هم جنس دوستی و پست زادگی

هم جنس دوستی و پست زادگی نخستین تحقیقات ی که درباره ی هم جنس گرایان به شملی مستقیم انجام گرفت به وجود آرنده ی فرضیه یی شد یک جانبه که به موجب آن بدون در نظر گرفتن شرایط و تعلیم و تربیت و موارد اکتسابی ، این حالت نتیجه ی اموری شناخته شد چون نا […]


هم جنس دوستی و پست زادگی

نخستین تحقیقات ی که درباره ی هم جنس گرایان به شملی مستقیم انجام گرفت به وجود آرنده ی فرضیه یی شد یک جانبه که به موجب آن بدون در نظر گرفتن شرایط و تعلیم و تربیت و موارد اکتسابی ، این حالت نتیجه ی اموری شناخته شد چون نا به سامانی های عصبی ،  فساد و موارد فطری و نهادی . البته در مبادی امر نشان هایی وجود داشت که این موارد را تایید می کرد چون پزشکان اغلب و به طور کلی این حالت را بیماران عصبی و اشخاص غیر عادی ملاحظه کرده و تشخیص نمیدادند و به مشاهده ی این تجربه و ملاحظه بود که دو اصل در ابتدا به عنوان عناصر اصلی این حالت اعلام شد و این دو عنصر عبارند از سرشتی بودن و نهادی بودن و فساد یا انحراف مزمن که لازم است تا از این دو کوتاهی گفت و گویی به عمل آید.

درباره ی پست زادگی Degenerationو فسادی که به موازات آن پیش می رود و با برداشت و فهم نا درستی که از ان شد به زودی اشتباهاتی بسیار بر خاست که تاثیر آن لطمه هایی بود شدید به فهم درست بعدی مسایلی فراوان و همین امر موجب شد که نسبت به به کار بردن نا درست و اشتباه امیز این کلمه اعتراضات و مخالفت هایی بسیار بر انگیخته شود . چون در واقع این عادتی شده است برای اغلب که هر حالت و شکل مرضی را که برای ان منشا و اساس میکروبی و جراحتی نشناسند با پست زادگی و نهادی بودن توجیه کرده و بیان سازند .

کتاب ماگ mogna درباره ی پست زادگی سر و صدای بسیاری بر انگیخت چون در این کتاب انطباثق و نشان دادن فساد و عنصر  نهادیت را در کلیه اشکالی که دال بر فعالیت های عصبی بودند ممکن می ساخت بی شک اینکه در ذهن این پرسش مطرح میشود که ایا این چنین مفهوم و شناختی درباره ی فساد می تواند معیاری درست و محکی راست یاب باشد یا نه ؟ و هم چنین میتوان از ان معنا و توجیهی تازه تر که درست و صادق نیز باشد به وجود آورد ؟ یعنی به طور کلی خود چنین معنی و مفهوم مورد نظری را محتوای دارد یا نه ؟

از برای پاسخی به این پرسش هر گاه با این اصل توجه بیشتری شود شایسته و راهیاب می نماید . در تمام مواقعی که یک انحراف از حالت طبیعی و شکل عادی خارج نشده باشد و در جریان عادی و معمول زندگی فردی و اجتماعی به ان گونه یی که اشکارا تظاهر داشته باشد اختلال و نا به سامانی ایجاد ننماید . بهتر ان است که از به کار بردن کلمه و نسبت فساد جدا پرهیز و خود داری نماییم.

حال هرگاه به موارد زیرین که بیان می شود توجه شود اشکار میگردد که همجنس گرایی یا دوستی و عشق ورزی نسبت جنس موافق  به هیچ وجه در کادر یک فساد شناخته و جای گیر نمیشود:

هم جنس دوستی و گرایش به جنس موافق تنها میان افراد و کسان غیر عادی یا بیماران عصبی درگیر نیست بلکه در بسیاری از افراد عادی که در حالت کاملا طبیعی نیز میباشند این حالت مشاهده می شود و به عکس چه بسا افراد غیر عادی و عصبانی که فاقد این خصیصه می باشند.

نه بر ان که چنین حالتی میان افراد کاملا عادی رواج دارد بلکه در کسانی که نیروی فکری و بینش معنوی شان نیز در سطح بلندی قرار داشته و مصدر اندیشه هایی بزرگ بوده و فلسفه و اخلاقی شایان داشته و دارند نیز بسیار مشاهده شده است . از جانبی دیگر مشاهدات و تجاربی ارزنده از بیماران خودم و همکارم نیز در دست است که بر این مدعا تاکید میورزند ، لیکن هر گاه از این موارد نیز چشم فروپوشیده و از تجربیات وسیع و فراوان به خواهیم سود جویی نماییم با به این واقعیت بر خواهیم خورد که همجنس دوستی به نسبت فساد التصاقی نمییابد و در این جا حقایقی وجود دارد که در تصدیق این امر هستند :

نخست باید به این امر عطف توجهی نماییم که در میان ملل متمدن و با فرهنگ قدیم موضوع هم جنس دوستی بسیار رواج داشته و بلوخ I.Bloch  نیز به این امر توجه و در ان تاکید نموده است . از سویی دیگر میان اقوام ابتدایی نیز این امر توجه و در ان تاکید نموده است . از سویی دیگر میان اقوام ابتدایی نیز این امر رواج قابل توجهی داشته است در حالی که کلمه فساد و اطلاق و نسبت ان تنها به جوامع متمدن ویژه گی دارد . در کشور های متمدن اروپایی این حالت با ان که با مخالفت های بسیاری مواجه شده باز وجود داشته و شایع است و هم جنس دوستی به هیچ وجه  از نظر فساد نگریسته نمیشود.

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.