انضباط کودکان

انضباط کودکان : هجده رهنمود عملی در خصوص انضباط کودکان از تولد تا ۶ سالگی انضباط یکی از مفاهیم بسیار گسترده و فرگیر است چنان که تمام کسانی که به نوعی با کودکان سروکار دارند اعم از والدین، علمان و مربیان مهدکودک با هر میزان تجربه و دانش تمایل دارند که در این باره به […]


انضباط کودکان : هجده رهنمود عملی در خصوص انضباط کودکان از تولد تا ۶ سالگی انضباط یکی از مفاهیم بسیار گسترده و فرگیر است چنان که تمام کسانی که به نوعی با کودکان سروکار دارند اعم از والدین، علمان و مربیان مهدکودک با هر میزان تجربه و دانش تمایل دارند که در این باره به بحث و گفتگو بنشینند. از طرف دیگر انضباط عرصه بسیار پیچیده ای است که نمی توان پاسخ فوری و ساده ای به آن داد. کتاب ها و مقالات بسیاری در این زمینه کوشیده اند تا با ارائه فهرستی از تکنیک ها، نصایح و راه حل های از پیش تعیین شده این مقوله بسیار جدی و مهم را، حل کنند.

یکی از اصولی ترین مشکلات این رویکرد نادیده گرفتن «بی همتا» بودن هر کودک و یگانه بودن رابطه بین والدین و کودک در هر خانواده است. هیچ کس نمی تواند نسخه ای کامل و تمام عیار برای تمام کودکان بپیچد. برخی راهنمایی های کلی بسیار خوب و مفید خواهد بود به شرطی که والدین بتوانند آنها را با ویژگی های فرزندشان تطبیق دهند و متناسب با شرایط کودک خود و موقعیت های رفتاری وی به کار گیرند.

نوشته حاضر به مدد مشاهدات دقیق و ساس با بهره گیری از اطلاعات به دست آمده از مطالعات علمی شناخت شناسی و روانشناسی رشد و تحول یک سلسله نشانه هایی درباره نگرش کودک نسبت به جهان و این که او چگونه روابطش را با جهان خارج معنا می کند در دسترس ما قرار داده است. به کمک این دیدگاه والدین می توانند با شناخت بهتر نسبت به کودکان تصمیمات بهتری بگیرند و به رفتارهای او پاسخ های مناسب تری بدهند.

کودکم به من چه می گوید:

۱- احساساتم را درک کن.

من هم مثل شما بزرگسالان احساسات منفی نسبتاً قوی دارم. عصبانی می شوم. دچار ناکامی می شوم. گاهی به مرز انفجار می رسم گاهی وحشت زده می شوم ولی قادر به بیان احساساتم نیستم و نیاز دارم به وسیله رفتارم نشان دهم، این واکنش ها همان رفتارهایی هستند که تو دوست نداری مثل کتک زدن دیگران، چیزی را از دست کسی کشیدن با هل دادن. چون من هنوز مهارت کلامی خوبی ندارم و نمی توانم به راحتی به او بگویم «لطفاً آن را به من بده».

این شمائید که باید در چنین مواردی قاطع برخورد کنید و مرا آرام سازید. قبل از انجام هر عمل یا واکنشی سعی کن که همدلانه دلیل رفتارم را بپرسی. زمانی که کج خلق و خارج از کنترل هستم احساس ترس می کنم و به حمایت و امنیت نیاز دارم و دلم می خواهد به من کمک کنی، احساساتم را بپذیری و به من یاد بدی که چگونه احساساتم را بپذیرم، آنها را با کلمات بیان کنم و آرام شوم. (تو الان خسته هستی، تو الان عصبانی هستی و …) توقع دارم قبل از تنبیه یا داد زدن بر سرم علت کارم را بپرسی و نشانم دهی احساساتم را درک میکنی. جالب است بدانی رفتار بیرونی من انعکاس حال روانی درونی ام است. رفتار و واکنش های را جدی بگیر.

۲- مرا بپذیر.

مرا به عنوان فردی خاص با ویزگی های خودم بپذیر.

با دیگران مقایسه ام نکن به خصوص در مقایسه با خواهران و بردارانم مثلاً وقی می گویی فلانی همسن تو بود اسباب بازی هایش را خراب نمی کرد این حرف نه تنها باعث نمی شود از وسایلم بهتر مراقبت کنم بلکه نسبت به او هم احساسات منفی پیدا میکنم.

۳- از من انتظار منطقی داشته باش.

خیلی کار خوبی است که سر سفره شام خیلی مرتب و منظم بدون ریخت و پاش و وول خوردن غذایم را تمام کنم اما در شرایط ذهنی و سنی من هنوز این غیرممکن نیست. ولی نگران نباش فرایند طبیعی رش و تحول روانی ام این امکان را به من می دهد که هماهنگ و همگام با سن و سالم، به مرور از عهده کارهایم برآیم. ناتوانی در شریک شدن وسایلم با دیگران، مخالفت ورزی، گفتن غیر حقیقت، خیس کردن شلوارم و دیگر رفتارهای ناخوشایند فقط بخشی از سیر طبیعی رشد من هستند.

۴- نیت کارم را محترم بشمار.

مثلاً وقتی تلاش می کنم لکه ای را از روی فرش پاک کنم ممکن است به دلیل عدم مهارت و تجربه لکه بزرگتری ایجاد کنم. یا وقتی سعی می کنم در حمل وسایلی که خریده ای کمکت کنم ممکن است آن ها را بیندازم و خسارتی وارد کنم اما من قصد خوبی داشته ام و می خواستم کمکت کنم، وقتی سرم داد می زنی و با عصبانیت برخورد می کنی گیج و مبهوت می شوم و نمی توانم درک کنم که چرا نیت خیر مرا ندیدی.

۵- اجازه بده تا بدانم.

بگذار تا بدانم چه کارهایی را واقعاً دوست نداری و چه چیزهایی کمتر باعث رنجش تو می شود. من از طریق صدا و واکنش های رفتاری ات متوجه می شوم. وقتی کشوی لباس هایم بیرون می ریزم، انگشتم را در قاب کرده صبحانه فرو می کنم، به پریز برق دست می زنم یا وسط خیابان می پرم، اگر تو به همه اینها واکنش یکسانی نشان دهی من از کجا بفهمم که کدام مهمتر و جی تر است.

نیاز دارم تا بدانم که چه موقع خیلی عصبانی هستی و چه موقع کمتر تا سلسله مراتب اهمیت کارها را بفهمم و رفتارم را متناسب با آن تنظیم کنم.

۶- من موجودی فعالم.

من نیاز دارم تا جنب و جوش و فعالیت داشته باشم. دوست دارم همواره به کاری مشغول باشم. هر چقدر کم سن تر باشم یک جا نشستن برایم سخت تر است. مثلاً من نمی توانم در مطب دکتر بیشتر از چند دقیقه ساکت بشینم. مطمئن باش اگه ساکت بودم مشکلی دارم یا حالم خوب نیست.

۷- یادگیری در عمل.

من با کنجکاوی و دست کاری اشیاء چیزهای زیادی یاد می گیرم. اما اگر وسایل را از دسترس من دور نگه داری یا سعی کنی برای محافظت از من یا هر دلیل دیگری خوودت به من بیاموزی، فرصت کشف و تجربه را از من می گیری و در آن صورت همیشه متکی به دیگری خواهم بود.

۸- مشکل کنار آمدن با دیگران.

هر چقدر کم سن و سال تر باشم برایم سخت تر است که بتوانم با گروهی از بچه ها به توافق برسم. لطفاً اشتباه نکنید من از بودن با بچه ها لذت می برم فقط گاهی چون نیازها وخواسته هایمان با هم تداخل می کند همراهی با آن ها برایم سخت می شود.

۹- چیزهایی که مرا گیج می کند.

وقتی قواعد و محدودیت ها از روزی به روز دیگر و از فردی به فرد دیگر تفاوت می کند من گیج می شوم. اگر برادر یا خواهر کوچکترم دستش را به همه جای سفره بمالد اشکالی ندرد. پس چرا من نمی توام سر سفره با قاشقم دای هواپیما درآورم؟ یا اگر قوانین در خوب برایم توضیح ندهی گیج می شوم مثلاً یک روز که موی برادرم را می کشم رفتارم را نادیده می گیری، روز دیگر برای همین کار بیست دقیقه در اتاق حبسم می کنی، من واقعاً نمی فهمم که چه نتیجه ای باید بگیرم.

۱۰- من زود و سریع یاد می گیرم.

من به سرعت بزرگ می شوم و یاد می گیرم که در بسیاری از جنبه های هیجانی رفتاری ام هر روز بهتر شوم. مثل کنترل رفتار، صبر و خویشتن داری، حقوق و احساسات دیگران، تمیز غذا خوردن، ساکت نشستن و … بهترین شیوه کمک به من این است که مرا آن چنان که هستم بپذیری.

 

۱۱- برایم بگو.

اگر دلیل محدودیت هایی که برایم مشخص کرده ای را توضیح دهی، کمک می کنی آن ها را بهتر بفهمم و رعایت کنم. اگر این کار را نکنی از کجا باید سودمند بودنشان را بفهمم و رفتارم را بر اساس آنها نظم دهم؟ اگر رفتاری از من سر می زند با کلامت به من بگو و احساسات را واضح بیان کن.

مثلاً من نمی دانم چرا انداختن اسباب بازی توی وان حمام اشکالی ندارد اما توی دستشویی اشکال دارد. یا چرا به من می گویی به لیوان چای دست نزنم چون داغ است ولی خودت دست می زنی.

بنابراین اگر دلایلش را برایم توضیح دهی بهتر می توانم رعایتشان کنم.

۱۲- پیام غیرمستقیم من.

وقتی مرا از انجام کاری منع می کنی کمکم کن کار یگری که قابل قبول است پیدا کنم و خودم را مشغول کنم پیام های رفتاری من خیلی واضح هستند اگر کمی به رفتارم دقت کنی متوجه می شوی که غیرمستقیم به تو می گویم از چه چیزی لذت می برم مثلاً وقتی کنار شیر آب می روم و با وجود تمام تذکرهایت لباسم را خیس می کنم این پیام را می دهم تا برای آب بازی فرصت بیشتری به من بده. یا وقتی به این طرف و آن طرف اتاق می روم و سر و صدا می کنم می خواهم بگویم من پر انرژی ام و نیاز دارم تا انرژی ام را مصرف کنم.

۱۳- الگوی خوبی باش.

به صورت عینی و عملی نشانم بده که چطور کار درست انجام دهم. من بیشتر از آنچه با کلامت می گویی از جیغ می کشی که «آرام باش» گیج می شوم. وقتی به هر دلیل مرا کتک بزنی یاد می گیرم که «اگر وقتی در اتاق را محکم به هم می کوبی یا سرم رفتارت یاد می گیرم که اگر تو قوی تر از دیگری باشی اگر او را بزنی اشکالی ندارد». همیشه به من تذکر می دهی قبل از دست زدن به غذا دست هایم را بشورم ولی بارها شده خودت از بیرون آمده ای و یکراست رفتی سراغ یخچال و بدون اینکه دستت را بشوری چیزی خورده ای. همه این مدل رفتارها من رو بر سر وراهی می گذارد.

۱۴- رفتار تکانه ای.

گاهی رفتار تکانه ای و آنی دارم. گاهی کارهایی می کنم که غیرقابل قبولند فقط به این دلیل که نمی توانم خودم را کنترل کنم. و تو باید جلوی مرا بگیری. بهترین کاری که می توانی در این شرایط انجام دهی پرت کردن حواسم است. مثلاً می توانی کتاب جالب و جذابی را نشان دهی. یا به من فرصت دهی در آشپزی کمکت کنم یا هر کار جذاب دیگری که انرژی و دقت مرا مصرف کند.

۱۵- ممکن است همیشه به توافق نرسیم.

بعضی وقت ها مشکلمان فقط به این دلیل است که می خواهیم کارهای مختلفی انجام دهیم مثلاً تو می خواهی با عجله بروی و من دلم می خواهد با خیال راحت ویترین اسباب بازی فروشی را نگاه کنم. یا تو می خواهی هر چه سریع تر به خانه برگردی و من دلم می خواهد از بازی در پارک و خاک بازی لذت ببرم. از این رو گاهی با هم اختلاف پیدا می کنیم و متاسفانه بیشتر اوقات با فریاد و برخوردهای تند می خواهی مجابم کنی تا از خواسته ام دست بکشم. مخالفت ورزی های من ریشه در طبیعت رشد و تحولم دارد بهتر است برای فرو نشاندن مخالفت هایم راههایی مثل همدلی، هم احساسی، و توضیح شرایط موجود را به کار ببری.

۱۶- من هم مثل توام.

من هم گاهی شرایط روانی ام آنقدر به هم ریخته است که نمی تونم در موردش حرف بزنم. به خصوص وقتی تنش و استرس در فضای منزل حاکم است و اطرافیان بزرگسالم نگران، عصبانی یا غمگین هستند. یا زمان هایی که تلاش می کنم کاری را انجام دهم و موفق نمی شم. یا وقتی حرف می زنم و شما به جای توجه به من مشغول کارهای خودتان هستید. یا وقتی تازه مهد یا مدرسه را شروع کرده ام. ممکن است احساس تنش و استرس زیادی داشته باشم در این مواقع باید سعی کنی به من توجه بیشتری نشان دهی تا احساس امنیت کنم.

۱۷- به من بازخورد بده.

همیشه وقتی کاری روکه دوست نداری انجام می دم هم گوشزد می کنی به جای این کار کارهایی که دوست داری و انجام می دم رو تشویق کن. وقتی خشنودی و رضایتت رو بهم میگی خیلی بهتر یاد می گیرم وقتی که پازلم رو کامل می کنم یا یاد می گیرم که بشمارم برام دست می زنی ولی وقتی ساکت کنار خواهر و برادرم می شینم و خوابش رو بر هم نمی زنم تشویقمنمی کنی. یا وقتی اسباب  بازی هایم را جمع می کنم بهم توجه نمی کنی. متاسفانه اینجوری یاد می گیرم که اگر بخوام موردتوجه باشم باید کاری بکنم که تو دوست نداری اگر من و کار درستم را نادیده بگیری آنوقت تصمیم می کیرم کار غیرقابل قبولی انجام دهم تا کمی «توجه» بگیرم. توجه غذای روح و روان من است.

۱۸- من آزادی می خواهم.

من برای اینکه بتوانم آرزوهایم را بشناسم و روش خاص خودم را پیدا کنم به حق انتخاب نیاز دارم.

گاهی نیاز دارم بگویم «نه» برای اینکه بفهمم برای خودم حق و منزلتی دارم. و وقتی بزرگ شدم بتوانم در رفتارم جسارت داشته باشم و بتوانم در زمینه های مختلف زندگی خودی نشان دهم. بنابراین گاهی به من فرصت بده تا برخی تصمیم ها را خودم بگیرم. مثلاً به جای اینکه مرا مجبور به خرید یک جفت کفش بکنی چند جفت انتخاب کن و اجازه به از میان آنها یکی از انتخاب کنم.

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.