۱۰ موردی که بایستی همه افراد در مورد افسردگی بدانند (پارت دوم).

10 موردی که بایستی همه افراد درمورد افسردگی بدانند

افسردگی افسردگی با افسردگی اساسی متفاوت است. افسردگی: بسیاری از مردم به طور اتفاقی به دوستان می گویند: “من افسرده هستم.” اما احساس ناراحتی، سرخوردگی یا بی‌حالی موقتی با داشتن افسردگی بالینی یکسان نیست. افسردگی موقعیتی واکنشی است به یک تجربه ناخوشایند اخیر یا احساس موقتی تنهایی یا ناراحتی. به طور کلی، می توان در […]


افسردگی

افسردگی با افسردگی اساسی متفاوت است.

افسردگی: بسیاری از مردم به طور اتفاقی به دوستان می گویند: “من افسرده هستم.” اما احساس ناراحتی، سرخوردگی یا بی‌حالی موقتی با داشتن افسردگی بالینی یکسان نیست. افسردگی موقعیتی واکنشی است به یک تجربه ناخوشایند اخیر یا احساس موقتی تنهایی یا ناراحتی. به طور کلی، می توان در مورد این احساسات با دوستان، خانواده یا روان درمانگر صحبت کرد و با مهارت های حل مسئله، قاطعیت و خلاقیت می توان بر آنها غلبه کرد.

افسردگی اساسی زمانی است که یک فرد به دلیل احساس تیرگی، بلاتکلیفی، خستگی، تحریک پذیری یا سایر علائم آنقدر فلج می شود که نمی تواند کار کند. روابط در خانه، محل کار، و با دوستان رنج می برند. بدون درخواست کمک، زندگی آنها شروع به سراشیبی می کند.

افسردگی هرگز پاسخ اجتناب ناپذیر به رویدادهای نامطلوب زندگی نیست.

بسیاری از مردم افسردگی خود را توجیه می کنند. آنها اخراج شدن از شغل، طلاق، تشخیص سرطان و یا از دست دادن را دلیل افسردگی خود عنوان می کنند. و بله، غم، ترس، نگرانی، از دست دادن و پشیمانی واکنش‌های طبیعی به زمان‌های سخت هستند. اما هیچ موقعیتی ایجاب نمی کند که با ناامیدی و نشخوار فکری منفی فلج شوید.

غم، سوگ، خشم، طرد شدن، ترس و تنهایی از نظر عاطفی چالش برانگیز هستند اما می‌توان و باید در روان‌درمانی به آن پرداخت. افسردگی اساسی و دیس تایمی (افسردگی خفیف تا متوسط که اختلال افسردگی مداوم نیز نامیده می شود) اغلب به دلیل روانشناسی است و توسط عوامل هورمونی، ژنتیکی یا پزشکی ایجاد می شود. افسردگی اساسی از نظر عاطفی، جسمی و شناختی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد و بسیار خطرناک است که بتوان آن را نادیده گرفت.

تنها زمانی که افسردگی درمان می شود، می توانید احساسات زمینه ای ماتم و اندوه را برطرف کنید.

افسردگی باعث نشخوار فکری شناختی می شود که با “حل کردن” مشکل ضروری برای روان درمانی مشکلات موقعیتی ناسازگار است. غالباً تنها پس از درمان مؤلفه بیولوژیکی افسردگی است که افراد قادر به پردازش و رفع احساسات غم و اندوه خود می شوند.

اضطراب معمولاً با افسردگی همراه است.

در واقع، خلق و خوی فرد ممکن است بیشتر مضطرب باشد تا افسرده. افسرده بودن باعث ایجاد اضطراب می شود. ما معمولاً هم افسردگی و هم اضطراب را در درمان هدف قرار می دهیم، چه از نظر دارویی یا روان درمانی.

افسردگی می تواند در طیف گسترده ای از علائم ظاهر شود.

هنگامی که بیماران برای اولین بار به مطب من مراجعه می کنند، معمولاً متوجه نمی شوند که مشکلات مختلف آنها با خلق و خو، خواب، اشتها، تمرکز، شناخت و سایر اختلالات مربوط به افسردگی است. آموختن این که علائم آنها در یک وضعیت گره خورده است معمولاً تسکین زیادی به همراه دارد.

 بسیاری از افرادی که با موفقیت برای افسردگی درمان می شوند، نه تنها افسرده نمی شوند. آنها به شادترین و بالفعل ترین افرادی تبدیل می شوند که تا به حال بوده اند.

این غیرعادی نیست که افرادی که برای افسردگی درمان می شوند متوجه شوند که سال ها دیس تایمیا داشته اند. افرادی که از این نوع افسردگی کم‌تر رنج می‌برند، عملکردی هستند، اما «دور می‌کنند». آنها معمولا به عنوان کسانی توصیف می شوند که “نیمه پر لیوان را می بینند.” فرض بر این است که این نگرش ترش و تراشه بر روی شانه یک ویژگی شخصیتی است. اما هنگامی که افسردگی خفیف تا متوسط آنها شدید می شود، شاید به دلیل یک موقعیت چالش برانگیز خاص، و سپس با داروهای ضد افسردگی درمان می شوند، اغلب متوجه می شوند که احساس بهتری نسبت به قبل دارند.

یک رابطه خوب بیمار و پزشک، کلید موفقیت درمان است.

در سیستم پزشکی تحت فشار زمان ما، اکثر پزشکان مراقبت های بهداشتی وقت کافی برای ایجاد پیوند قوی با بیماران ندارند. با این حال، پرورش اعتماد و ارتباط خوب می‌تواند در حصول اطمینان از اینکه فرد به درمان پایبند است و در مارپیچ بدبینی قرار نمی‌گیرد، بسیار مهم باشد.

هرکسی سزاوار این است که بهترین شانس را برای یک نتیجه درمانی موفق داشته باشد و از بهترین زندگی خود لذت ببرد. داشتن یک پزشک بهداشتی که ترسیم کند دوره درمان چگونه خواهد بود، چه موانع و مسیرهای انحرافی ممکن است ایجاد شود، و چگونه می توان از آنها پیشگیری کرد و به آنها رسیدگی کرد، مسیر بهبودی را آسان می کند.

بسیاری از مردم برای خوب شدن «مقاومت» درونی دارند.

این نوعی افسردگی است که ما آن را “مازوخیسم” می نامیم. گاهی اوقات این تمایل به خودتنبیهی باید در بخش ابتدایی روان درمانی مورد بحث و تفسیر قرار گیرد تا راه را برای پذیرش کمکی که باعث تغییر واقعی، عمیق و پایدار می شود، باز شود.

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.