چگونه سلامت رابطه را اندازه بگیریم ؟

 چگونه سلامت رابطه را اندازه بگیریم ؟ در ابتدای این بحث لازم است بدانیم چگونه یک شخصیت سالم را از شخصیت دچار اختلال تشخیص دهیم؟ یک شخصیت سالم را میتوان از روی روابطی که یک شخص دارد مخصوصا روابط عاطفی او تشخیص داد. عموما افراد وارد رابطه میشوند تا چیز هایی را به دست بیاورند. […]


 چگونه سلامت رابطه را اندازه بگیریم ؟ در ابتدای این بحث لازم است بدانیم چگونه یک شخصیت سالم را از شخصیت دچار اختلال تشخیص دهیم؟

یک شخصیت سالم را میتوان از روی روابطی که یک شخص دارد مخصوصا روابط عاطفی او تشخیص داد.

عموما افراد وارد رابطه میشوند تا چیز هایی را به دست بیاورند.

نیازهایی همچون بقا، امنیت ،ارامش ، لذت و… اصولا هر فردیک زنجیره از حلقه های به هم پیوسته است که جای بعضی از حلقه هایش خالیت.مثلا پول یا وجاهت اجتماعی. و جای این حلقه های خالی را معمولابا انتخاب طرف مقابل میخواهد جبران کند.

از ابتدای کودکی هر چیز که به ما دادند از ما گرفتند مثل شیر مادر ، اسباب بازی یا ….از همان کودکی هر چیز که با کودک در رابطه است کودک آن را مال خود میداند. ان چیز حتی میتواند مدفوع کودک باشد.چون مالکیت بر ان پیدا میکند .اما به مرور با واقعیت تلخی روبرو میشود که ( این مال تو نیست) و میفهمد که مالکیتی ندارد در اینجا متناسب با میزان نیازمندی ها یا خشونتی که برای گرفتن ان شی به خرج میدهد   احساس غم ، ترس یا خشم را تجربه میکند .فرد بزرگ میشود وارد رابطه میشود تا سلطه گری کند.و هرجا در رابطه سلطه کمتری داشته باشد میزان رضایت از رابطه هم کمتر است.

  • سلطه در رابطه چگونه است؟

اگر فرد با مظلوم نمایی یا احساس گناه دادن به طرف مقابل ویا استفاده از هر ابزار دیگری ( خشم ، قهر ،  بی توجهی) رابطه را کنترل کند، روشی برای سلطه است. هدف همه ی مادر رابطه کنترل است.با همین علت وارد رابطه میشویم و کنترل میکنیم تا به نیازهایمان برسیم.سلطه گری طیفیست که در همه ی ما مقداری از ان یافت میشود.

رابطه ی سلطه وکنترل این گونه است که سلطه الزاما کنترل نیست وکنترل به نوعی زیر مجموعه ی سلطه است.

هرجا صحبت از تصحیح کردن است بحث تملک هم هست.برای مالک بودن هم سلطه لازم است و برای سلطه هم در رابطه بودن مهم است.درست کردن چیزی که میخواهیم مالکش باشیم با سلطه در دنیای ذهنی ما اتفاق می افتد.در دنیای واقعی نمیتوان مالک هیچ رابطه ای بود.برای همین خشم  غم وترس را تجربه میکنیم.دنیای واقعی قابل کنترل نیست واین احساسات به مرور در فرد زیاد میشود و در نهایت موجب ناامیدی میشود .

عموما ما سلطه گری را در رفتار خود نمیبینیم و فکر میکنیم طرف مقابل زورگو وسلطه گر است.در حالی که خودمان با استفاده از خیلی دستاویزها سلطه گری میکنیم.حتی از دانش مقایسه و تشویق هم ممکن است در این راه استفاده کنیم. سلطه الزاما زورگویی نیست بعضی چیزها روی سلطه را میپوشاند که انرا نبینیم مثل منطق .خیلی اوقات دو طرف اگاه به سلطه گری نیستند.

ما به خاطر سلطه داشتن  وارد رابطه میشویم اما در نهایت اگر نتوانستیم طرف مقابل سلطه گری میکند.مثل جنگی که یک نفر در ان پیروز میشود.

  • شخصیتهای مختلف چگونه در رابطه سلطه گری میکنند؟

سایکوپادها برخلاف چیزی که به نظر می اید از خشونت برای این کار استفاده نمیکنند. مرزی ها با اعمال خشم، نمایشی ها با اغواگری، وسواسی ها با دانش و منطق و خودشیفته ها با قدرت نمایی  در رابطه سلطه گری میکنند.

اگر فرد در رابطه نتواند سلطه کند خشم غم و ترس را تجربه میکند و این یعنی حال بد. حال بد نشان دهنده ی میزان زیادی از این احساسات است که از ناکامی تولید میشود. ناکامی از سلطه گر بودن.

ما معمولا در روابط به دنبال سلطه ایم برای دستیابی به حال خوب.چون به ما حس قدرت و کفایت و ارزشمندی وامنیت وبقا میدهد.در همه ی اینها سلطه مشخص میشود پس امر بدی نیست و اجتناب ناپذیراست ما همه کودکانی هستیم که در رابطه به دنبال سلطه ایم و اگر نرسیم واکنش نشان میدهیم .

شیوه ی سلطه گری فرزندان اول معمولا بارزتر است وگرنه بقیه فرزندان هم ممکن است به همان اندازه سلطه خواه باشند اما با روشهایی همچون مظلوم نمایی و…. انرا بروز دهند.

برای بهتر کردن رابطه باید نوع سلطه گری خود را پیدا کنیم ببینیم و روی آن کار کنیم ممکن است اسیبی در کودکی باعث حس سلطه گری در ما باشد.

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.