ترس از عشق (فیلوفوبیا): آیا شما هم از عشق و عاشق شدن می ترسید؟ در این مقاله به رایج ترین علل این ترس در افراد اشاره شده است.

ترس از عشق (فیلوفوبیا): آیا شما هم از عشق می ترسید؟

ترس از عشق (فیلوفوبیا) ترس از عشق (فیلوفوبیا): بسیار مهم است که همه جویندگان رابطه عاطفی به ترس توجه کنند. برخی از ترس از عشق در اوایل کودکی شروع می شود. دیگران از روابط شکست خورده و حل نشده بزرگسالان ناشی می شوند. هرکسی که عمیقا عشق ورزیده باشد و از دست داده باشد، تصدیق […]


ترس از عشق (فیلوفوبیا)

ترس از عشق (فیلوفوبیا): بسیار مهم است که همه جویندگان رابطه عاطفی به ترس توجه کنند.

برخی از ترس از عشق در اوایل کودکی شروع می شود. دیگران از روابط شکست خورده و حل نشده بزرگسالان ناشی می شوند.

هرکسی که عمیقا عشق ورزیده باشد و از دست داده باشد، تصدیق خواهد کرد که بدبین نشدن چقدر سخت است.

هرچه شخص عمیق‌تر عشق بورزد، اگر به نتیجه نرسد، احتمال آسیب دیدن بیشتر است.

بسیاری از مردم از من می پرسند که چگونه می توانند روابط عالی ایجاد کنند و چگونه مطمئن می شوند که به بهبود ادامه خواهند داد. روابط قبلی آنها دوام نیاورده است و آنها می خواهند هر کاری که می توانند انجام دهند تا رابطه بعدی به نتیجه برسد.

بسیاری از آن جویندگان صادق با جدیدترین راه حل های ابتکاری رسانه محور غرق شده اند و معتقدند که این راه حل ها دقیقاً آنها را در دستیابی به این اهداف راهنمایی می کند.

آیا من فقط جذب افراد خودشیفته هستم؟ یا من یکی هستم؟

شاید من اختلال دلبستگی ناایمن دارم؟

آیا واقعاً همه زنان اهل زهره هستند؟

آیا کودک درونی من سوء تغذیه دارد؟

آیا به آنچه آشناست رضایت می دهم حتی اگر بد باشد؟

با این حال، هیچ یک از این سوله های متمرکز به خودیاری، همه آنچه را که احساس می کنند را در بر نمی گیرد. و نه پاسخی به آنچه می خواهند بدانند ارائه می دهند. دلیل آن این است که آنها ممکن است در مکان اشتباه جستجو کنند. چیزی که باعث می شود بسیاری از افراد همچنان شانس خود را برای داشتن یک رابطه موفق در آینده از بین ببرند این است که می ترسند دوباره عاشق شوند. آنها به طور ناخودآگاه در حالت پیش از شکست کار می کنند بدون اینکه بدانند دارند این کار را انجام می دهند.

بسیار مهم است که همه جویندگان رابطه با این ترس مقابله کنند. بدون خطاب، داده های حیاتی را که آنها برای انتخاب درست نیاز دارند، محو می کند.

برخی از ترس های عمیق تر از عشق در اوایل کودکی شروع می شوند. برخی دیگر از روابط ناموفق متوالی بزرگسالان می آیند که در آن تفکیک ناکافی وجود داشته است. برخی ترکیبی از هر دو هستند. در زیر هشت ترس اساسی اصلی از عشق وجود دارد که می تواند فرد را از ایجاد موفقیت آمیز یک رابطه طولانی مدت باز دارد.

۱٫ ترس از اینکه هیچ عشقی هرگز دوام نیاورد.

هرکسی که عمیقا عشق ورزیده باشد و از دست داده باشد، تصدیق خواهد کرد که بدبین نشدن چقدر سخت است. «هیچ چیزی جرأت نکرد، هیچ چیز از دست رفت» به جای «هیچ چیز جرأت نشده، هیچ چیز به دست نیامده» می‌شود. سوال عمیق‌تر این است که “چقدر در برابر عشق مقاومت می‌کنم تا از غم احتمالی در صورتی که نتیجه ندهد؟” و هزینه جایگزین ایمن ماندن و کنار گذاشتن امکاناتی که ممکن است به نتیجه برسد چیست؟

من فقط نمی توانم باور کنم که کسی برای همیشه عاشق کسی باشد. وقتی درد تمام شد، دیگر نمی توانم از طریق آن زندگی کنم.

۲٫ ترس از آسیب پذیری بیش از حد.

عشق خاطرات گذشته را باز می کند، رویاهای شکسته، لحظات شیرینی که آزمون زمان را پس نداده اند، تشنه امنیت، نیاز به اهمیت، ترس از کمتر بودن، و خطرات از دست دادن. هرچه شخص عمیق‌تر عشق بورزد، اگر به نتیجه نرسد، احتمال آسیب دیدن بیشتر است.

نمی توانم دوباره درونم را باز کنم و بعد بفهمم که به اندازه کافی خوب نیستم.

۳٫ ترس از طرد شدن.

شریک یک رابطه که کمترین نیاز به این تعهد را دارد همیشه در هر شراکتی قدرت دارد. اشتهای ناهموار برای رابطه جنسی، زمان، ارتباط، محبت، شبکه‌های اجتماعی، خانواده یا رویاها می‌تواند باعث شود که فرد همیشه احساس «بیش از حد» داشته باشد. آنها ممکن است سعی کنند نیازهای خود را سرکوب کنند تا کم هزینه به نظر برسند، اما انتظارات آنها معمولاً به روش های مختلف ظاهر می شود.

“مهم نیست چقدر بدهم، هرگز آنقدر خوب نیستم که نگه دارم.”

۴٫ ترس از کنترل شدن.

عشق به معنای واگذاری بخش‌هایی از خود برای هم‌نشینی با شریک دیگر است. این بدان معناست که دیگر قادر به تصمیم گیری یک طرفه نیستیم و تلاش برای مذاکره برای بهترین نتیجه ممکن برای دو نفر که برای هر دو منصفانه باشد. برخی از افراد، در تنگنای یک رابطه جدید، بیش از حد خود را رها می کنند، اما بعداً متوجه می شوند که نمی توانند آن سطح از فداکاری را حفظ کنند. اگر شریک آنها فرض کرده است که این امر ادامه خواهد داشت، ممکن است دیگر تمایلی به حضور در این رابطه نداشته باشد.

“وقتی بالاخره نیازهایم را بیان می کنم، آنها می خواهند مرا آنطور که بودم بسازند.”

۵٫ ترس از “توشه” دیگری.

در روابط جدید، اکثر مردم یکدیگر را با آسیب های گذشته، تعهدات مورد نیاز زمان حال، یا دلبستگی به انتظارات آینده که ممکن است دیگری را از خود دور کند، بر دوش نمی گذارند. در عوض، آنها خود را به عنوان قادر به پذیرش هر چیزی در مورد دیگری با اشتیاق و انرژی به ظاهر افسارگسیخته نشان می دهند. همانطور که رابطه بالغ می شود، آن مسائل گذشته و حل نشده ظاهر می شوند. خواسته‌های باقی‌مانده زندگی‌شان از آن‌ها می‌خواهد که انرژی خود را در جای دیگری بگذارند. و رویاهای جداگانه آینده ممکن است با هم برخورد کنند.

فکر می‌کردم می‌توانم با بچه‌های او کنار بیایم، اما دیگر نمی‌توانم آنها را تحمل کنم.»

۶٫ ترس از به دام افتادن.

عشق مستلزم تعهد مستمر به رابطه بیش از خود است مگر اینکه بر سر اولویت های متفاوت توافق شود. یک شریک رابطه جدید ممکن است در مورد آنچه که او درخواست می کند، صحبتی نداشته باشد می‌خواهد در یک رابطه باقی بماند و پس از برقراری رابطه، به چیزی بیش از آنچه در ابتدا خواسته شده بود نیاز دارد.

در حال حاضر، ممکن است سرمایه‌گذاری‌هایی انجام شده باشد که پیوست‌هایی را که قبلاً تشکیل شده است، همراهی می‌کند. گرفتار شدن به ندرت از طرف طرف مقابل می آید مگر اینکه یک رابطه توهین آمیز باشد. این از احساس گرفتاری خود ناشی می شود زیرا اکنون نمی توان برای آنچه نیاز دارد بدون قربانی کردن آنچه برای او مهم است پرداخت کرد.

“اگر بیش از حد وارد هر رابطه ای شوم، خارج شدن از آن غیرممکن خواهد بود.”

۷٫ ترس از اندازه گیری نکردن.

عاشقان جدید بهترین تلاش خود را می کنند. آنها خواسته های یکدیگر را پیش بینی می کنند و سعی می کنند قبل از اینکه از آنها خواسته شود آنها را برآورده کنند. وقتی افراد با یکدیگر آشنا می شوند، ممکن است از آنجایی که احساس امنیت می کنند شروع به درخواست بیشتر کنند. با تمایل به ادامه تحقق هر خواسته، شرکا ممکن است احساس کنند که دیگر نمی توانند، و شریک دیگر ناامید و سرخورده می شود و در نهایت می رود. اگر این اتفاق به طور متوالی رخ دهد، آنها مطمئناً می ترسند که دوباره اتفاق بیفتد.

“مطمئنا، همه آنها در ابتدا به من می گویند که من کامل هستم، اما این همیشه تغییر می کند.”

۸٫ ترس از روابطی که بیشتر از چیزی که پس می دهند هزینه دارد.

روابط مشابه هر سرمایه گذاری دیگری است. مردم تمام آنچه را که دارند برای آینده ای می گذارند که سود عاطفی را به همراه خواهد داشت یا حداقل به مرور زمان از بین می رود. اگر شخصی روابط قبلی زیادی داشته باشد که در نهایت همیشه بیشتر از آنچه پس می گیرد برای رابطه صرف می کند، آن سرمایه گذاری شکست خواهد خورد. حالا آنها دارند پول عاطفی را به قلک با سوراخی در ته آن می ریزند. ممکن است شریک دیگر با آن پاداش نامتعادل خوب باشد، اما شریکی که دائماً ضرر می کند دیگر نمی تواند به سرمایه گذاری ادامه دهد.

فکر می‌کردم اگر همه چیز را بدهم، شریک زندگی‌ام هم همین کار را می‌کند. هرگز اتفاق نمی افتد، پس چرا انتظار آن را داشته باشیم؟

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۸۰۱۵۹۷۸ تماس حاصل فرمایید.