مراحل آشکار کردن دفاع های شخصیتی

مراحل آشکار کردن دفاع های شخصیتی دفاع های شخصیتی بر اساس رفتاری که بیمار نشان می دهد، شناسایی می شوند. از طرف دیگر آن ها اغلب خود هم خوان هستند؛ بنابراین، برای ناهم خوان شدن دفاع ها، به مراحل متعددی از کار با دفاع نیاز خواهیم داشت: ۱.به رفتارهای واضح بیمار اشاره کنید؛ ۲.به این […]


مراحل آشکار کردن دفاع های شخصیتی

دفاع های شخصیتی بر اساس رفتاری که بیمار نشان می دهد، شناسایی می شوند. از طرف دیگر آن ها اغلب خود هم خوان هستند؛ بنابراین، برای ناهم خوان شدن دفاع ها، به مراحل متعددی از کار با دفاع نیاز خواهیم داشت:

۱.به رفتارهای واضح بیمار اشاره کنید؛

۲.به این که او چگونه با خودش برخورد می کند، اشاره کنید( نمایش دفاع خوی)؛

۳.به او کمک کنید تا بهای استفاده از دفاع را بررسی کند ( چطور استفاده از دفاع، مشکلات موجود و علائم بیماری را ایجاد می کند)؛

۴.او را تحریک کنید تا علیه دفاعش برخیزد و در تکالیف درمانی مشارکت کند.

به محض این که بیمار به مقابله با دفاع خوی بپردازد، احساس ها آشکار می شوند و نگرانی و استفاده از دفاع خوی تشدید می شوند. قبل از فعال شدن دفاع بعدی،‌ وارد عمل شوید و کمک کنید که بیمار رخ دادن دفاع را ببیند.

«هنگامی که می گویی مایلی در مقابل آن مکانیسم بایستی،‌ چه احساسی را تجربه می کنی؟»

« زمانی که می گویی هر دوی ما باید علیه آن مکانیسم همکاری کنیم، چه احساسی را تجربه می کنی؟»

« متوجه هستی که چطور نگرانی وارد عمل می شود تا همین الان به شما حمله کند، فقط به این دلیل که گفته ای قصد داری با آن مکانیسم آسیب زا مواجه شوی؟ انگار که هوای خودت را نگه داشتن به جای حمله کردن به خودت، خلاف قانون است.»

مداخله ی سریع و فوری قبل از فعال شدن دفاع، به بیمار کمک می کند تا دفاع را شناسایی کند و خود را از آن تفکیک نماید. بیمار یاد می گیرد که حمله به خود به طور اتفاقی رخ نمی دهد، بلکه قابل پیش بینی است: هر زمان که احساس ها و آرزوها ابراز می شوند، حمله اتفاق می افتد. هر زمان که تجربه ی احساس هایمان را سرکوب می کنیم، درواقع در زمان حال با کسی همانندسازی کرده ایم که می گوید:« شما باید متفاوت با چیزی باشی که اکنون هستی»‌. از طریق دفاع خوی، ما سعی می کنیم آنچه نیستیم، باشیم؛ آنچه را که احساس نمی کنیم، احساس کنیم؛ و آنچه را که نمی خواهیم، بخواهیم.

قضاوت والدین بی توجه،‌ جانشین تلاش فرد برای هوشیار بودن در مورد خود، درک مستقیم و آگاهی وی می شود. به بیمار کمک کنید تا بین خود و دفاع فاصله ایجاد کند. بر روی احساس بیمار و موجودیت او که مدام تحت سلطه ی دفاع هایش است، تمرکز کنید. به بیمار کمک کنید تا هوشیارانه از خودش در برابر دفاع های مهاجم، محافظت کند. تجربه ی احساس ها و تمایلات ظهور یافته،‌ بیمار را از دفاع هایش تفکیک می کند و به این ترتیب، او راحت تر می تواند از آن ها رد شود.

برانگیختن تمایلات بیمار به او کمک می کند تا خودش را از دفاع جدا سازد. در مورد خواسته های بیمار سوال بپرسید. به خواسته های او که با « خواسته های مطرح شده ی دیگران در قالب دفاع های شخصیتی» در تناقض است‌، اشاره کنید. علاقه به حقیقت عاطفی در این لحظه،‌ جایگزین چشم پوشی همیشگی او خواهد شد. به این ترتیب،‌ آگاهی از حقیقت عاطفی، جایگزین قضاوت می شود. سوال هایی از قبیل « آیا این خواسته ی شماست؟» سوال های مناسبتی نیستند. سوال های پخته بیمار را وا می دارند تا به تمایلات اساسی خود در زندگی توجه کند. آن ها کمک می کنند تا بیمار خود را از دفاع های شخصیتی که خویشتن را پنهان کرده اند، تفکیک کند.

زمانی که بیمار خود را از این دفاع ها تفکیک کند و با موفقیت از خود در مقابل آن ها دفاع کند، قادر خواهد بود که با خشم خود مواجه شود. او نباید خود را معادل با دفاع های شخصیتی بداند. در غیر این صورت، زمانی که احساس خشم را در مورد دیگران تجربه می کند، خودش را معادل با خشم شناسایی خواهد کرد و خشم را به عنوان چیزی منفی دوباره به سمت خود برمی گرداند.

تفکر اولیه

دفاع های شخصیتی، زمانی شکل می گیرند که کودکان در سطح ماقبل شکل گیری هوش، تفکر می کنند ( پیاژه ۱۹۷۰). هنگام استفاده از دفاع های شخصیتی، بیمار اغلب در قالب تفکر اولیه می اندیشد و قادر نیست که این دفاع ها یا افکار حاصل از به کارگیری آن ها را تحلیل کند (« من آدم بدی هستم») پیاژه در سال ۱۹۷۰،  جزء ساختاری این نوع تفکر را با عنوان طرح واره توصیف کرد (« همه ی این ها تقصیر من است») . بیماری روی یک بعد تمرکز می کند و نمی تواند سایر ابعاد را در نظر بگیرد، بنابراین، او نتیجه گیری کلی در مورد خودش یا دیگران را بر اساس این نگرش محدود شده شکل می دهد. برای مثال، اگر او اکنون متوجه قصوری در خودش شود، تمام شایستگی هایش را در گذشته نادیده می گیرد ( « من همیشه روابط را خراب می کنم»). بزرگ سالی که از تفکر اولیه استفاده کند، بدون این که به نقش دیگران توجه کند، خودش را به عنوان تنها علت اتفاق خواهد دید (« اگر من زنم را بیش تر درک می کردم، او این کار را نمی کرد»). فرد قادر نیست که طرح واره را از مرکز توجه خارج کند و بیرون بایستد و افکارش یا رفتارش را مشاهده کند؛ بنابراین، زمانی که ما به این دفاع های شخصیتی اشاره می کنیم ( آیا متوجه هستی که چطور خودت را مورد سرزنش قرار می دهی؟)، او ممکن است حمله ی شما را در قالب تفکر اولیه پردازش کند( « من واقعا یک احمق هستم»).

زمانی که بیمار به خودش حمله می کند، روی موضوع حمله به خود تمرکز کرده است (« من زشت هستم »). مسیر آگاهی او را از موضوع به فرآیند قضاوتش تغییر دهید. با او در مورد جذابیتش بحث نکنید. به الگوی رفتار وی اشاره کنید: این که او چطور با خودش رابطه برقرار می کند (« آیا متوجه هستی که همین الان چطور خودت را کوبیدی؟»). هر دفاع خوی را فورا مسدود و نام گذاری کنید. به او کمک کنید تا هوشیار شود و خودش را با حمله به خود معادل نداند.

 

بریده ای از کتاب دفاع ها به روایت فردریکسون

مترجمان: دکتر فرهاد چنگیزی / ماندانا دانشیان

انتشارات: پرنده

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.