تصورات بیش از حد، ناتوانی در کنترل افکار

سلام
من مشکلی که دارم اینه که خیلی بیخودی فکر میکنم
مثلا اسم یه مریضی که میاد به شدت حس میکنم که با اوردن اسمش یا فکر کردن بهش ، اون مریضیو میگیرم، بعد به شدت سعی میکنم بهش فکر نکنم اما بدتر میشه، خودمو در حالی که درگیر اون مریضی رو تخت بیمارستانم هی تصور میکنم، به صورت ناخوداگاه
یا مثلا اگر وسط عصبانییت به کسی بگم تو بدبختی ، همش تا چندین ماه یا حتی چند سال ، خودمو تصور میکنم که بدبخت و بیچاره شدم و بقیه بهم ترحم میکنن
انقدر تصویر هایی که تو ذهنم هستن واضح و واقعی هستن که بعضی وقتا نمیدونم کدوم یکی از چیزایی که تو ذهنمه خیاله و کدوم یکی خاطره
همش احساس گناه میکنم که با تصورات قوی و تصویر سازی اینجوری اتفاقات بد، باعث اتفاق افتادنشون میشم، نمیدونم چجوری ذهنم و کنترل کنم
با اینکه همیشه تو حرف زدنم دقت بی اندازه میکنم و حرفی که دل کسیو بشکنه نمیزنم، اما به چیزی فکر هم میکنم احساس گناهش منو رها نمیکنه
مثلا اگر یکیو ببینم تو دلم نا خوداگاه بگم چقدر کم مو هستش، تا چندین ماه خودمو تو بستر بیماری و کچل تصور میکنم و زجر میکشم
توروخدا بگید چکار کنم، حسای بد منو رها کنن

۳ اختلال بسیار مهم در حوزه افکار وجود داره اولیش وسواس فکریه به معنی افکار مزاحمی که خود به خود به ذهن شما میرسه و آزارتون میده دومیش نشخوار فکریه به معنی فکر کردن مداوم به موضوعاتی که در گذشته رخ داده و سومیش افکار نگران کننده در مورد آینده است هر کدوم به تنهایی میتونه زندگی رو با مشکلاتی رو به رو کنه و همراهیشون با همدیگه اوضاع رو خرابتر میکنه پس هر چه زودتر به یک متخصص بالینی مراجعه بفرمایید تا ضمن ارزیابی صحیح بتونید کنترل زندگیتون رو هم تا حد زیادی به دست بیارید.

شیما حاجی شفیعی ، روانشناس و درمانگر مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *