قرار دادن فرزندان در وسط دعوای زناشویی: فرزندانتان را در وسط تعارضات زناشویی خود قرار ندهید، زیرا وسط بودن به بچه ها آسیب می رساند و اما چگونه می توانید از آن جلوگیری کنید؟.
قرار دادن فرزندان در وسط دعوای زناشویی قرار دادن فرزندان در وسط دعوای زناشویی: والدین مشترک باید کودکان را در برابر تعارضات والدین محافظت کنند، نه اینکه آنها را شاهد آن قرار دهند. وسط قرار دادن کودک به معنای قرار دادن نامناسب کودک در نقش هایی است که نباید از آن او باشد. کودکی که […]
قرار دادن فرزندان در وسط دعوای زناشویی
قرار دادن فرزندان در وسط دعوای زناشویی: والدین مشترک باید کودکان را در برابر تعارضات والدین محافظت کنند، نه اینکه آنها را شاهد آن قرار دهند.
وسط قرار دادن کودک به معنای قرار دادن نامناسب کودک در نقش هایی است که نباید از آن او باشد.
کودکی که احساس می کند نیازهایش بی اهمیت است، می تواند عزت نفس، ارزش خود و احساس امنیت را از دست بدهد.
فرزندتان را وسط نگذارید.
اگر در یک رابطه مشترک والدین بوده اید، احتمالاً این عبارت را شنیده اید. اما ممکن است متوجه نشوید که چقدر مکرر، تحت چه شرایطی و با چه نتایجی رخ می دهد.
به عنوان مثال، محققان نروژی گزارش دادند که حدود ۴۶ درصد از کودکان در نمونه خانوادههای طلاق با تعارض بالا در معرض خطر بالاتری برای تجربه علائم استرس پس از سانحه (PTSS) بودند. طلاق و جدایی دشوار است، اما قرار دادن کودک در میان مسائل والدین باعث افزایش استرس و سردرگمی مداوم می شود و بر توانایی کودک برای بهبودی تأثیر می گذارد.
ممکن است به کودکی فکر کنید که وقتی والدین آشکارا با هم دعوا میکنند، وسط قرار میگیرد، اما قرار دادن کودک در وسط به روشهای نه چندان واضح نیز مضر است. مورد پدر و مادر مشترک سونیا و رون را در نظر بگیرید. هر دو مشغول کار خود هستند و هرگز کانال های ارتباطی خوبی بین آنها برقرار نکرده اند. از آنجا که آنها ترجیح می دهند مستقیماً با یکدیگر معامله نکنند، به سم ۱۱ ساله به عنوان واسطه خود تکیه می کنند.
سونیا ممکن است بگوید: “عزیزم، فراموش نکن به پدرت یادآوری کنی که باید آن اوراق را از مدرسه امضا کند.”
رون ممکن است بگوید: “هی سام، میتوانی به مادرت بگویی که یکشنبه سر وقت باشد؟ من نمیتوانم هواپیمای خود را از دست بدهم.”
این والدین مشترک متوجه نمی شوند که فرزندشان به طور فزاینده ای مضطرب و استرس دارد. سام نه تنها نقش پیام رسان را بر عهده می گیرد، بلکه باید واکنش والدین دیگر را دریافت و مدیریت کند.
چگونه والدین مشترک فرزندان خود را وسط قرار می دهند
حتی والدین با وجدان ممکن است ناآگاهانه فرزند خود را در میانه راه قرار دهند. من این پویایی را اینگونه تعریف می کنم که کودک به طور نامناسب در نقش هایی قرار می گیرد که نباید از آن او باشد. این زمانی اتفاق می افتد که یکی یا هر دو والدین (آگاهانه یا ناخودآگاه) نیازهای عاطفی یا فیزیکی خود را بر نیازهای فرزندشان اولویت می دهند.
روشهای زیر روشهای رایجی است که والدین مشترک، فرزند خود را در وسط قرار میدهند:
کودک باید شاهد تنش یا درگیری مداوم والدین باشد، بشنود یا واسطه شود.
کودک باید به عنوان یک پیام آور عمل کند.
کودک باید قضاوت ها یا نظرات تحقیرآمیز یکی از والدین در مورد دیگری، توانایی فرزندپروری دیگری یا نقش دیگری در طلاق را بشنود.
کودک “والدین” است – یعنی باید معتمد یا درمانگر والدین خود شوند، احساسات یا دیدگاه های والدین خود را آرام کنند یا به آنها بپذیرند، یا مسئولیت های والدینی را برای خواهر و برادر خود بر عهده بگیرند.
کودک در نبردهای دادگاه تبدیل به یک پیاده می شود یا بر سر آن دعوا می شود، همان طور که یک نفر بر سر مال دعوا می کند.
کودک باید اسرار خود را حفظ کند، به عنوان جاسوس عمل کند یا در مورد زندگی خصوصی والدین دیگر مورد بازجویی قرار گیرد.
کودک در مورد مسائل مالی وسط گرفتار شده است.
چگونه قرار گرفتن در وسط بر فرزند شما تأثیر می گذارد؟
وسط قرار دادن کودک باعث استرس و فشار مداوم برای کودک می شود که هم عواقب منفی جسمی و هم عاطفی دارد.
استرس مداوم باعث می شود بدن به حالت بقا برود: مبارزه، فرار، واکنش انجماد. به جای یافتن هموستاز، بدن در حالت آمادهباش قرار میگیرد، بر سطح قند خون تأثیر میگذارد، سیستم ایمنی را سرکوب میکند، بر سطح سروتونین تأثیر میگذارد (مثلاً باعث افسردگی میشود) و حتی نواحی مغز (مانند هیپوکامپ) را که برای یادگیری و حافظه ضروری است، تغییر میدهد.
مشکلات خواب و مشکلات سلامتی (مانند معده درد، خستگی، سردرد و بیماری های مکرر)، همچنین مشکلات عاطفی (اضطراب، افسردگی) و رفتاری (پرخاشگری یا کناره گیری)، و مشکل در خود تنظیمی می تواند منجر به طولانی تر شود و حتی منجر به طولانی تر شود. سلامتی و مسائل عاطفی در بزرگسالی (راسل و لایتمن، ۲۰۱۹).
وقتی فرزند شما در وسط قرار می گیرد، تمرکز بر نیازهای او و نیازهای شما و والدینتان متمرکز می شود.
کودک شما ممکن است با حساس شدن بیش از حد به حالات و عواطف شما یا با خودداری از نیازها و احساسات خود سازگار شود زیرا احساس می کند که نشان دادن غمگینی، عصبانیت یا ترس ممکن است به احساسات شما آسیب برساند.
به عنوان مثال، اگر یکی از والدین به کودکی بگوید که والدین دیگر بد هستند یا کارهای اشتباهی انجام می دهند، ممکن است کودک فکر کند، “من آن والد را دوست دارم و آنها بخشی از من هستند، آیا این بدان معناست که من هم بد هستم؟” آنها ممکن است فکر کنند، “برای اینکه من لایق عشق باشم، باید رفتار خاصی داشته باشم تا مورد قضاوت قرار نگیرم.” آنها همچنین ممکن است احساس کنند که باید از والدین دیگر خود محافظت کنند. همه اینها برای کودک گیج کننده و استرس زا است.
اگر فرزند شما احساس کند نیازهایش کمتر اهمیت دارد، می تواند باورهای منفی در مورد ارزش و دوست داشتنی بودن خود ایجاد کند.
این می تواند منجر به شرمساری از نالایق بودن یا به اندازه کافی خوب نبودن یا راه های ناسالم تعامل و ارتباط با دیگران شود. این استراتژیهای انطباقی میتواند منجر به دلبستگی ناایمن با آن والدین شود و الگوی بلندمدتی ایجاد کند رفتارهایی که آنها را در روابط بزرگسالان خود دنبال می کند.
چگونه به فرزند خود کمک کنیم؟
خبر خوب این است: به دلیل انعطاف پذیری طبیعی مغز، می توانید برای شکل دادن و پرورش رشد کودک خود به روش های سالم تری تلاش کنید، حتی اگر با تجربیات نامطلوب مواجه شده باشد. فرض کنید شما یا یکی از والدینتان آگاهانه یا ناآگاهانه فرزندتان را وسط قرار داده اید. در این صورت، من اقدامات زیر را توصیه میکنم تا به آنها کمک کنیم احساس امنیت را دوباره به دست آورند و استرس و سردرگمی ناشی از جدایی یا طلاق را به حداقل برسانند:
۱٫ طوری رفتار کنید و تعامل داشته باشید که گویی تیم والدین مشترک شما یک سازمان غیرانتفاعی یا یک تجارت است که تنها هدف آن تربیت فرزند است. هنگام تعامل برای کاهش تعارض، محترمانه و صمیمانه رفتار کنید.
۲٫ از روش هایی که ممکن است فرزندتان را در میانه راه قرار دهید آگاه شوید. موقعیت ها و رفتارهایی که فرزندتان را در میانه راه قرار می دهد را کاهش دهید و حذف کنید.
۳٫ کار شفابخشی خود را انجام دهید تا بفهمید چگونه احساسات، نیازها و تجربیات گذشته شما ممکن است باعث شود که فرزندتان را وسط قرار دهید.
۴٫ تمرکز خود را روی فرزندتان، نیازهای او و خاطراتی که می خواهید داشته باشد، حفظ کنید. حضور داشته باشید و همدل باشید و به آنها کمک کنید تا احساسات خود را پردازش کنند. گوش کنید و به فرزندتان صدایی بدهید.
۵٫ در جهت ارائه یک جبهه متحد با والدین خود کار کنید تا فرزندتان مجبور نباشد طرفی را انتخاب کند یا از هیچ یک از شما محافظت کند.
۶٫ اجازه دهید فرزندتان هر دو والدین خود را دوست داشته باشد.
۷٫ اگر هموالدتان همچنان فرزندتان را وسط قرار میدهد، مطمئن شوید که وقتی در خانه با شما هستند، احساس میانهروی نمیکنند. به جای تلاش برای توجیه یا اثبات حق با شما، ارتباط محترمانه، همکاری، مرزهای سالم و ایمنی را الگوبرداری کنید و آموزش دهید.
۸٫خطوط ارتباطی مستقیم از طریق تلفن، پیامک یا ایمیل، یک برنامه فرزندپروری، یا در صورت نیاز، یک میانجی یا وکیل ایجاد کنید تا بتوانید بهجای اینکه از طریق خود، با هموالدین خود به توافق بپردازید و درباره تغییرات زمانبندی و درخواستها مستقیماً با خود کودک صحبت کنید.
لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۸۰۱۵۹۷۸ تماس حاصل فرمایید.