روانشناسی افراد بدون فرزند: ۲۱ حقیقت در مورد افرادی که فرزند ندارند و نکات و مسائلی در مورد تاریخچه و روان شناسی افراد بدون فرزند که هرگز نمی دانستید.

روانشناسی افراد بدون فرزند: 21 حقیقت درباره افرادی که بچه ندارند .نکات و مسائلی که هرگز درباره تاریخچه و روانشناسی افراد بدون فرزند نمی دانستید.

روانشناسی افراد بدون فرزند روانشناسی افراد بدون فرزند: ایجاد فضا برای حاشیه نشینان، به نظر من، یکی از مهم ترین اقدامات قرن بیست و یکم است. من می خواهم فکر کنم که نقش کوچکم را با دفاع از افراد مجرد انجام می دهم، به ویژه آنهایی که مادام العمر مجرد می مانند. اکنون راشل کراستیل، […]


روانشناسی افراد بدون فرزند

روانشناسی افراد بدون فرزند: ایجاد فضا برای حاشیه نشینان، به نظر من، یکی از مهم ترین اقدامات قرن بیست و یکم است. من می خواهم فکر کنم که نقش کوچکم را با دفاع از افراد مجرد انجام می دهم، به ویژه آنهایی که مادام العمر مجرد می مانند.

اکنون راشل کراستیل، مورخ، همین کار را برای افرادی که هرگز بچه دار نمی شوند، انجام می دهد. چگونه بی فرزند باشیم: تاریخچه و فلسفه زندگی بدون کودکان، بررسی گسترده و متفکرانه او از این پدیده در اروپای غربی و ایالات متحده در طول ۵۰۰ سال گذشته است. او در کتاب خود “مدعی زبان ارزش ها و زندگی خوب برای زندگی هایی است که خارج از هنجارهای سنتی است.”

در اینجا برخی از نکات برجسته وجود دارد.

چه کسی واجد شرایط “بی فرزند” است، و آیا باید از اصطلاح دیگری استفاده کنیم؟

۱٫ کراستیل می‌گوید: «به‌طور کلی، من کسی را بدون فرزند تعریف می‌کنم که هرگز فرزند بیولوژیکی نداشته باشد و هرگز عمیقاً در تربیت کودک، چه از طریق فرزندخواندگی قانونی و چه غیر از این، مشارکت نداشته باشد.»

۲٫ اصطلاح دقیق فنی برای افرادی که بچه ندارند، « پوچ» است. کراستیل این اصطلاح را غیرجذاب می‌داند. در مورد «بدون فرزند»، او فکر می‌کند که می‌تواند «بیش از حد تهاجمی» باشد. و به نظر می رسد که “بدون فرزند” نشان دهنده کمبود است. او به هر حال از این اصطلاح استفاده می‌کند، «اما با این اخطار که من نبود بچه‌ها را نقصی نمی‌دانم که باید برطرف شود». (او به دلخواه فرزندی ندارد.)

بچه دار نشدن مردم چقدر رایج بوده است؟

۳٫ نرخ بالای بی فرزندی چیز جدیدی نیست. همانطور که کراستیل اشاره کرد، “بی فرزندی گسترده از حدود سال ۱۵۰۰ به بعد یک واقعیت دیرینه در شهرها و شهرهای شمال غربی اروپا بوده است.” یک استثنا وجود داشت: «بنیاد بوم یک ناهنجاری بود، فاصله‌ای که حدود ۲۰ سال به طول انجامید. سپس، بی فرزندی بازگشت، بحث برانگیزتر و آشکارتر از همیشه مورد بحث قرار گرفت.»

۴٫ بی فرزندی فقط یک پدیده غربی نیست. بی فرزندی یکی از ویژگی های همه فرهنگ هاست، با انتظارات متفاوت از آن در زمان ها و مکان های مختلف.

۵٫ برخی از بالاترین نرخ های بی فرزندی که تاکنون ثبت شده است (از جمله نرخ های فعلی) مربوط به زنان متولد حدود ۱۹۰۰ است. برای مثال در ایالات متحده، ۲۴ درصد از زنان متولد سال ۱۹۰۰ هرگز بچه دار نشدند. در میان کسانی که نیم قرن بعد، بین سال های ۱۹۵۰-۱۹۵۴ به دنیا آمدند، تعداد بسیار کمتری، ۱۷ درصد، بدون داشتن فرزند به سن ۴۵ سالگی رسیدند.

۶٫ در سال ۱۹۰۰، زنانی که صاحب فرزند شدند، تنها نیمی از زنان یک قرن قبل از خود را داشتند. «در ایالات متحده، زنان سفیدپوست در سال ۱۸۰۰ هفت فرزند داشتند. تا سال ۱۹۰۰، آنها سه یا چهار نفر داشتند.

روانشناسی بزرگسالانی که بچه ندارند و کسانی که آنها را قضاوت می کنند

۷٫ در جریان اصلاحات (۱۵۱۷-۱۶۴۸)، «فشارهای مذهبی، قانونی، آشنا و فرهنگی [برای اطمینان از اینکه زنان تولید مثل می‌کنند و این کار را در چارچوب پارامترهای قابل قبول انجام می‌دهند، طراحی شد». اما این واقعیت که این فشارها ضروری تلقی می‌شد، گواه این است که «ترس از اینکه زنان ممکن است به نحوی از شرکت خارج شوند.»

۸٫ در دهه ۱۶۰۰، زنان مجرد و بدون فرزند «می‌توانستند مظنون به جادوگری شوند و به دلیل جرم به دار آویخته شوند».

۹٫ تصور کلیشه ای از زنان بدون فرزند به عنوان “تفریح بیش از حد به نفع خود” برای قرن ها وجود داشته است. کراستیل در کتاب ثروت ملل آدام اسمیت نمونه ای پیدا کرد.

۱۰٫ بین سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰، زنان بیشتر از فرزندان نسبت به ازدواج ابراز تردید می کردند. کراستیل به جزوه ای از سال ۱۷۰۷ با عنوان «پانزده راحتی زندگی مجردی» اشاره می کند. نشریه دیگری به نام «توصیه خوب به خانم ها برای مجرد ماندن» در سال ۱۷۳۹ منتشر شد.

۱۱٫ توضیحات رایج در مورد نرخ بالای بی فرزندی در نیمه دوم قرن بیستم شامل قرص های ضد بارداری تازه موجود و همچنین تعداد نسبتاً زیاد افراد مجرد است. کراستیل فکر می‌کند چیز دیگری مهم‌تر بود: پذیرش رو به رشد «انتخاب چیزی غیر از خانواده سنتی»، از جمله ازدواج اما بچه دار نشدن.

۱۲٫ مفهوم انتخاب، در دهه ۱۹۶۰، «به شدت به ایده‌های مربوط به دموکراسی و آزادی وابسته شد… مجردی و بی فرزندی، که در جوامع قبلی به عنوان شرایط اجتماعی ارزش اجتناب، شرم، ترحم و وابستگی اقتصادی تلقی می‌شد. با آزادی بیشتر همراه شد.» با این حال، مردم همچنان نسبت به کسانی که بچه دار نشده اند، قضاوت می کنند، به خصوص اگر آنها تصمیم بگیرند بچه دار نشوند.

۱۳٫ در دهه ۱۹۷۰، “مردم مایل بودند نظر خود را در مورد بی فرزندی تغییر دهند، به روشی که در دهه های قبل یا بعد از آن اتفاق نیفتاد.”

چالش هایی برای احترام به مادری

۱۴٫ توماس رابرت مالتوس، که در مقاله ای معروف در سال ۱۷۹۸ علیه رشد جمعیت انتقاد کرد، بخشی را در ستایش زنان مجرد در نسخه ۱۸۰۳ گنجاند: «… رفتار خدمتکار پیر بیشتر به خوشبختی جامعه کمک کرده بود تا رفتار زنان مجرد. ماترون.» سپس ازدواج کرد و بخش تقدیر از زنان مجرد را در چاپ های بعدی حذف کرد.

۱۵٫رهبران سیاسی در ایالات متحده، حتی رهبران محافظه کار، همیشه زنان را تشویق به داشتن فرزندان زیاد نمی کردند. به عنوان مثال، در سال ۱۹۷۲، پرزیدنت نیکسون کمیته ای را برای رشد ثروت و آینده آمریکایی، که “سنت منسوخ پروناتالیسم آمریکایی را محکوم کرد و همه آمریکایی ها را تشویق کرد که کنترل باروری را در آغوش بگیرند.”

۱۶٫ رمانتیک کردن مادری با انتشار «بی فرزند به انتخاب» در سال ۱۹۸۰ توسط ژان ویورز، جامعه شناس، ضربه ای وارد آورد. ویورز از مصاحبه‌های خود دریافت که بسیاری از زنانی که فرزندی نداشتند، مادر شدن را «نه یک دستاورد مهم و نه اقدامی خلاقانه می‌دانستند. هرگز نقاشی نکردند، یا مدرکی که هرگز تمام نکردند.»

۱۷٫ در سال ۲۰۱۷، اورنا دونات با انتشار کتاب «مادر بودن پشیمان»، بر اساس مصاحبه‌هایش با زنانی که از داشتن فرزند پشیمان بودند، سوخت بیشتری بر آتش بحث و جدل زد.

ویژگی های زنانی که بچه دار نمی شوند

۱۸٫ امروزه تمایز بین وضعیت تاهل و وضعیت والدین مهم است; بسیاری از افراد مجرد دارای فرزند هستند و بسیاری از افراد متاهل دارای فرزند نیستند. اگرچه از نظر تاریخی، وضعیت ها بیشتر با هم تداخل دارند. زنان مجرد معمولاً فرزندی نداشتند. «در اوایل دوره مدرن، بی‌فرزندی را آنقدر انتخاب نمی‌کردیم که کل بسته ازدواج و فرزندآوری را زوال (یا ناتوانی در کسب آن) انتخاب می‌کردیم. زن و بچه تقریباً در یک نفس آمدند.»

۱۹٫ «در مقایسه با والدینی که احتمال بیشتری برای زندگی با همسر یا فرزندان دارند، افراد مسن بدون فرزند در حال حاضر بیشتر به تنهایی یا در مؤسسات زندگی می کنند.» اما حتی برای افرادی که دارای فرزند بودند، «هیچ دوره طلایی مراقبت از سالمندان وجود نداشت، حداقل در جوامعی که ازدواج دیرهنگام داشتند… بچه ها مهاجرت می کنند یا مهاجرت می کنند. آنها با استرس اقتصادی، اختلافات زناشویی، اعتیاد و مشکلات خود کنار می آیند. آنها ممکن است چیزی برای دادن نداشته باشند.

۲۰٫ درست مانند ۱۵۰ سال پیش… زنان بدون فرزند در قرن بیست و یکم تحصیلات عالی تر، کمتر مذهبی، متعهدتر به حرفه خود، کمتر سنتی در نقش های جنسیتی، و شهرنشین تر از مادران هستند.

۲۱٫امروزه، «زنان بدون فرزند تقریباً در تمام سطوح درآمدی بیشتر از مادران درآمد کسب می کنند، به استثنای مادران شریک که در ۱۰ درصد درآمد زنان قرار دارند». آنها “بسیار بیشتر از مادران ثروت را کنترل می کنند.”

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۸۰۱۵۹۷۸ تماس حاصل فرمایید.