تجربه ای به نام غم

معمولا تجربه ای به نام غم را به این شکل در اندامهایمان تجربه میکنیم :تپش قلب لرزش چانهگریهتنگی نفسفشارداخل گلو( بغض)سست شدن یا سرد شدن دست

تجربه ای به نام غم :

معمولا تجربه ای به نام غم را به این شکل در اندامهایمان تجربه میکنیم :

تپش قلب لرزش چانه

گریه

تنگی نفس

فشارداخل گلو( بغض)

سست شدن یا سرد شدن دست وپا

 احساس سر شدن بدن

فشار پشت چشم که به گریه ختم میشود

افت تن صدا

افت انرژی

یکنواختی کلام

غمگین بودن با ناراحت بودن متفاوت استبه این صورت که ناراحتی احساس ناخوشایندیست از ترکیب خشم غم ترس نفرت و….وبا غم متفاوت است.ناراحتی حس نیست و پیغامش با غم فرق دارد.

گریه همیشه نشانه ی غم نیست ،گاهی گریه  یک ابزار است وگاهی مکانیزم دفاعی ما برای مواجه نشدن با عواطف نا خوشایند است.

تفاوت غم با بقیه احساسات در این است که غم قابل انتقال به شکل خالص نیست.

جزو معدود عواطفیست که ما قادر به انتقالش نیستیم پس به راحتی نمیتوانیم انرا با کسی شیر کنیم.

برخلاف خشم که به راحتی نشانش میدهیم .ما برای تجربه ی غم با خودمان تنهاییم.پس تحمل ناپذیر ترین حس است.

خشم ترس عشق ونفرت قابل تحملند برای غم بسته به میزان بلوغ ما در درک غم از ان اجتناب میکنیم.

غم معمولا از مرگ ارزوها فانتزی ها باورها نیازها رویاها وعزیزان ایجاد میشود .

ما اگر برای مرگ هرکدام از اینها سوگواری کنیم غمگین نمیشویم.ومشکل از جایی شروع میشود که برای اینها سوگواری نمیکنیم

تجربه ای به نام غم

غم بهاییست که ما بابت توانایی برقراری رابطه با دیگران میپردازیم :

اگر روابطمان با دیگران به مشکل میخورد نشانه چیست؟

اگر روابط ما بادیگران به مشکل میخورد یعنی توانایی رابطه با دیگران را نداریم زیرا بهای انرا پرداخت نکردیم تا یاد بگیریم.بهایش توانایی تحمل از دست دادن ان چیز است.

رویکرد هایی که در مقابل غم در پیش میگیریم به این ترتیب اند :

انکارونادیده گرفتن

اجتناب

خشم از خود ودیگران

افسردگی محصول خشم از خود است .

مقصر دانستن خود، به خاطر عدم تجربه ی غم دچار خشم از خود میشویم.

کسی که افسرده است برای فرار از غم به خودش حمله کرده و درنتیجه افسرده میشود .

تابه حال کسی از غم افسرده نشده پس به نوعی افسردگی انتخاب خود فرد است.

واقعی بودن گریه به این صورت سنجیده میشود که اگردر میان گریه ی طرف مقابل غمگین شدیم وبا ان رابطه برقرار کردیم ان را واقعی واگر احساس بی تفاوتی داشته و ارتباطی بر قرار نکردیم ان گریه را غیر واقعی میدانیم.

*چگونه میتوان غم کسی را تسکین داد؟

تنها راه حل وابزار انتقال غم خبر وتعریف رویداد واشاره به انکار اجتناب است.ما به انکار واجتناب فرد اشاره میکنیم.باید کمک کنیم خودش را مقصر نداند.

کسانی که عزیزی را از دست میدهند ، ان رویداد را نمیبینند وافسرده میشوند.برای تسکین این افراد باید کمک کرد تا انها رویداد را ببینند.

پس برای تسکین دادن افراد باید اول خودمان انکار اجتناب یا مقصردانستن را انجام ندهیم.

میتوانیم با گفتن این جمله که(تحمل این شرایط باید خیلی سخت باشد) و… همدردی کنیم وتظاهر به بد بودن بیش از حد شرایط نکنیم .جملاتمان تنبیه کننده   نباشد.

ادامه مطلب :

رساندن این مفهموم که( غم تا به حال کسی را نکشته) میتواند مفید باشد البته نه با همین جمله،

منظور یک بافت جرئت ورزانه مانند این که رساننده ی این مفهوم باشد که این نه اولی بوده ونه اخری،

با چنین پیغامی که این اجتناب ناپذیراست.اینگونه حقیقت را به فرد نشان میدهیم.این کمک کننده است وطرف رابه خود می اوریم.

نکته:ما برای براورده کردن نیازهایمان به دیگران نیاز داریم غم باعث میشود این را به یاد بیاوریم.

غم ما را وادار میکند وارد رابطه شویم و در ان سرمایه گذاری کنیم.غم ماراوادار میکند که از شکست اجتناب کنیم.

فاطمه حیدری

 کارشناس ارشد روانشناسی

 دپارتمان درمان

مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا

One thought on

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *