تنهایی،افسردگیو بی انگیزگی

سلام من دختری ۳۱ساله ام از حدود ده سال قبل تا الان درگیر مشکلات زیادی بودم مثل مرگ پدرمو بعدش فوت برادرم،و یک نامزدی چهار ساله خیلی بد که تمام اعتماد به نفس و عزت نفس م کشت.من بیکارم و شغلی ندارم اگرچه درس خوندم پارسال کنکور دادم که برم یه رشته خوب البته با حال روحی خراب هر طور شده خوندم اما قبول نشدم.کم و بیش خواستگار سنتی دارم اما به دلم ننشسته و مناسب من نبودن من از صبح تا شب دوازده ماه سال خونه ام توی یک شهر کوچک اینم فامیل های مهربونیت نداریم کسی نداریم جایی نمیرم حتی یک رفیق خوب ندارم دوستانی داشتم اما رها کردم چون دیدم در سختی ها به یادم نبودن،خلاصه توی سن ۳۱سالگی در نقطه صفر زندگی ایستادم یک نفر ندارم بتونم باهاش حرف بزنم خیلی زیاد احساس تنهایی و طرد شدن میکنم احساس دوست داشتنی نبودن نالایق بودن عذابم میده آنقدر در این احساسات بد ماندم که امروز نمیتوانم کاری را شروع و یا تکمیل کنم تمام کارها را ناتمام میگذارم و نمیتونم دیگه درس بخونم تا در تنها راهی که جلوم نامه یعنی آزمون های استخدامی شرکت کنم از صبح تا شب گریه میکنم من نمیتونم با کسی حتی هم‌صحبت باشم مثلا وقتی کسی دیر جوابم بده خیلی بهم میریزم و احساس طرد شدن شدید میکنم و غصه میخورم. همش از خدا مرگ می‌خوام. چطور نجات پیدا کنم؟

درود
تندرست باشید .
پیشنهاد میکنم با شرکت در جلسات مشاوره و روانشناسی ،
ابتدا روی خودآگاهی ، خطاهای شناختی و تنظیم هیجانی تون
کاربشه .
اضطراب تون نیاز هست که بررسی بشه و حتما طرحواره هایی دارین که خوبه بهش پرداخته بشه .
با قرار گرفتن در کنار درمانگر متخصص و همکاری شما ، حال بهتری تجربه خواهید کرد.

دکتر فاطمه فیضی خواه  . درمانگر زوج و خانواده در مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *