بررسی رایج ترین علائم بالینی خودشیفتگی در زندگی روزمره افراد
علائم بالینی خودشیفتگی علائم بالینی خودشیفتگی: DSM-V نه نشانه بالینی مهم اختلال شخصیت خودشیفته را فهرست می کند. یک مدل جایگزین برای ارزیابی اختلالات شخصیت شامل هویت، خودراهبری، همدلی و صمیمیت است. همه افراد دارای ویژگی های خودشیفته از اختلال شخصیت خودشیفته رنج نمی برند. در حالی که ممکن است ایده هایی در مورد اینکه […]
علائم بالینی خودشیفتگی
علائم بالینی خودشیفتگی: DSM-V نه نشانه بالینی مهم اختلال شخصیت خودشیفته را فهرست می کند.
یک مدل جایگزین برای ارزیابی اختلالات شخصیت شامل هویت، خودراهبری، همدلی و صمیمیت است.
همه افراد دارای ویژگی های خودشیفته از اختلال شخصیت خودشیفته رنج نمی برند.
در حالی که ممکن است ایده هایی در مورد اینکه خودشیفتگی به چه شکل است داشته باشیم، راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-V) 9 صفت و ویژگی را فهرست می کند که از نظر بالینی در تعیین اینکه آیا خود بزرگ فردی ممکن است چیزی فراتر از اعتماد به نفس باشد، مهم هستند. . حداقل پنج مورد از ویژگیهای زیر باید نشان داده شود تا معیارهای تشخیصی اختلال شخصیت خودشیفته را برآورده کند.
احساس بزرگ خود بزرگ بینی.
این اعتقادی است که مشارکت و حضور شما برای شادی، موفقیت یا تعادل افراد دیگر و هر شرکت یا روابط ضروری است. “اگر من در تیم نبودم، پروژه خراب می شد.” «اگر من نبودم، چه کسی میداند سرانجام همسرم به کجا میرسید!»
مشغولیت با خیالات موفقیت نامحدود، قدرت، درخشش، زیبایی یا عشق ایده آل.
این باور را توصیف میکند که شما قادر به دستیابی به سطوح فوقالعاده بالایی هستید، حتی زمانی که مهارتها یا تواناییهای شما هیچ مدرکی مبنی بر امکانپذیر بودن آن ارائه نمیدهند.
اعتقاد به اینکه او خاص و منحصر به فرد است و فقط می تواند توسط سایر افراد یا موسسات خاص یا با موقعیت بالا ارتباط داشته باشد و یا باید با آنها ارتباط برقرار کند.
این شبیه طرز فکر «میخواهم با مدیر صحبت کنم» است که خودشیفتهها قاطعانه بر این باورند که باید فقط با افراد سطح بالای هر مؤسسهای سروکار داشته باشند. آنها سعی میکنند خود را در گروهها، جلسات یا گروههای اجتماعی با موقعیت بالا وارد کنند، حتی اگر ناخواسته باشند. بله، من و کارگردان خیلی به عقب برمی گردیم. ما دوستان خوبی هستیم و میدانم که او مشتاق شنیدن دیدگاههای من خواهد بود.» «من با مدیرعامل صحبت خواهم کرد تا جلسهای را برای صحبت در مورد این دستورالعملهای جدید تشکیل دهم و به آنها بگویم که نظرات من در این مورد چیست. ”
نیاز به تحسین بیش از حد.
خودشیفته وقتی دیگران به او به عنوان بخشی از گفتگوی طبیعی پیشنهاد میکنند، از تعریف کردن یا دست زدن به پشتش راضی نمیشود. آنها از دیگران می خواهند که ظاهر، دستاوردها، مهارت ها یا وجود آنها را تحسین کنند. تحسین دیگران چیزی است که خودشیفته را تغذیه می کند. «آیا شگفتانگیز نیست که چگونه رنگ این پیراهن چشمانم را به خود جلب میکند؟» لاف زدن طبیعت دوم افراد خودشیفته است و تعریف و تمجیدها معمولاً بارها برای اثبات برتری آنها به دیگران گفته می شود.
احساس حقانیت.
خودشیفتهها ممکن است بر این باور باشند که موفقیت به کار سخت نیاز دارد – اما فقط برای دیگران، نه برای آنها. آنها کاملاً معتقدند که لایق بهترین بلیط ها، بهترین امتیاز، زیباترین اتاق یا بهترین صندلی در خانه هستند. آنها حتی مجبور نیستند این باور را به صورت شفاهی بیان کنند زیرا رفتار و اعمال آنها به وضوح احساس استحقاق آنها را نشان می دهد.
رفتار استثمارگرانه بین فردی
خودشیفته ها افراد دیگر را ابزار می بینند. فقدان خودآگاهی آنها با فقدان آگاهی از اینکه دیگران به عنوان افرادی با احساسات، نیازها و خواسته ها وجود دارند، همراه است. “از سر راهم برو کنار.” “به من لطفی کن و جایت را در صف من بگذار.” هر چه آنها بخواهند، به نفع خودخواهانه خودشان است و از اینکه انتظار دارند دیگران برای آنها فداکاری کنند، هیچ گناهی ندارند.
عدم همدلی.
این ناتوانی سرد در تشخیص دقیق احساس دیگران است. این نشان دهنده عدم آگاهی یا عمق عاطفی فرد خودشیفته است. همیشه اینطور نیست که افراد خودشیفته به احساسات دیگران «اهمیت» نمیدهند، فقط به این دلیل است که از اینکه دیگران حتی ممکن است این احساسات را داشته باشند، بیخبرند.
حسادت به دیگران
یا اعتقاد به اینکه دیگران نسبت به او حسادت می کنند. این مقایسه دائمی خودشیفته از خود با دیگران، آرزوی موفقیت دیگران برای خود و این باور نادرست که دیگران به آنها حسادت میکنند را توصیف میکند. اینگونه است که آنها نفس خود را دست نخورده نگه می دارند. تلقی شدن بهعنوان «عادی» یا «زیبا» نشاندهنده یک زخم نفس است که نمیتوانستند از عهده آن برآیند. یک خودشیفته ممکن است بگوید: «وقتی وارد اتاق می شوم همه متوجه من می شوند. آنها می دانند که هرگز به اندازه من موفق نخواهند شد.”
نشان دادن رفتارها یا رفتارهای متکبرانه.
تکبر و خودپسندی ویژگی هایی هستند که اغلب در افراد خودشیفته ابتدا به آنها توجه می شود. این امر با بی احترامی به موقعیت یا حقوق دیگران و تمایل خودشیفته به مطالبه و انتظار اینکه دیگران به خواست آنها خم شوند، نشان می دهد. مانند رفتار استثمارگرانه، این رفتار را می توان به راحتی متوجه شد بدون اینکه خودشیفته مجبور باشد کلمه ای بگوید. آنها در صف شکسته می شوند، از لحن حمایتی استفاده می کنند و طوری رفتار می کنند که گویی حق دارند آنچه را که به درستی متعلق به شخص دیگری است بردارند.
علاوه بر ۹ علامتی که در حال حاضر به آنها اشاره شده است، یک مدل جایگزین برای تشخیص اختلالات شخصیت، مانند NPD، در DSM-V پیشنهاد شده است. این مدل با چهار حوزه عملکردی مشخص مشخص می شود که اختلالات شخصی به احتمال زیاد در آنها قرار دارند. در بین این چهار نفر، فردی که دارای اختلال متوسط یا بیشتر در این زمینهها باشد، دارای اختلال شخصیت در نظر گرفته میشود
هویت.
برای خودشیفته ها، این تمرکز بیش از حد بر دیگران برای حمایت از تعریف خود و ارجاع بیش از حد به دیگران به عنوان ابزاری برای حفظ عزت نفس خود، و همچنین ارزیابی بیش از حد از خود و تمایل به خشنود بودن یا ناراضی بودن بیش از حد است. خود برای خودشیفتهها، آنچه در درون است مهم نیست، مهم این است که بیرونیها وقتی به خودشیفته نگاه میکنند، هویت آنها را شکل میدهد.
خود جهت دهی.
خودشیفته ها تمایل دارند به جایزه ای نگاه کنند که احساس می کنند دیگران به آن جایزه می دهند. آنها میل به اثبات برتری خود نسبت به دیگران دارند. این انگیزه اغلب با احساس استحقاق همراه است که به آنها این احساس را القا می کند که باید برای هر هدفی کار کنند.
یکدلی.
این بخش از عملکرد چیزی است که به انسان اجازه می دهد با دیگران ارتباط برقرار کند و مشکلات آنها را درک کند. متأسفانه، خودشیفتهها فقط به واکنشها یا اعمال دیگران اشاره میکنند که به رفتار خودشیفته مربوط میشوند. حتی این “خواندن” دیگران خارج از تمرکز است، زیرا افراد خودشیفته قادر به ارزیابی دقیق تأثیر آنها بر دیگران نیستند. آنها ممکن است به احساسات ابراز شده یک نفر توجه کنند تا او را به نفع خودشیفتگی تقویت کنند، اما هیچ آگاهی فراتر از جنبه عملی وجود ندارد.
صمیمیت.
اینجاست که طبیعت واقعی و کاستیهای خودشیفته اغلب بیشتر به دیگران آسیب میزند. افراد خودشیفته قادر به ایجاد یا حفظ روابطی بیش از سطحی نیستند. آنها ظرفیت عاطفی برای برقراری ارتباط به روش های واقعی و صمیمی را ندارند. هر رابطه ای به عنوان ابزاری برای تغذیه نفس خودشیفته در نظر گرفته می شود.
نتیجه
اگر نگران این هستید که کسی که به او اهمیت می دهید نسبت به خودش علاقه کمتری به شما دارد، اما رها نمی کند، عقب نشینی کنید و به طور عینی به ویژگی هایی که به عنوان نشانگر NPD عمل می کنند نگاه کنید. همه کسانی که بر موفقیت خود تمرکز می کنند یا برای ایجاد روابط صمیمانه معتبر تلاش می کنند، خودشیفته نیستند. تشخیص این اختلال به عهده متخصصان بالینی است، اما اگر نگرانی در مورد رابطه شما مانع عملکرد سالم شما شود، ممکن است بخواهید خودتان از یک مشاور کمک بگیرید. آنها مهارتهایی دارند که به شما کمک میکنند به خودتان کمک کنید تا بفهمید برای یک رابطه رضایتبخش بیشتر از یک شریک به چه چیزی نیاز دارید.
نویسنده:
دکتر سعیده عزیز محمدی
لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ تماس حاصل فرمایید.