مهارت همدلی در کودک پارت اخر

در تاثیر زبان بدن در مهارت همدلی در کودک میخوانیم :
زمانی که کودک کم کم زبان بدن آدم ها را یاد گرفت و توانست احساسات آنها را تشخیص دهد

زبان بدن در مهارت همدلی در کودک :

در تاثیر زبان بدن در مهارت همدلی در کودک ،زمانی که کودک کم کم زبان بدن آدم ها را یاد گرفت و توانست احساسات آنها را تشخیص دهد سراغ حدس زدن این می رود که ان ادم چه نیازی دارد

در این حالت باید فرد یاد بگیرد که خودش را جای آن فرد بگذارد یکم اطلاعات بگیرد و سعی کند متوجه شود که چه اتفاقی برای آن افتاده است

چه چیزی در افکارش می گذرد اینکار را شما می توانید با توضیحاتی که در دوران کودکی برای کودک می دهید خیلی تقویت کنید یعنی زمانی که ناراحت هستید

به کودک بگویید که من ناراحتم برای اینکه مثلا پدر بزرگ مریض شده است یا من ناراحتم برای اینکه قرار بوده امروز این اتفاق خوب سرکار بیفتد ولی نیفتاده است

خوشحالم برای اینکه رییسم به من پاداش داده است هر کدام از اتفاق هایی که افتاده است را با شرایطی که بوده است برای کودک توضیح دهید و برای کودک بگویید

ادامه مطلب :

که من خیلی دلم می خواهد که کسی باشد که من را بغل کند یا یک نفر باشد که من با او حرف بزنم پس موقعیت را توضیح می دهید،

احساس خود را هم به کودک می گویید و بعد به کودک می گویید که چه نیازی دارید کم کم کودک اطلاعاتش در این زمینه بالا می رود با دوستانش که تعامل می کند

می بیند که کدام یک از مواردی که از شما یاد گرفته است روی دوستانش جواب می دهد و وقتی که کودک ببیند که شما در مورد این موضوعات صحبت می کنید

راحت تر خودش هم به سایرین این نظرها را می دهد که من الان به این دلیل ناراحت هستم و دلم می خواهد که کسی بغلم کند پس

تکنیک ارتباط در مهارت همدلی در کودک :

ارتباط خیلی بهتری می تواند داشته باشد تصور کنید شما همسری دارید که زمان هایی که ناراحت می شود  برای شما توضیح می دهد که من الان ناراحتم

و به این دلیل ناراحت شده ام و خیلی خوشحال می شوم که  تو منو بغل کنی یا باهم برویم و قدم بزنیم قطعا مشکلاتی که با هم خواهید داشت کمتر می شود سوء تفاهمات کمتر پیش می آيد

و هردوی شما می توانید خیلی بیشر به یکدیگر کمک کنید اگر شما شروع کنید و با کودکتان کار بکنید خیالتان راحت باشد که در زندگی آینده شخصی می شود

که به شدت و به راحتی می تواند نیازهایش را بیان بکند و قطعا بیشتر از یک آدم عادی احتمال دارد که نیازهایش برآورده شود.

مورد بعدی که می تواند بسیار کمک کننده باشد دادن هویت اخلاقی به کودک است اینکه بدانیم کودک چه ذهنیت ها و ارزش هایی دارد و شروع کنیم تا از ارزش هایش حمایت کردن کودک به خاطر اینکه سن و تجربه کمی دارد

ممکن است باورهای عجیب و غریبی در ذهنش شکل بگیرد یا هر کسی هر باوری داشت را از آن بگیرد و فکر کند که این باور من هم هست بهترین راه برای اصلاح باور های کودک این است

که باورهای خودتان را با کودک به اشتراک بگذارید والدینی که کودکان را با هویت محرک خیلی قوی تقویت می کنند یعنی به طور تصادفی در معرض هر چیزی قرارشان نمی دهند

اطمینان به فرزند :

این اطمینان را به فرزندانشان می دهند که خانواده برای آنها تا حدودی بستر مشخص و معینی است یعنی باورها و اعتقادات والدین مشخص است و کودک فقط لازم است تا آنها را بداند

و رعایت کند والدینی که دم دمی مزاج هستند متاسفانه این هویت اخلاقی را از کودکان می گیرند هر روز ممکن است چیزی خوب باشد

وقتی حال خود والد بد می شود ممکن است آن موضوع، موضوع بدی باشد پس باورهای خودتان را مطمئن شوید که چه چیزی است و بعد به کودک منتقل بکنید

تصویری از چند دوست کنار یک دیگر

پذیرش رفتار های کودکانه :

اگر کودک از ناراحتی شما ناراحت می شود شما یک روز خوشحال نباشید و روز دیگر ناراحت بگویید به تو چه ربطی داره؟ زندگی منه؟

انقدر دخالت نکن یا انقدر سعی نکن شبیه بزرگ ترها رفتار بکنی برو بازی تو بکن مثل بقیه بچه ها! پس رفتاری که شما می کنید

یعنی پیامدی که پس از همدلی کودک شما دارد خیلی تحت تاثیر باورهای شما است اگر این باورها کامل باشد،‌ دقیق باشد مشکلی پیش نمی آید

و فرد احساس ارزشمندی می کند ولی اگر دمدمی مزاج باشید و هر لحظه باورهایتان سست باشد و تغییر بکند کودک دچار این اشتباه می شود

که پس کجا باید همدلی کنم و کجا باید رها کنم و اهمیتی ندهم این اتفاق خیلی بیشتر برای سنین نوجوانی می افتد زمانی که کم کم از شما دور می شوند

و به دامن دوستان خود پناه می برند در این برهه هست که اگر شما والدین دمدمی مزاجی باشید احتمال خیلی زیادی دارد که کودکتان باورهایی مخالف باورهای شما و خانواده را داشته باشد و به کار گیرد.

به عنوان آخرین نکته در نظر داشته باشید که حتما حتما باید شما زمانی که همدلی را به کودکتان یاد می دهید آموزش مدیریت احساسات منفی را هم به کودک یاد دهید

اگر کودک شما از ناراحتی هرکسی بسیار ناراحت شود و از خوشحالی هر کسی خیلی خوشحال شود کم کم آسیب می بیند احساس می کند مترسک دست بقیه شده است،

عروسک خیمه شب بازی بقیه شده است و آسیبی که می بیند باعث می شود که کم کم دکمه ی احساساتش را خاموش کند کمتر با سایرین همدلی کند که کمتر احساسات سایرین بتواند روی کودک تاثیر بگذارد مثل آدمی می شود

جمع بندی پایانی :

که اگر ببیند کسی دارد گریه می کند نمی تواند جلوی اشک خودش را بگیرد پس تعامل خود را با دیگران کمتر می کند که اشک کسی را نبیند

یا با اطرافیان خیلی خوب برخود نمی کند تا اطرافیان برای او درد و دل نکنند چرا؟ برای اینکه غم اطرافیان را غم خود می کند و نمی تواند آن را مدیریت کند پس سعی کنید تنفس شکمی، مهارت های آرام سازی را به کودک یاد دهید

تا هر وقت که احساسات منفی به سراغ کودک آمد خودش بتواند شروع کند به آرام سازی خودش اینطوری سلامت کودکتان با همدلی کردن به خطر نمی افتد

پس یادمان باشد که هر وقت که کودکمان رفتار همدلانه ای انجام داد کودک را تشویق می کنیم و به او یاد می دهیم که زبان بدن چطوری است

و چطور می تواند حدس بزند که احساسات بقیه چه چیزی است نیازهای آنها را حدس بزند و بتواند خودش را کنترل کند وتا چه حدی میتواند با سایرین همدلی انجام دهد. 

منا سمیعی.

رواندرمانگر

One thought on

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *