کمال گرایی مخرب: چرا نقص، کمال را حفظ می کند؟

کمال گرایی مخرب: کشف قدرت در آسیب پذیری و زیبایی نقص هایمان. "در همه چیز یک شکاف وجود دارد؛ اینگونه است که نور وارد می شود." -لئونارد کوهن همین هفته من فیلم زندگینامه درخشان ریدلی اسکات از ناپلئون بناپارت را دیدم و جمله آغازین سخنرانی مجلس سنای فرانسه خطاب به ناپلئون به یادم آمد. این مجلس سنا بود، همانطور که پل واتزلاویک اشاره کرد، از مزیت غبطه‌انگیز تجربه - و زنده ماندن - عواقب تلاش برای تحمیل «آزادی، برادری و برابری» بر جمعیت فرانسه برخوردار بود. ایشان در خطاب خود فرمودند: «آقا، کمال طلبی یکی از بدترین بیماری هایی است که می تواند ذهن انسان را تحت تأثیر قرار دهد» و به نظر من درست گفته اند. درخشان یا کامل؟ روانشناس برنه براون تمایز جالبی بین تلاش سالم و کمال گرایی قائل است که فقط انتقادی نیست. تحول آفرین است تلاش سالم شبیه به گیاهی است که به خورشید می رسد - طبیعی است، حیات را تایید می کند و ریشه در رشد هدفمند دارد. از سوی دیگر، کمال گرایی تقلید سمی از این فرآیند است، جایی که هدف نهایی، اقدام معنادار نیست، بلکه تلاشی ناامیدانه برای اجتناب از انتقاد، تضمین اعتبار خارجی و دستیابی به دست نیافتنی ها به هر قیمتی است. این مسیری است که به طور متناقضی ما را از موفقیت دور می کند. در کلینیک اثر خورنده آن را در دل بسیاری از مشکلات روحی و رفتاری و در رکود رابطه دیده ام. کمال گرایان فراوانند. در دنیایی که مدام ما را به سوی هدف دست نیافتنی کمال سوق می دهد، کمال گرایی را نباید به عنوان تلاشی خوش خیم برای تعالی دانست، بلکه باید آن را به عنوان یک سیستم اعتقادی خود ویرانگر و اغلب اجباری دانست. اجبار برای رسیدن به کمال می تواند پیامدهای بیمارگونه داشته باشد و مشکلات اجتماعی و روانی بسیاری از جمله پارانویا، آسیب به خود و بدشکلی هراسی بدن را به همراه داشته باشد.

کمال گرایی مخرب کمال گرایی مخرب: کشف قدرت در آسیب پذیری و زیبایی نقص هایمان. “در همه چیز یک شکاف وجود دارد؛ اینگونه است که نور وارد می شود.” -لئونارد کوهن همین هفته من فیلم زندگینامه درخشان ریدلی اسکات از ناپلئون بناپارت را دیدم و جمله آغازین سخنرانی مجلس سنای فرانسه خطاب به ناپلئون به […]


کمال گرایی مخرب

کمال گرایی مخرب: کشف قدرت در آسیب پذیری و زیبایی نقص هایمان.

“در همه چیز یک شکاف وجود دارد؛ اینگونه است که نور وارد می شود.” -لئونارد کوهن

همین هفته من فیلم زندگینامه درخشان ریدلی اسکات از ناپلئون بناپارت را دیدم و جمله آغازین سخنرانی مجلس سنای فرانسه خطاب به ناپلئون به یادم آمد. این مجلس سنا بود، همانطور که پل واتزلاویک اشاره کرد، از مزیت غبطه‌انگیز تجربه – و زنده ماندن – عواقب تلاش برای تحمیل «آزادی، برادری و برابری» بر جمعیت فرانسه برخوردار بود. ایشان در خطاب خود فرمودند: «آقا، کمال طلبی یکی از بدترین بیماری هایی است که می تواند ذهن انسان را تحت تأثیر قرار دهد» و به نظر من درست گفته اند.

درخشان یا کامل؟

روانشناس برنه براون تمایز جالبی بین تلاش سالم و کمال گرایی قائل است که فقط انتقادی نیست. تحول آفرین است تلاش سالم شبیه به گیاهی است که به خورشید می رسد – طبیعی است، حیات را تایید می کند و ریشه در رشد هدفمند دارد. از سوی دیگر، کمال گرایی تقلید سمی از این فرآیند است، جایی که هدف نهایی، اقدام معنادار نیست، بلکه تلاشی ناامیدانه برای اجتناب از انتقاد، تضمین اعتبار خارجی و دستیابی به دست نیافتنی ها به هر قیمتی است. این مسیری است که به طور متناقضی ما را از موفقیت دور می کند. در کلینیک اثر خورنده آن را در دل بسیاری از مشکلات روحی و رفتاری و در رکود رابطه دیده ام.

کمال گرایان فراوانند.

در دنیایی که مدام ما را به سوی هدف دست نیافتنی کمال سوق می دهد، کمال گرایی را نباید به عنوان تلاشی خوش خیم برای تعالی دانست، بلکه باید آن را به عنوان یک سیستم اعتقادی خود ویرانگر و اغلب اجباری دانست. اجبار برای رسیدن به کمال می تواند پیامدهای بیمارگونه داشته باشد و مشکلات اجتماعی و روانی بسیاری از جمله پارانویا، آسیب به خود و بدشکلی هراسی بدن را به همراه داشته باشد.

این مفهوم منفی از کمال جدید نیست – ارسطو قبلاً به ما هشدار داده بود که “جوهر تراژدی سیاسی این است که انسان کامل را دشمن خوبی کند.” عیب مهلک کمال گرایی تمایل آن به تبدیل شدن به دقیقاً متضاد خود است که منجر به قساوت، سرکوب و حتی بیشتر احساس نقص می شود. کمال گرایی صدای آژیر است که به یک حالت آرمانشهری و ملکوتی معتقد است که در آن می توان از تیرها و تیرهای شرم، قضاوت، سرزنش و انتقاد از خود مصون بود. ما فقط باید به پیام بسیاری از رهبران جهان امروز نگاه کنیم تا جذابیت سمی و هولناک آن برای انسان را مشاهده کنیم. این مفهوم مدت‌هاست که به طرز فریبنده‌ای ساده بوده است: وضعیت موجود را از بین ببرید و از خاکستر آن، خیری جدید و خودبه‌خود پدید آید.

واتزلاویک می‌گوید که این باور تحولات بنیادی را در نوری نجیب ایجاد می‌کند و از بین بردن ساختارهای کنونی را به عنوان یک عمل عشق به بشریت به تصویر می‌کشد. مولان، شخصیتی از رمان مشهور مارتین دوگارد موریس، «Les Thibaults»، این احساس را در بر می گیرد که او اعلام می کند: «برای شروع باید همه چیز را شکست. تمام تمدن لعنتی ما باید از بین برود قبل از اینکه بتوانیم نجابتی را به جهان بیاوریم.» فداکاری و ویرانی برای خلق چیزی بهتر ضروری تلقی می‌شوند، هر بار که فقط یک نفر می‌تواند از هر نظر بی عیب و نقص باشد، و همه با دنیا درست می‌شوند. این جست‌وجوی بی‌وقفه کامل، یک نما است، اما هم یک سپر و هم یک زنجیره است که افراد را از احساس سالم خود و پتانسیل ذاتی‌شان دور می‌کند.

قدرت فاسد می کند.

برخی از خطرات و وسواس کمال را در آثار زیانبار آن بر جامعه و افراد می توان دید. همانطور که ضرب المثل لرد اکتون می گوید: «قدرت فاسد می کند، و قدرت مطلق فاسد می کند»، به همان اندازه که برای اولین بار صحبت شد، امروز نیز مرتبط است. یوهان ولفگانگ فون گوته به ما پیشنهاد کرد: “مراقب آرزوهایتان در جوانی باشید، زیرا در میانسالی به آن دست خواهید یافت.” او نسبت به تعقیب کور آرزوها بدون در نظر گرفتن پیامدهای احتمالی هشدار داد – و پیچش های طعنه آمیزی سرنوشت که همه ما تجربه می کنیم.

برآورده شدن خواسته های فرد ممکن است همیشه به نتیجه مورد انتظار منجر نشود و گاهی اوقات منجر به پیامدهای پیش بینی نشده و منفی شود. میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، در مورد ماهیت اعمال ما و تأثیرات آنها می‌گوید: «مردم می‌دانند چه می‌کنند؛ غالباً می‌دانند چرا کاری را انجام می‌دهند؛ اما آنچه را که نمی‌دانند همان کاری است که انجام می‌دهند». افکار فوکو در مورد تأثیر اعمالمان نشان می دهد که در حالی که ممکن است از اعمال و حتی انگیزه های خود آگاه باشیم، اغلب از پیامدهای گسترده تری که اعمال ما دارند، مانند مسائلی که با محیط زیست و تغییرات آب و هوایی می بینیم، بی اطلاع می مانیم.

کتاب چای

مقاله اوکاکورا کاکوزو در سال ۱۹۰۶ “کتاب چای” چادو (مراسم چای ژاپنی) را به عنوان تجسمی از خلوص، هماهنگی و خیریه متقابل در بر می گیرد. این نشان‌دهنده جشن «ناکامل» است، تلاشی لطیف برای پیمایش ممکن در چشم‌انداز غیرممکن زندگی. چادو با ادراکات استاندارد ما از زیبایی روبرو می شود و فلسفه کینتسوگی ژاپنی مبتنی بر نقص است. کینتسوگی توسط صنعتگران ژاپنی باستانی ساخته شد که از مواد اولیه خام روی دیگ شکسته خود ناراضی بودند. تری که برای تعمیر به چین فرستاده شده بود. در عوض، آنها ترک ها را با لاک طلایی پر کردند و قطعه ای قوی تر و زیباتر ایجاد کردند. هر شیء سرامیکی در فرهنگ ژاپنی سفر منحصر به فرد خود را روایت می کند. اقلام تعمیر شده نشان دهنده تاریخ گرامی آنها است، بنابراین نقص ذاتی آنها را ارج می نهند.

این روایت نه تنها تعریف ما از زیبایی را به چالش می‌کشد، بلکه از ما می‌خواهد که وضعیت ناقص موجود را از طریق اضافه کردن و نه حذف کردن، تغییر دهیم و بهبود دهیم. آنها همچنین هشدار می دهند که در جستجوی ما برای کمال، باید مراقب فسادی باشیم که از جست و جوی قدرت یا زیبایی مطلق ناشی می شود.

وابی سابی

وابی سابی (侘寂)، یک زیبایی شناسی سنتی ژاپنی، بر پذیرش گذرا، ناپایداری و نقص متمرکز است و تحت تأثیر آموزه های بودایی است. زیبایی ناقص، ناپایدار و ناقص را قدردانی می کند و ویژگی هایی مانند عدم تقارن، ناهمواری، سادگی و فروتنی را در بر می گیرد. در غرب، اگر چیزی بشکند، آن را دور می اندازیم، جوانی و بی عیب بودن را بت می کنیم، روابط گسسته را کنار می گذاریم و در برابر نشانه های پیری مقاومت می کنیم. با این حال زخم‌ها و تاریخچه‌های ما در ذهن و بدن ما نوشته شده است و داستان ما را بازگو می‌کند. چه می‌شد اگر بتوانیم این کاستی‌ها را به عنوان نقاط قوت بپذیریم؟ درست مانند کینتسوگی، زخم‌ها و نقص‌ها می‌توانند ما را بهتر، انسانی‌تر و حتی بیشتر با دیگران مرتبط کنند، درست همانطور که شخصیت شکسپیر، کوریولانوس از زخم‌های جنگ خود برای به دست آوردن رأی و همدلی عمومی استفاده کرد.

تلاش برای پنهان کردن عیوب خود فقط به آنها اجازه رشد می دهد. در غرب، تعمیرات با هدف بازگرداندن یک جسم به حالت اولیه‌اش انجام می‌شود، اما کینتسوگی جای زخم‌ها را افزایش می‌دهد و باعث می‌شود کالای تعمیر شده حتی از قبل ارزشمندتر شود. حتی روند سوگواری ما را تغییر می دهد و تلاش برای کنترل درد فقط آن را به رنج تبدیل می کند. کینتسوگی استعاره ای از جامعه ای دلسوزتر ارائه می دهد، جامعه ای که شکسته ها را دور نمی اندازد اما در هر شکافی پتانسیل تولد دوباره را می بیند. این به ما می آموزد که از طریق زخم ها و داستان های ما، زیبایی و قدرت می تواند ظاهر شود. حکمت وابی سابی به ما یادآوری می کند که زیبایی واقعی، و شاید قدرت واقعی، در پذیرش برازنده نقص در همه اشکال آن نهفته است. در این آغوش ناقص است که ما واقعی ترین شکل قدرت را می یابیم، قدرتی که فاسد نمی کند، بلکه روشن می کند و تقویت می کند، بسیار شبیه نوری که از میان شکاف ها راه می یابد. اسکارها حافظه تجربیات ما، تشخیص واقعی رنج و تصدیق وجود را نگه می دارند. مفهوم تعمیر از حالت قبلی یک شی فراتر می رود و به همه ما امید ابدی رستاخیز را در هر شکلی که تصور کنیم مناسب است، ارائه می دهد.

“در حالی که ما دست نیافتنی ها را دنبال می کنیم، تحقق پذیر را غیرممکن می کنیم.” -رابرت آردری

نویسنده:

سرکار خانم آزاده سعادتمند

جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره لطفا یا شماره تماس های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۸۰۱۵۹۷۸ تماس حاصل فرمایید.