نیاز به قدرت در خانواده

نیاز به قدرت در خانواده  یکی از موضوعات اساسی در حوزه ارتباط ” نیاز به قدرت است ”

نیاز به قدرت از سه طریق ارضاء می گردد.

اولین روش همان شیوه قدیمی ” قدرت بر دیگران ” است که در این روش فرد با کنترل گری و سلطه بر دیگران و ایجاد فشار؛ نیاز به قدرت خود را پاسخ می دهد که نتیجه ای جز تشنج و استثمار دیگران در بر ندارد .

دومین شیوه اعمال  ” قدرت بادیگران ” که معمولا این روش در خانواده بیشتر بکار می رود . اعمال قدرت باهمسر و فرزندان جهت دستیابی به اقتدار و برقراری نظم در فضای خانه, که از ابزارهای تنظیم مسئولیت اعضای خانواده و وضع چهارچوب قوانین بشمار می رود .                                                                                                                 وسومین شیوه اعمال ” قدرت برخود” است ، در این روش فرد به جای اعمال قدرت بر دیگران یا با دیگران ، بر روی خود متمرکز می شودو از راه های مختلفی مانند: ورزش ، مطالعه یا پرداختن به هنر و یا با یادگیری یک مهارت نیاز به قدرت خود را پاسخ می گویدو احساس کفایت بیشتری را در خود دارد

نتیجه حاصل از این شیوه تقویت و بالا رفتن اعتماد بنفس فرد است ، اما در پشت این اعتماد بنفسی که از طریق قدرت و تمرکز بر خود حاصل می گردد مجموعه ای از نیازهای فردی نهفته است ، شناخت این نیازها مستلزم شناخت خود می باشد ، خود متشکل از توانایی ها و ضعف ها…….. و هر چه فرد در جهت شناخت و پذیرش خود تلاش بیشتری داشته باشد یا به تعبیری دیگر با خودش در صلح باشد تاثیرات بسزایی دربهبود بین فردی او خواهد داشت.

پر تکرار ترین محل ارتباطات کلامی ، عاطفی و اجتماعی هر فرد فضایی خانوادگی اوست . فضایی برای رشد همه ی اعضای خانواده، میل به ارضاء نیاز به قدرت با قرار گرفتن در مسیر درست می تواند زمینه و بستری مناسب برای گسترش روابط سالم و سازنده در خانواده گردد.

برای درک بهتر نیاز به قدرت در خانواده ، همسران با گذشتن از پیش فرض شناخت و پذیرش خود ، الگوی مناسبی جهت رشد و تربیت فرزندان خود خواهند بود و قدرت در تلفیق با شناخت و ارتباط توام با توجه، محبت و عشق ورزیدن تبدیل به پلی خواهد شد برای هر چه نزدیکتر کردن نسل ها به یکدیگر و درنهایت داشتن  پدران و مادران قدرتمند در عشق و اقتدار میتوان پیش بینی دست یافتنی از آیندگان موفق داشت .

دکتر مژگان حضرت زاده. دکترای مشاوره خانواده