگ» در مورد اینکه چه چیزی در رواندرمانی مؤثر است و چه چیزی مؤثر نیست؟ مطالعه درمان از نظر تاریخی به دلیل تفاوت در روش ارائه آن در بین پزشکان چالش برانگیز بوده است. اغلب گفته می شود آنچه مهمتر از نوع درمان ارائه شده است تناسب بین درمانگر و مراجع است. آیا یک مدل پیشرفته هوش مصنوعی می تواند خود را با نیازهای مراجع به گونه ای تنظیم کند که یک درمانگر انسانی نمی تواند؟
حتی با تصور چنین سناریویی احساس ناراحتی می کنم. یک دره عجیب و غریب از خودم درمان در طول تاریخ یکی از تجربیات انسان به انسان بوده است. در درون آن رابطه بین فردی، تجربیاتی مانند انتقال یا تحریف های شناختی را می توان نام برد، بررسی کرد، و با ظهور در رابطه درمانی تغییر داد. علاوه بر این، عصبشناسی مدرن کشف کرده است که انسانها سیستمهای عصبی خودمختار خود را از طریق نزدیکی تنظیم میکنند و از طریق حالات چهره ارتباط برقرار میکنند. در حالی که به نظر می رسد این کار از طریق تله درمانی چالش برانگیزتر می شود، به نظر می رسد که تنظیم مشترک با یک الگوریتم هوش مصنوعی غیرممکن است.
درمان همیشه بیشتر در مورد صحبت هایی است که در داخل اتاق انجام می شود. برای فرد مبتلا به اضطراب اجتماعی یا آگورافوبیا، ترک خانه و تعامل با فرد دیگری ممکن است نوعی مواجهه درمانی باشد که می تواند ارزشمندترین بخش برخورد باشد. به طور مشابه، سفر به کلینیک ممکن است فعال سازی رفتاری مورد نیاز یک بیمار مبتلا به افسردگی باشد. در حالی که تله درمانی و هوش مصنوعی ممکن است موانع درمان را کاهش دهند، اما نمی توانند این فرالایه های اساسی روان درمانی را ارائه دهند.
همانند بسیاری از فناوریها، شروع به کار اغلب سوالات بیشتری را به همراه دارد تا پاسخ. همانطور که در مورد سایر فناوریهایی که برای سادهسازی زندگی کاری بالینی ما دیدهایم من به شما نگاه میکنم، پرونده الکترونیک سلامت این فناوری توسط غیرپزشکان برای بهبود زندگی بیماران و پزشکان تصور میشود.
بدون راهنمایی معنادار از پزشکان، ممکن است آن را اشتباه بگیرند. در حالی که من گمان میکنم که درمانگر انسان به این زودیها از بین نمیرود، اما این وظیفه پزشکان سلامت روان است که از نحوه به کارگیری متفکرانه این فناوری در زمانی که مفید است و چه زمانی باید بهترین تعامل انسان با انسان را حفظ کنند.
لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.