تئوری دلبستگی و بیماری مزمن

تئوری دلبستگی و بیماری مزمن : آنچه ما از ارتباطات نزدیک خود نیاز داریم. اولین روابط ما با مراقبین بر نحوه مدیریت احساسات دشوار، از جمله احساسات مرتبط با بیماری مزمن تأثیر می گذارد.دلبستگی ایمن که شامل تدارک نگهداری و مهار احساسات و فضای مناسب است، توانایی های مقابله ای مثبتی را ایجاد می کند.می […]


تئوری دلبستگی و بیماری مزمن : آنچه ما از ارتباطات نزدیک خود نیاز داریم. اولین روابط ما با مراقبین بر نحوه مدیریت احساسات دشوار، از جمله احساسات مرتبط با بیماری مزمن تأثیر می گذارد.دلبستگی ایمن که شامل تدارک نگهداری و مهار احساسات و فضای مناسب است، توانایی های مقابله ای مثبتی را ایجاد می کند.می توان در روابط بزرگسالان، به ویژه در روان درمانی، به دلبستگی ایمن دست یافت.

مروری کوتاه بر نظریه دلبستگی

اولین تجربیات ما با مراقبین به عنوان الگوهای درونی برای باورهای مادام العمر در مورد خود، روابط، و در کل جهان عمل می کند.ما می‌توانیم نحوه مدیریت استرس و آسیب (از جمله استرس و آسیب ناشی از بیماری مزمن) را با آنچه در این روابط یاد گرفته‌ایم ردیابی کنیم.

وقتی کودکی به طور ایمن به مراقبان خود وابسته است – وقتی مراقبان حضور دارند، قابل اعتماد و ایمن هستند – او می داند که ناراحتی او تسکین خواهد یافت. در نهایت، او حمایت دریافت شده از این روابط اولیه را درونی می کند، و هم توانایی خود را حفظ می کند و هم توانایی استفاده از روابط دیگر را برای تنظیم احساسات خود حفظ می کند.

تئوری دلبستگی معتقد است که یک ارتباط سالم استقلال را تسهیل می کند. به این معنا که کودکی که به طور ایمن به مراقب خود وابسته است، به او به عنوان یک “پایگاه امن” نگاه می کند. کودک به اندازه کافی برای کشف محیط احساس امنیت می کند، زیرا می داند که می تواند هر زمان که به راحتی، ارتباط، و دوباره پر کردن نیاز داشته باشد، به “پایگاه امن” بازگردد.

بیماری مزمن و فرآیند دلبستگی

بیماری مزمن استرس را هم برای بیمار و هم برای نزدیکان او افزایش می دهد. خشم، اندوه، اضطراب و اندوه بخش قابل توجه زندگی با بیماری مزمن است. فرد مبتلا به بیماری مزمن چگونه این احساسات را مدیریت می کند؟

آیا او سعی می کند آنها را انکار کند، با این باور که ابراز – یا حتی احساس – آنها ارتباط او را با عزیزان قطع می کند؟ آیا او با نگرانی به  عزیزانش می‌چسبد و ناراحتی را ابراز می‌کند که به نظر می‌رسد هرگز تسکین نمی‌یابد؟ یا آیا او قادر است به احساسات دردناک خود به طور موثر پاسخ دهد و از ارتباطات و منابع درونی خود آسوده خاطر شود؟

لحظه ای وقت بگذارید و به این فکر کنید که چگونه احساسات مرتبط با بیماری خود را مدیریت می کنید. آیا به خودتان اجازه می دهید آنها را احساس کنید؟ آیا با آنها ارتباط برقرار می کنید؟ چه پاسخ هایی از خانواده و دوستان خود دریافت می کنید که باعث می شود بیشتر و کمتر احساس آرامش کنید؟

حالا به گذشته برگردید. زمانی که کودک بودید و احساسات دردناکی را تجربه کردید چگونه بود؟ از آن تعاملات چه چیزی از والدینتان آموختید؟ شاید پدرت عصبانی شد و مادرت وقتی احساسات سختی را احساس کردی اشک ریخت. شاید آنها به طور کلی از شما دور شده اند و نمی توانند احساسات خود را بروز دهند. شاید آنها می توانستند غم را بپذیرند اما خشم را نه، یا برعکس.

در حین کاوش در خاطرات خود کنجکاو باشید و به دنبال ایجاد ارتباط بین آنچه در کودکی آموخته اید و روش هایی که در حال حاضر به احساسات خود پاسخ می دهید.

التیام زخم های دلبستگی

گذشته ما سرنوشت ما نیست. اگر با دلبستگی ناایمن بزرگ شده‌اید، می‌توانید برای چیزهایی که نداشتید عزاداری کنید و یک الگوی درونی جدید برای مدیریت مؤثرتر احساسات دردناک ناشی از بیماری مزمن ایجاد کنید. ایجاد این الگوی به روز شده به تجربه عمیقی در نگهداری، مهار و فراهم کردن فضا نیاز دارد .

“حمایت” اصطلاحی است که پذیرش و تحمل احساسات خود را توصیف می کند. کودکی که می افتد و زانویش را می خراشد به سمت پدرش می دود و پدرش او را در آغوش می گیرد و می گوید: “اوه، واقعاً دردناک است.” زنی به بهترین دوستش زنگ می‌زند و می‌گوید: «این داروی جدید به من احساس خستگی می‌دهد.» یک دوست می گوید: «متاسفم. این دارو واقعا بوی بد می دهد.» اینها نمونه هایی از حمایت هستند، زیرا احساسات ارائه شده به عنوان مشروع و شایسته همدلی پذیرفته شده است.

 

“همدلی” فرآیند فعال تبدیل پریشانی به شکلی قابل تحمل است. وقتی احساسات شخصی را در بر می گیریم، ارتباط او با آن احساسات را جذب می کنیم، آنچه را که می بینیم ترجمه می کنیم، و ترجمه خود را به گونه ای پس می دهیم که شخص بفهمد احساس کند درک شده است.

به عنوان مثال، هنگامی که کودکی هنگام خواب عصبانی است، یکی از والدین این احساسات را در خود دارد که می‌گوید: «تعجب نمیکنم که همچین احساسی داری؟ شاید تو  عصبانی هستی زیرا ما باید همین الان بازی را کنار بگذاریم و اسباب بازی ها را برداریم.” به همین ترتیب، مردی به همسرش می‌گوید: «متوجه می‌شوم که وقتی نوبت پزشکی می‌گیری واقعاً مضطرب می‌شوی. می توانم تصور کنم دیدن دکتر احساسات زیادی را برای شما ایجاد می کند. میخواهی راجع بهش صحبت کنیم؟”

اینها نمونه هایی از تئوری دلبستگی  هستند.

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.