شناسایی دفاع هایی که موجب سرکوب آنی احساس می شوند و نکات مهم برای افزایش هوشیاری بیمار

سرکوب آنی محرک تصور کنید که در مورد محرک سوال می کنید. چه اتفاقی افتاد که احساس ها و علائم قابل مشاهده در فرد را برانگیخت؟ بیماری که از دفاع سرکوب آنی محرک استفاده می کند، به یکی از روش های زیر پاسخ خواهد داد: انکار:« هیچ اتفاقی رخ نداده است.» چشم پوشی:« ما جدا […]


سرکوب آنی محرک

تصور کنید که در مورد محرک سوال می کنید. چه اتفاقی افتاد که احساس ها و علائم قابل مشاهده در فرد را برانگیخت؟ بیماری که از دفاع سرکوب آنی محرک استفاده می کند، به یکی از روش های زیر پاسخ خواهد داد:

انکار:« هیچ اتفاقی رخ نداده است.»

چشم پوشی:« ما جدا شده ایم؛ اما فکر نمی کنم این چیزی باشد که مرا آزار می دهد.»

خالی شدن ذهن:« خدایا، من هیچ نظری ندارم.»

فراموشی انتخابی:« ما به رستوران رفتیم؛ اما یادم نمی آید چه چیزی اتفاق افتاد. نمی دونم که به این موضوع ربط داشت یا نه.»

 

سرکوب آنی احساس

تصور کنید که در مورد احساس ها سوال می کنید. احساس تو نسبت به او، به خاطر این که به این شکل از تو جدا شد، چیست؟ بیماری که از دفاع سرکوب آنی احساس استفاده می کند، به یکی از روش های زیر پاسخ خواهد داد:

انکار:« من هیچ احساسی نسبت به او ندارم.»

چشم پوشی:« من خوشحال نیستم، اما مسئله ی مهمی نیست. به هر حال من هم از او خیلی راضی و خشنود نبودم.»

خالی شدن ذهن:« من نمی دانم چه بگویم»؛ « هیچ اتفاقی برای من نیفتاده است»؛« من خالی ام»؛« شاید هیچ احساسی ندارم».

فراموشی انتخابی:« یادم می آید که او گفت که می خواهد جدا شود و در موردش حرف زدیم. من سعی کردم در مورد اون موقعیت دوباره فکر کنم؛ اما احساسم را نسبت به این امر در آن لحظه به خاطر نمی آورم.»

تأخیر حرکتی یا عدم تحرک: حرکات بدنی بیمار کُند یا متوقف می شود.

بیمار خشمش را نسبت به دوست پسرش عنوان نکرد؛ اما همان طور که در موردش حرف می زند، بازوهایش را از ناامیدی بالا می برد. سپس ناگهان دستانش می افتند و بی حرکت روی دامنش می مانند. بی حرکتی به صورت آنی محرک را سرکوب می کند.

هر کدام از این دفاع ها، بیمار را از مشاهده ی محرک یا احساس یا تجارب بدنی ناشی از برانگیخته شدن حس، باز می دارد. در نتیجه، او نمی تواند مثلث تعارض یا علیت را تشخیص دهد. برای ایجاد یک نگرش عقلانی به او کمک کنید تا محرک ها، احساس، دلواپسی، دفاع و علیت را مشاهده و تفکیک کند. دفاع هایی که سرکوب آنی ایجاد می کنند، بیمار را از توجه به دنیای درونی خود بازمی دارند؛ بنابراین، درمانگر باید به او کمک کند تا دفاع ها را ببیند و از آن ها رها شود.

 

تن هاردی لوبیژ ( Ten har de lobijc ) و نبروسکی ( Nebrosky )، نکات مهم برای افزایش هوشیاری بیمار را خلاصه کرده اند:

۱. شرایط حاضر بیمار را که مشکلات در آن شکل گرفته اند، به خوبی بررسی کنید. درحین توصیف شرایط، بیمار از دفاع ها استفاده خواهد کرد.

۲. هر بار، دفاع را شناسایی کنید و به بیمار کمک کنید تا نقش آن را ببیند و سپس به بررسی بیش تر شرایط حاضر و کنونی ادامه دهید.

۳. هر بار که بیمار از این دفاع ها در روابط درمانی استفاده می کند، دفاع را شناسایی کنید. به بیمار کمک کنید تا تأثیر استفاده از دفاع بر کارایی درمان را ببیند و سپس به بررسی شرایط حاضر ادامه دهید.

۴. زمانی که بیمار توانست دفاع را مشاهده کند و پذیرفت که دفاع در توانایی او برای دیدن محرک مزاحمت ایجاد می کند،‌ او را تشویق کنید که اطلاعاتی جزئی تر و اقعی تر از محرک را توصیف کند ( شخص دیگر چه چیزی گفته یا انجام داده که احساس بیمار را برانگیخته است).

۵. زمانی که بیمار آنچه شخص انجام داده است، با جزئیات صحیح به تصویر کشید، احساس خود را تجربه می کند و بلافاصله آن را سرکوب می نماید. فورا مداخله کنید. به بیمار کمک کنید که تجربه ی لحظه ی برانگیخته شدن احساس را لمس کند و سپس، احساس را از نگرانی تفکیک نماید. احساس را از دفاعی که در لحظه ی سرکوب آنی مورد استفاده قرار گرفته است، جدا کنید.

۶. هنگامی که بیمار از سرکوب آنی استفاده می کند، مراحل ۲و ۳و ۴ و۵ را تکرار کنید تا زمانی که او بتواند محرک برانگیزنده ی احساس را توصیف کند؛ بتواند احساس را برای مدت زمان بیش تری، بدون استفاده از دفاع، تحمل کند؛ بتواند نگرانی و احساس و دفاع را تفکیک کند و به علیت پی ببرد ( احساس، نگرانی را بر می انگیزد که آن نیز دفاع را به حرکت وامی دارد و دفاع هم مشکلات موجود را ایجاد می کند). حال به مرحله ی بعد بروید.

۷. از بیمار بخواهید که نام صحیح احساس خود را عنوان کند و کلمات را به آنچه احساس می کند، اختصاص دهد.

۸. بیمار را تشویق کنید تا دفاع ها را رها کند و با احساس مواجه شود و به عمق مشکلاتش دسترسی پیدا کند. به او کمک کنید تا ببیند که چطور دفاع هایش، رنج او را طولانی تر می کنند و مانع از شکل گیری اتحاد درمانی می شوند. به محض این که دفاع ها رها شوند، بیمار احساس های پیچیده اش را تجربه خواهد کرد و می تواند عمق مشکل را بررسی کند.

تشخیص سرکوب آنی ممکن است دشوار باشد. هنگامی که بیماری می گوید: « هیچ احساسی ندارد»، درمانگر این را به عنوان یک حقیقت می بیند که « او هیچ احساسی ندارد». تحقیقات نشان می دهند که ما در تمام اوقات، دارای تجارب احساسی هستیم اما دفاع ها هوشیاری را محدود می کنند. هنگامی که بیمار انکار می کند، چشم پوشی می کند یا احساس خود را فراموش می کند، ذهن او تخلیه و بدنش بی حرکت می شود. نتیجه این خواهد بود که او می گوید « من هیچ احساسی ندارم»؛ « هیچ اتفاقی برایم نیفتاده است»؛‌«‌ من تهی ام»؛ « من هیچ احساسی را به خاطر نمی آورم». عبارت « من هیچ احساسی ندرام» به این معنی است که « دفاع ها مرا از هوشیاری از آنچه که احساس می کنم، دور نگه می دارند»؛ بنابراین ارزیابی کنید و ببینید که کدام دفاع مورد استفاده قرار گرفته است.

شناسایی دفاع هایی که موجب سرکوب آنی می شوند.

مثال زیر نشان می دهد که چطور دفاع هایی که بیمار مورد استفاده قرار داده است، ارزیابی کنید. بیمار موقعیتی را تعریف می کند که در آن از دست همسرش عصبانی شده بود.

درمانگر: آیا نسبت به احساس نگرانی ات آگاه هستی؟

بیمار: نه ( دفاع: انکار) ( بیمار عصبی است و ترسیده به نظر می آید).

درمانگر: آیا در شانه هایت احساس فشار می کنی؟

بیمار: بله

درمانگر: این نشانه ی تشویش و نگرانی است ( به نشانه های نگرانی در بدن بیمار اشاره کنید).

بیمار: من اکثر اوقات همین شکلی هستم؛ اما مهم نیست ( دفاع: چشم پوشی).

درمانگر: بنابراین، شما اکثر اوقات تشویش و نگرانی ات را نادیده می گیرد ( دفاع را شناسایی کنید).

بیمار: بزرگ کردن این مسئله منطقی به نظر نمی آید (استفاده از دفاع چشم پوشی را توجیه می کند).

درمانگر: الان داری سعی می کنی نادیده گرفتن نگرانی را توجیه کنی (شناسایی دفاع)؛ اما اگر نگرانی ات را نادیده بگیری، بدتر خواهد شد. آیا ما می توانیم به نگرانی ات توجه کنیم؟ ( بیمار را به رها کردن دفاع چشم پوشی دعوت کنید).

بیمار: هیچ ایده ای ندارم( دفاع: خالی شدن ذهن).

درمانگر: ما اینجا دچار مشکل شده ایم. بخشی از شما مایل است به عمق این نگرانی برسد و بفهمد چه چیزی این نگرانی وحشتناک را ایجاد کرده است (تمایل سالم). بخش دیگری از شما نمی خواهد این مسئله را بررسی کند و بر کار درمان سلطه پیدا کرده است( به کشمکش درونی اشاره کنید).

بیمار: منظورت چیست؟ ( متوجه نیست که چطور خالی شدن ذهن، کار درمان را مسدود می کند).

درمانگر: شما می خواهی به عمق نگرانی ات برسی. درست است؟

بیمار: به خاطر همین اینجام.

درمانگر: ما می توانیم این نگرانی ات را نادیده بگیریم یا می توانیم با آن موجه شویم و بفهمیم که چه چیزی آن را ایجاد کرده است؛ اما زمانی که من از شما می پرسم که در کدام مسیر باید حرکت کنیم، شما می گویید که هیچ ایده ای ندارید. این یک مشکل است. اگر هیچ ایده ای در مورد این چه کاری مایلید بکنید نداشته باشید، کار ما در اینجا متوقف می شود( به انتخاب بیمار اشاره کنید؛ مشارکت در کار درمانی یا استفاده از دفاع؟ به بهای استفاده از دفاع اشاره کنید).

بیمار: من می خواهم در مورد نگرانی صحبت کنم( با دفاعش موجه می شود).

درمانگر: این نگرانی را در کجای بدنت احساس می کنی؟

بیمار: نمی دانم( دفاع: به نگرانی اش توجه نمی کند).

درمانگر: البته. به این دلیل است که شما احساس ها و نگرانی را نادیده می گیری ( نتیجه ی استفاده از دفاع ها را مشاهده نمی کند)؛ بنابراین، آیا می توانیم فقط روی بدنتان تمرکز کنیم و محل نگرانی را بشناسیم؟ ( به انتخاب او اشاره کنید: استفاده از دفاع یا پیگیری تکالیف درمانی).

بیمار: من می خواهم هر کاری که باعث رهایی از این نگرانی می شود، انجام دهم.

درمانگر: آیا هدفت همین است؟ رها شدن از این مشکلات و نگرانی؟

بیمار: بله.

درمانگر: شما در کجای بدنت، احساس نگرانی و فشار را تجربه می کنی؟

بیمار: در قفسه ی سینه و شکمم ( حالا او توجه نشان می دهد. نگرانی در ماهیچه های مخطط تجربه می شود).

درمانگر: چه احساس درونی و باطنی هست که منجر به این نگرانی می شود؟

بیمار: ( سکوت می کند).

درمانگر: چه اتفاقی افتاده است؟

بیمار: ذهنم منحرف می شود ( دفاع: چشم پوشی. سرکوب آنی به محض بررسی احساس).

درمانگر: عالی است که می توانی آن را ببین. می خواهی به اعماق احساسات برسی، اما به محض این که نگاهی به آن می اندازیم، ذهنت منحرف می شود( به کشمکش درونی بیمار اشاره کنید). چه اتفاقی خواهد افتاد اگر شما از احساست دوری کنی؟ ( به نتیجه ی استفاده از دفاع اشاره کیند).

بیمار: به هیچ حا نخواهیم رسید (بهای استفاده از دفاع را تشخیص می دهد).

درمانگر: چرا با خودت این کار را می کنی؟ ما می توانیم اجازه بدهیم که ذهنمان منحرف شود یا این که تلاش کنیم و بفهمیم چه احساسی است که نگرانی ایجاد می کند( به انتخاب بیمار اشاره کنید: دفاع یا تکالیف درمانی؟). تصمیمت چیست؟ ( بیمار را دعوت کنید تا در مقابل دفاع بایستد).

بیمار: من نمی خواهم ذهنم درگیر اطراف شود ( علیه دفاع می ایستد، اما تکلیف درمانی را هم انجام نمی دهد).

درمانگر: اما انتخاب چیست؟

بیمار: من می خواهم بدانم چه احساسی است که مرا این قدر نگران می کند؟ ( به سمت تکالیف درمانی روی می آورد).

دفاع های انکار، چشم پوشی، منطقی سازی و خالی شدن ذهن، بیمار را از احساسش منحرف کرده اند؛ بنابراین، او از آن ها آگاه نیست.

عقلانی کردن

هنگامی که بیمار از تفکر عقلانی استفاده می کند، در به وسیله افکار احساس های خود را می پوشاند. به بیمار کمک کنید تا ببیند که افکارش، معادل احساس های او نیستند. سپس به او کمک کنید که به جای افکار با احساسش مواجه شود.

درمانگر: وقتی که پدرت را در حال مرگ در بیمارستان دیدی، احساست چه بود؟

بیمار: درک کردم که این برای او بهترین است. او یک مرد مذهبی بود و به ملاقات آفریدگارش می رفت( دفاع: عقلانی کردن).

درمانگر: این ها افکار تو هستند، اما احساسات در اون لحظه چه بود؟ ( به دفاع اشاره کنید). اگر سعی نکنی که احساسات را با افکارت بپوشانی، اکنون چه احساسی از یادآوری او در زمان مرگ داری؟

بیمار: حقیقت این است که او دیگر از سرطان رنج نمی برد ( دفاع: عقلانی کردن).

درمانگر: آیا متوجه هستی که به جای بیان احساسات، افکارت را بیان می کنی؟ مسلما احساسی نسبت به مرگ پدرت داری، اما احساسات را با این افکار می پوشانی. آیا متوجه هستی که چطور به جای بیان احساس ها. افکارت ابراز می کنی؟ ( به دفاع اشاره کنید).

بیمار: حالا که به آن اشاره می کنی، متوجه میشیم.

درمانگر: آیا می توانیم بفهمیم زیر تمامی این افکار، شما چه کسی هستید؟ چه احساسی از یادآوری پدرتان در حال مرگ در بیمارستان دارید؟

بیمار: من ناراحت هستم.

 

بریده ای از کتاب دفاع ها به روایت فردریکسون

مترجمان: دکتر فرهاد چنگیزی / ماندانا دانشیان

انتشارات: پرنده

 

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.