سوگ: بررسی تفاوت بین درد فیزیکی و درد و رنج روانی

سوگ همواره با از دست دادن همراه است…. چه زمانی که یکی از عزیزان ما فوت کند یا حتی وقتی که حیوان خانگی، سگ یا گربه ای که دوستش داشتیم را از دست بدهیم. در چنین مواقعی از "درد" از دست دادن صحبت می کنیم اما قصد دارم اینجا بین استفاده عادی از کلمه "درد" به مثابه همان درد جسمانی به دلیل آسیب یا نقص بدنی و کلمه "سوگ" به معنای نوعی درد و رنج روانی و درونی ناشی از از دست دادنی غیرقابل جبران بابت کسی یا چیزی که دوستش داریم - خواه شخص باشد یا حیوان خانگی - تمایز قائل شوم.

سوگ سوگ همواره با از دست دادن همراه است…. چه زمانی که یکی از عزیزان ما فوت کند یا حتی وقتی که حیوان خانگی، سگ یا گربه ای که دوستش داشتیم را از دست بدهیم. در چنین مواقعی از “درد” از دست دادن صحبت می کنیم اما قصد دارم اینجا بین استفاده عادی از کلمه […]


سوگ

سوگ همواره با از دست دادن همراه است…. چه زمانی که یکی از عزیزان ما فوت کند یا حتی وقتی که حیوان خانگی، سگ یا گربه ای که دوستش داشتیم را از دست بدهیم. در چنین مواقعی از “درد” از دست دادن صحبت می کنیم

اما قصد دارم اینجا بین استفاده عادی از کلمه “درد” به مثابه همان درد  جسمانی به دلیل آسیب یا نقص بدنی و کلمه “سوگ” به معنای نوعی درد و رنج روانی و درونی ناشی از از دست دادنی غیرقابل جبران بابت کسی یا چیزی که دوستش داریم – خواه شخص باشد یا حیوان خانگی – تمایز قائل شوم.

انسان از دیرباز مجبور به مقاومت  و تاب آوری در برابر درد جسمانی بوده که امروزه به دلیل وجود داروهای ضد درد این اجبار کمتر مرسوم است، اما هیچ راهی برای مقابله با سوگ و درد روانی ناشی از آن وجود ندارد به جز آرام بخش هایی موقتی که می تواند در طی چند ساعت خواب به دست آورد(با فرض قابل دسترس بودن چنین خوابی) اما برای حالتی که نامش را “سوگ” میگذاریم و با درنظر گرفتن اینکه توصیف خود سوگ هم ،از درد جسمانی پیچیده‌تر و دشوارتر است

این درد روانی قابلیت این را دارد که  تمام جنبه های زندگی فرد را تحت تاثیر قرار داده و کیفیتش را دچار افول کند.(مثل هزاران بیوه جنگ جهانی اول در بریتانیا که پس از جنگ ،هرگز ازدواج نکردند.)  ومعتقدم که این نوع رنج فقط مختص انسان نیست. چرا که در برخی از حیوانات به اصطلاح “رده پایین تر” نیز مرگ  هم نوع میتواند آن ها بسیار متاثر و به سوگ حاد دچار کند.

چند وقت پیش مستند تلویزیونی با عنوان مردم جنگل را میدیدم که در آفریقا ساخته شده بود. یک مستند قابل توجه از زندگی در جامعه شامپانزه ها که  سوگ و اندوه تجربه شده توسط “مادر شامپانزه” در هنگام مرگ نوزادش را به تصویر میکشید. درد عاطفی بسیار شدیدی که از چشمانش موج میزد… و او را درمانده کرده بود – به ظاهر امیدی دردناک و ناامیدکننده –تا برای جسد کوچک فرزند مرده خود  گهواره شود و او را برای روزها با خود حمل کند، گویی امید به اینکه گویی از خود گذشتگی محض مادر،او را به زندگی باز خواهد گرداند. این نمایشی دراماتیک از احساسی مادرانه بود که تردید نداشتم آن را عشق محض بنامم .رفتاری کاملا اتوماتیک و غیرقابل توقف که آن را از یک واکنش معمول متمایز میکرد.

در مقاله “نورون های عصبی دقیقا چه میکنند ؟” من در مورد گونه خاص حیوانی صحبت می‌کنم . سگی به نام گری ‌فرایرز بابی. گری‌فرایرز یک منطقه در ادینبرا است و در قبرستان کلیسای منطقه، بابی کنار صاحبش دفن شده است. استثنایی که کشیشان کلیسا برای بابی قائل شدند وبه صورتی غیرمعمول یک سگ را در زمین مقدس دفن کردند. صاحب بابی یک کارگر همه فن حریف بود که سال های سال روزانه همراه بابی در خیابان‌های منطقه قدم می‌زد و برای ساکنین و املاک آنها تعمیرات انجام می داد. پس از سال‌ها همراهی، صاحب سگ در میانسالی فوت کرد. بابی در مراسم تشییع جنازه از مزار صاحبش دور نمی‌شد. او تمام آن شب و تمام شب های بعد- را روی مزار او خوابید ،بدون توجه به گذر فصول و سرما و گرما این روند ادامه داشت تا شش سال بعد ،بابی هم فوت کرد. بابی بعد از فوت صاحبش، هر روز به دور منطقه ملقب به “بهشت” میرفت و عصرهنگام دوباره به قبرستان بازمی‌گشت. صاحب خانه ها و اهالی منطقه برایش آب و غذا می‌گذاشتند و مراقبش بودند تا او به “خانه” خود یعنی گورستان بازگردد.

اگر از حیاط کلیسای Greyfriars دیدن کنید ، سنگ مزارهای آنها را در کنار هم خواهید دید. حافظه فنا ناپذیر  یکی از خصیصه ‌های مهم «سوگواری» است، به جرات می‌توانم بگویم بابی باقی عمرش را با سوگ و فقدان صاحبش زندگی کرد و مرگ او را هیچ گاه فراموش نکرد. وفاداری و تعلق خاطر او به اربابش ،معادل حیوانی چیزی بود که ما آن را در انسان «عشق» می نامیم. سوال اینجاست که آیا یک حیوان می تواند به معنای انسانی کلمه “سوگوار” یا “غمگین” شود؟ من معتقدم جواب این سوال “بله” است. اما شما هر چه دوست دارید، اسمش را بگذارید، تعلق خاطر این سگ به اربابش، نشان دهنده شکلی عمیق ازدلبستگی است (مانند مادر بچه شامپانزه مرده)که من نام آن را “عشق” میگذارم.

حالا برگردیم به تفاوت بین “درد” فیزیکی جسمانی با “سوگ” روانی ابتدای بحث،در اینجا قصد دارم به ماهیت عمیق درون روانی سوگ و  ابعاد معنوی همسو با آن اشاره کنم  که حتی در جامعه آزاد امروزی نیز کماکان مورد مباحثه است. مقوله ای مثل روح انسانی که به عنوان نیرویی روانی در نظر گرفته شده است. همان چیزی که ورای حواس پنج گانه و قوای تجزیه تحلیل و تعقل و آگاهی روزمره عمل می کند.

روحی که از دیرباز به مثابه ” صدای ظریف و نحیف درونی” توصیف شده است. حقیتی غایی که به شناخت و رفتار می انجامد و بر اساس ماهیت انسانی که آن را روح می نامیم ،عمل میکند.

بنابراین سوگی که با از دست دادن عزیز یا آنچه دوست می داریم تجربه میکنیم، «دردی» است که در روح ما رخنه میکند ، نه در بدن….

نویسنده: آیدا یعقوبی

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.