پاسخ به کج خلقی و عصبانیت کودکان: راهکارهایی روان شناختی برای والدین گرامی جهت چگونگی پاسخ به کج خلقی (خشم و اوقات تلخی) و عصبانیت کودکانشان

پاسخ به کج خلقی و عصبانیت کودکان: راهکارهایی برای والدین گرامی جهت چگونگی پاسخ به کج خلقی (خشم و اوقات تلخی) و عصبانیت کودکانشان

پاسخ به کج خلقی و عصبانیت کودکان پاسخ به کج خلقی و عصبانیت کودکان: نکات ضروری برای کمک به کودکان در یادگیری راه هایی برای تنظیم احساسات خود. کج خلقی از نظر رشد برای کودکان خردسال مناسب است. فروپاشی فرصتی است برای کمک به فرزندتان برای نامگذاری احساسات خود، که به او کمک می کند […]


پاسخ به کج خلقی و عصبانیت کودکان

پاسخ به کج خلقی و عصبانیت کودکان: نکات ضروری برای کمک به کودکان در یادگیری راه هایی برای تنظیم احساسات خود.

کج خلقی از نظر رشد برای کودکان خردسال مناسب است.

فروپاشی فرصتی است برای کمک به فرزندتان برای نامگذاری احساسات خود، که به او کمک می کند تنظیم شود.

اگر خودتنظیمی کنیم، بهتر می توانیم به فرزندانمان کمک کنیم و نیازهای آنها را برآورده کنیم.

بسیاری از ما انتظار داریم فرزندانمان بزرگسالانی مینیاتوری باشند. ما به یاد نمی آوریم که کودکی باشیم که احساساتش می تواند به سرعت آنها را از بین ببرد، و رفتارهای او را از طرز فکر بزرگسالان تفسیر می کنیم. بنابراین، هنگامی که کودک ما به دلیل بریده شدن ساندویچ خود به روش نادرست دچار مشکل می شود، برای ما بزرگترها دشوار است که همدل باشیم. ما می گوییم: “ساندویچ خود را بخور، بچه های دیگر چیزی برای خوردن ندارند.” یا “به هر حال در شکم شما تمام می شود، فقط آن را بخورید.” ما سعی می کنیم با یک انسان کوچک که یک تجربه عاطفی شدید دارد، منطقی باشیم، که معمولاً به موقعیت کمک نمی کند.

یک کودک یک بزرگسال مینیاتوری نیست زیرا مغز کودک به طور کامل رشد نکرده است. در واقع، رشد و بلوغ مغز در اواسط تا اواخر دهه ۲۰ زندگی شما به پایان رسیده است! قشر جلوی مغز که مسئول تصمیم گیری خوب، کمک به تنظیم احساسات، برنامه ریزی، تفکر واضح و اولویت بندی است، آخرین قسمت مغز است که به بلوغ می رسد. این مهم است که به خاطر داشته باشید زیرا کودک شما یک بزرگسال کوچک نیست که با مغز کاملاً توسعه یافته کار می کند. کودک شما با مغز کودکی کار می کند که هنوز به بلوغ کامل نرسیده است تا مانند بزرگسالان فکر و تنظیم کند.

ما هیچ مشکلی در درک این موضوع نداریم که از نظر رشد مناسب و مرسوم است که یک کودک ۶ ماهه راه نرود. با این حال، ما به صبر بیشتر و انتظارات کمتری در مورد مهارت های تنظیم هیجانی نیاز داریم. متوجه شدم؛ من دو فرزند خردسال دارم و با سهم خودم از بحران ها کنار آمده ام. ما آنقدر می‌خواهیم که آنها را مجبور به توقف عصبانیت‌هایشان کنیم که اغلب به روش‌های نه چندان مفید پاسخ می‌دهیم. ما همچنین با رفتارهای “بد” همراه با خلق و خوی مشکل داریم و می توانیم نتیجه بگیریم که تنبیه بهترین گزینه است. در اینجا، من بهترین راه‌ها را برای مدیریت عصبانیت‌ها و عصبانیت‌های فرزندتان شرح خواهم داد.

کج خلقی از نظر رشد مناسب است.

ابتدا، خوب است به یاد داشته باشید که مغز کودک شما به طور کامل رشد نکرده است و نمی تواند فقط “آرام شود”. اگر کودکی را دیده اید که پس از تنبیه شدید، از عصبانیت خودداری می کند، به احتمال زیاد به جای اینکه یاد بگیرند چگونه خود را به درستی تنظیم کنند، خاموش می شوند. نکته دیگری که باید به خاطر بسپارید این است که فرزند شما بچه بدی نیست یا بدبخت نیست زیرا او دچار عصبانیت یا بدخلقی است. داشتن عصبانیت، طغیان، شکست و خلق و خوی از نظر رشد مناسب است. آنها کارکرد اجرایی برای اداره زندگی به طور مشابه بزرگسالان ندارند. این مهارت زمانی آموخته می‌شود که مغز در طول زمان رشد می‌کند و به بلوغ می‌رسد و نحوه تنظیم مناسب آموزش داده می‌شود. بخشی از مغز که در کودکان خردسال رشد می کند، سیستم لیمبیک، مرکز عاطفی مغز است. کودکان خردسال دنیا را تجربه می کنند و از طریق این دریچه احساسی به موقعیت های روزمره واکنش نشان می دهند. با این حال، اگر متوجه شدید که عصبانیت فرزندتان بدتر می شود یا با سایر کودکان هم سن و سال خود سازگار نیست، زمان آن رسیده است که با یک متخصص در مورد آن صحبت کنید.

عصبانیت ها نشان می دهد که کودک شما از نظر عاطفی تحت فشار است.

هر رفتاری ارتباطی است، به خصوص یک عصبانیت. کودکان در میان فروپاشی خود در حال ارتباط هستند. آنها احساس می کنند تحت تأثیر احساسات قرار گرفته اند و به کمک یک بزرگسال آرام نیاز دارند. هنگامی که یک عصبانیت رخ می دهد، در نظر بگیرید که در آن لحظه مهم چه مهارتی را می خواهید به فرزند خود بیاموزید. شما به احتمال زیاد نمی خواهید نشان دهید که فریاد زدن یک ارتباط ارزشمند است یا اینکه اعتبار نکردن تجربه شخصی مفید است. من مطمئن هستم که شما می خواهید به کودک خود کمک کنید که چگونه احساسات را تنظیم کند و ارتباط برقرار کند. بزرگسالان اطراف آنها و والدین آنها الگوهای مدیریت استرس آنها هستند، بنابراین وقتی نمی توانند خود را کنترل کنند به دنبال این هستند که چه کاری انجام دهند. و بسیار مهم است که از خود بپرسید، “من می خواهم به فرزندم یاد بدهم که در هنگام استرس چه کاری انجام دهد؟”

واکنش عاطفی خود را مدیریت کنید.

شاید در کودکی به شما یاد نداده اند که چگونه به درستی خودتنظیمی کنید، و اکنون در مدیریت احساسات خود در زمانی که فرزندتان ناراحت است مشکل دارید. مدیریت از طریق عصبانیت دشوار است، به خصوص اگر از قبل در کار، وظایف خانه و زندگی استرس دارید. و به نظر می رسد که عصبانیت ها هرگز در یک زمان خوب ظاهر نمی شوند. آنها معمولاً زمانی رخ می دهند که همه افراد خانه احساس فشار و استرس می کنند. بنابراین، به جای تمرکز روی فرزندتان و آرام کردن او، روی مدیریت واکنش‌پذیری و احساساتی که عصبانیت برای شما ایجاد می‌کند، کار کنید.

آرامش را در درون خود ایجاد کنید و تنظیم کنید. این به این معنی است که مهارت‌هایی را برای آرام ماندن ایجاد کنید، مانند نفس‌های عمیق و یادآوری به خودتان که از نظر رشدی مناسب است و صرفاً بد نیست. رفتار برای مثال، ممکن است خسته، گرسنه، مریض باشند، در حال تطبیق با یک دوره گذار باشند یا از اتفاقی که قبلاً رخ داده ناراحت باشند. توانایی شما در حفظ آرامش از نظر فیزیولوژیکی باعث ایجاد آرامش در کودک می شود که ما آن را تنظیم مشترک می نامیم. اگر در تنظیم خود مشکل دارید، تکنیک ها و نکات را به صورت آنلاین جستجو کنید یا از یک متخصص کمک بگیرید. اگر نتوانیم خودمان را آرام کنیم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که بچه‌هایمان بدانند چگونه خود را تنظیم کنند.

احساسات فرزندتان را تایید کنید.

در طول یک بحران، فرصتی است برای کمک به کودکتان برای شناسایی و نامگذاری احساسات خود، که به او کمک می کند تا بتواند آن را تنظیم کند. بیان این جمله که «می‌دانم ناراحتی چون ساندویچت را اشتباه بریدم» یا «می‌دانم که ناامید شدی چون امروز نمی‌توانی یک اسباب‌بازی تهیه کنی» به آن‌ها کمک می‌کند تا احساسات خود را شناسایی کرده و برچسب‌گذاری کنند و به آن‌ها اجازه می‌دهد بدانند که احساسات خود را درک می‌کنید. حالت عاطفی. ما نباید قبول کنیم که آنها باید ناراحت باشند که ساندویچ آنطور که آنها می خواستند بریده نشده است و به این معنی نیست که ما تسلیم شویم زیرا آنها ناامید شده اند. در واقع، وقتی به چیزی نه گفتیم، نباید تسلیم شویم، زیرا این می تواند عصبانیت های آینده را تقویت کند. ما به سادگی حقایق تجربه آنها و بودن در کنار آنها را بیان می کنیم، در حالی که آنها یاد می گیرند چگونه احساسات پیچیده ای را که برایشان ایجاد می شود مدیریت کنند.

در ارتباط با فرزند خود بمانید.

تمرین تمام نکات ذکر شده در بالا نمونه هایی از حفظ رابطه با فرزندتان، حتی در زمان های سخت است. اجازه دادن به فرزندتان که بداند دوستش دارید حتی زمانی که آنها احساساتی هستند، شرم ناشی از احساسات دشوار را از بین می برد. سپس آنها می توانند با شما هماهنگی داشته باشند و یاد بگیرند که در صورت غرق شدن چه کاری انجام دهند. برخی از بچه ها ممکن است بخواهند شما آنها را در آغوش بگیرید، برخی دیگر بخواهند تنها باشند و برخی دیگر ممکن است لگد بزنند و جیغ بزنند. وقتی بدون قضاوت آماده هستند، به آنها اجازه دهید بدانند که شما در کنار آنها هستید. همچنین مطمئن شوید که آنها ایمن و دور از خطر هستند.

اگر خودتنظیمی کنیم، بهتر می توانیم به فرزندانمان کمک کنیم و نیازهای آنها را برآورده کنیم. اگر بدون از دست دادن خونسردی خود با فرزند خود در ارتباط باقی بمانیم، این امکان را برای یک لحظه آموزش در زمان های چالش برانگیز فراهم می کند. ما به آنها یادآوری می کنیم که آنها انسان هستند و احساسات بخشی از زنده بودن هستند. ما می توانیم اجازه دهیم احساسات پیام رسان باشند بدون اینکه اجازه دهیم نمایش را اجرا کنند. هنگامی که شما و فرزندتان از نظر عاطفی تنظیم شدید، وقت آن است که درباره آنچه اتفاق افتاده و عواقب آن در صورت مناسب بودن با موقعیت صحبت کنید. می‌توانید در مورد کارهایی که آنها می‌توانند دفعه بعد که احساس ناراحتی و عصبانیت کردند، انجام دهند، مانند تنفس عمیق و سایر تکنیک‌های خود تسکین دهنده صحبت کنید. همچنین می‌توانید از آن‌ها بپرسید که آیا پیشنهاداتی برای کارهایی که می‌توانند دفعه بعد که تحت تأثیر احساسات قرار گرفتند، دارند یا خیر، بپرسید.

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.