آیا افراد دارای خودشیفتگی، افراد بدی هستند؟
آیا خودشیفته ها صدمه زدن به دیگران را انتخاب می کنند یا نمی توانند خود را کنترل کنند؟ اشخاص خودشیفته: بیشتر افرادی که در معرض سوء استفاده از خودشیفتگی قرار گرفته اند، از خود می پرسند که چقدر باید به گردن خودشیفتگان سرزنش کنند. بارها از من می پرسند: آیا افراد مبتلا به اختلالات شخصیت […]
آیا خودشیفته ها صدمه زدن به دیگران را انتخاب می کنند یا نمی توانند خود را کنترل کنند؟
اشخاص خودشیفته: بیشتر افرادی که در معرض سوء استفاده از خودشیفتگی قرار گرفته اند، از خود می پرسند که چقدر باید به گردن خودشیفتگان سرزنش کنند. بارها از من می پرسند:
آیا افراد مبتلا به اختلالات شخصیت خودشیفته افراد بدی هستند که به دیگران صدمه می زنند اما اگر تلاش کنند می توانند خود را کنترل کنند؟ یا افرادی خوبی هستند که بهترین کاری را که می توانند انجام می دهند اما نمی توانند خود را کنترل کنند؟
متاسفانه پاسخ ساده ای برای این سوال وجود ندارد. افراد پیچیده هستند. من فکر نمیکنم که بتوانیم به سادگی به افرادی که سازگاریهای خودشیفته دارند، برچسب خوب یا بد بزنیم. همچنین همیشه نمی توانیم بین آنچه می توانیم کنترل کنیم و آنچه ما را کنترل می کند، مرز مشخصی قائل شویم.
حتی افراد بدون اختلال شخصیت به طور مستمر تلاش می کنند تا نفس و خواسته های شخصی خود را کنار بگذارند و کاری را که می دانند درست است انجام دهند. طبیعت انسان طی هزاران سال تغییر نکرده است.
مبارزه ما توسط پولس رسول در رومیان ۷:۱۹ به درستی توصیف شده است – زیرا من آن خوبی را که می خواهم انجام نمی دهم، بلکه شری را که نمی خواهم انجام دهم – این کار را ادامه می دهم.
پس چگونه این موضوع در مورد افراد مبتلا به اختلالات شخصیت خودشیفتگی صدق می کند؟
وقتی به تنوع افرادی که واجد شرایط تشخیص NPD هستند فکر میکنم، طیف وسیعی از افراد را میبینم – از آنهایی که میخواهند افراد خوبی باشند تا کسانی که اهمیتی نمیدهند که به چه کسی آسیب میزنند. بیشتر افراد خودشیفته مانند بقیه ما در جایی در این بین قرار می گیرند.
توجه: من از اصطلاحات “خودشیفته” به عنوان روشی کوتاه برای اشاره به افرادی استفاده می کنم که الگوی تفکر و رفتاری را نشان می دهند که معمولاً به عنوان اختلال شخصیت خودشیفته تشخیص داده می شود. من شخصاً اصطلاح «انطباق خودشیفته» را ترجیح میدهم، زیرا تأکید میکند که این الگو در ابتدا یک تعدیل خلاقانه بود که هدف آن به حداکثر رساندن میزان محبت، توجه و حمایت کودک از سوی مراقبانش بود.
پس چرا افرادی که سازگاری های خودشیفته ای دارند بیشتر از افراد غیر خودشیفته آسیب بیشتری در روابط صمیمانه وارد می کنند؟
“نارسیست خوب”
برخی از افراد مبتلا به NPD تمام تلاش خود را میکنند که افراد خوبی باشند، اما به دلیل سازگاری خودشیفتهای خود ناتوان هستند. خودمحوری افراطی، فقدان همدلی عاطفی، و فقدان “روابط کل شی” و “ثبات شی” دیدگاه آنها را نسبت به موقعیت های بین فردی مخدوش می کند.
چند تعریف کوتاه از اصطلاحات فوق احتمالاً برای خواننده مفید خواهد بود:
روابط کل شی:
این توانایی دیدن خود و سایر افراد به شیوه ای واقع بینانه، باثبات و یکپارچه است که تشخیص می دهد همه دارای ویژگی های خوب و بد و ویژگی های دوست داشتنی و ناپسند هستند.
خودشیفته ها بدون روابط کلی ابژه نمی توانند تصویر یکپارچه پایداری از کسی تشکیل دهند. آنها تمایل دارند همه را در دو جعبه اساسی قرار دهند: یا خاص، کامل، منحصر به فرد و مستحق رفتار ویژه (جایگاه بالا) هستند یا بی ارزش، رقت انگیز، زباله هستند و فقط حق دارند که «افراد خاص» به آنها بدهند. (وضعیت پایین).
ثبات اشیاء:
این توانایی برای حفظ ارتباط عاطفی مثبت شما با کسی است که از او آسیب دیده، عصبانی، ناامید یا ناامید شده اید. همچنین توانایی حفظ این حس ارتباط با شخصی است که از نظر فیزیکی حضور ندارد.
بدون ثبات موضوع، خودشیفته ها می توانند به معنای واقعی کلمه یک لحظه بگویند “دوستت دارم”، سپس ۱۰ دقیقه بعد به “از تو متنفرم” تغییر می کنند، زیرا از چیزی که شما گفتید یا انجام دادید خوششان نمی آمد.
همدلی عاطفی:
این توانایی احساس شادی یا درد شخص دیگری است. خودشیفته ها فاقد همدلی عاطفی هستند، بنابراین بازخورد کمتری در مورد واکنش های طرف مقابل دارند و دلیل کمتری برای مراقبت دارند. آنها «همدلی فکری» دارند، یعنی توانایی فکر کردن در مورد آنچه که فرد مقابل احتمالاً چه احساسی دارد. با این حال، در میانه یک دعوا، به دلیل عدم ثبات جسم، بعید است که این کار را انجام دهند.