نقش مادر و دختر در ایجاد رابطه ای سالم

همان گونه که می دانیم نقش مادر در تربیت فرزندان، اهمیت و حساسیت ویژه ای دارد و در رقم خوردن سرنوشت فرزندان بسیار تعیین کننده است. وجود مادر، گرمی بخش کانون خانواده و روشنگر راه زندگی سعادتمندانه ی اعضای آن است. آنچه در این بخش مورد بررسی قرار می گیرد، تحلیل چگونگی رابطه ی مادران […]


همان گونه که می دانیم نقش مادر در تربیت فرزندان، اهمیت و حساسیت ویژه ای دارد و در رقم خوردن سرنوشت فرزندان بسیار تعیین کننده است. وجود مادر، گرمی بخش کانون خانواده و روشنگر راه زندگی سعادتمندانه ی اعضای آن است. آنچه در این بخش مورد بررسی قرار می گیرد، تحلیل چگونگی رابطه ی مادران و دختران است که از ویژگیها و ظرافت های خاصی برخوردار می باشد.

همه ی ما در توصیف رابطه ی مادر و فرزند بر این باوریم که باید تلاش کنیم زیباترین، والاترین و با معناترین گل واژه ها را در گنجینه ی کلمات بیابیم تا بتوانیم تجلی اوج محبت و عشق و فداکاری و ایثار را دهر عریضه ی حال ترسیم نماییم و در روایت رابطه ی خاص مادرها و دختر ها فراتر رفته، همه ی صمیمیت ها، همدلی ها و همرازی ها را نیز در آیینه ی وجودشان بخوانیم.

مادر این باغبان شکوفه های حیات، معناگر همه ی خوبی ها، سرچشمه ی محبت، اسوه ی صبوری و ایثار و منبع  سخاوت و احسان، همیشه دوست می دارد در مدار رابطه ها، شمع وجودش گرمابخش حیات فرزند و روشنگر صراط او باشد.

مادر دوست دارد همه ی خوبی ها، همه ی شایستگی ها، همه ی زیبایی ها و همه ی کمالات را در وجود فرزندان خویش تجربه نماید.

مادر دوست دارد آغوش گرم و پرمهرش مامن و آرامشگاه همیشه ی فرزندان باشد.

مادر دوست دارد مشاور و همراز همیشه ی فرزندان در نوجوانی و بزرگسالی آنان باشد.

مادر زمانی می تواند گرم ترین، موثرترین و متعالی ترین رابطه ها را با فرزند خود داشته باشد و نیازهای عاطفی و روانی ایشان را به شایستگی تامین کند، که خود از سالم ترین و شایسته ترین رابطه ها با همسرخویش برخوردار باشد.

مادر زمانی می تواند گرمابخش وجود فرزندان و تامین کننده ی نیازهای روانی آنان باشد که خود از امنیت خاطر و آرامش روان و نشاط  درون در پرتو حسن رابطه با همسر بهره مند باشد.

مادر زمانی می تواند در حسن ایفای نقش مادری و رسالت پرورشگری موفق باشد که کانون خانواده اش از آفات زبان و آسیب های روان، چون: تحقیر، تهدید و توهین، درووغ و غیبت، تهمت و افترا و پرخاش و پرخاشگری مصون باشد.

مادرانی که صمیمی ترین و مطلوب ترین رابطه ها را با فرزندان دارند، آنانی هستند که همسری فهیم و بصیر و مهربان و منطقی دارند و یا فرزندان ایشان از فیض وجود پدر محرومند و مادر نقش پدری را نیز بر عهده دارد.

آن گاه که فرزندان از نعمت وجود مادری پر عطوفت و با محبت و در عین حال منطقی، استوار و پر صلابت در موقعیت های مختلف زندگی و در فراز و نشیب های حیات بهره مند هستند. از بیشترین آرامش روان و بالاترین اعتماد به نفس برخوردار می باشند و شهادت، رحلت و فقدان پدر نمی تواند تاثیر ناخوشایندی بر فرایند رشد و تحول مطلوب شخصیت آنان داشته باشد. بلکه گاه در این شرایط به لحاظ مسوولیت مضاعفی که مادراحساس می نماید، زمینه ی رشد مطلوب شخصیت فرزندان بهتر فراهم می گردد.

به سخن دیگر، نقش مادر، این منبع حیات روان، درتربیت فرزند فوق العاده مهم و تعیین کننده است. چنانچه شخصیت رشد یافته و مطلوب و محبوب مادر در دوره های گوناگون رشد و تحول کودکان و نوجوانان، همواره آمیزه ای از عطوفت و محبت و منطق و استواری باشد، فرزندان، به رغم فقدان پدر، فارغ از تحمل کمترین محرومیت و در کمال سلامت و آرامش روان و پویایی اندیشه، در کانون خانواده پرورش می یابند.

اما رابطه ی مادر با دختر از ویژگی ها، ظرافت ها و حساسیت های خاصی برخوردار است. مادر ها در صفحه ی وجود دختران خردسال خویش خاطره ها و تجربیات خوشایند و ناخوشایند زندگی گذشته ی خود را مرور می کنند و با همه ی وجود می کوشند که تجارب ناگوار و ناکامی های احتمالی را از سر راه دختران خویش بردارند. گاهی برخی از مادران به صورت ناخودآگاه و یا آگاهانه در جبران بعضی از محرومیت ها و ناکامی های زندگی گذشته ی خود سعی می کنند باورها و رفتارهای قابل توجهی را در شخصیت در حال تحول و تکوین دختران خویش بارور و متبلور سازند، و گاهی در این رهگذر، چه بسا از حد اعتدال تجاوز کرده، از فرزندان خود انتظارات و توقعاتی دارند و یا وی را به طریقی تربیت و هدایت می نمایند که هیچ گونه تناسب با ویژگیهای سنی، بلوغ فکری، نیازهای روانی، ضرورت های شرعی و سازی یافتگی های اجتماعی ندارد.

برجسته ترین ویژگی رابطه ی مادر و دختر در این است که به طور  کلی همانند سازی دخترها با مادرها بسیار چشمگیرتر و عمیق تراز پسرها با پدرهاست. چراکه دخترها دردورههای مختلف رشد، به خصوص سنین پیش دبستانی ، در کانون خانواده، که در ان به طور مستقیم و غیر مستقیم پایدارترین یادگیری ها صورت می پذیرد، فرصت تقلید و بادگیری از رفتارهای کلامی و غیر کلامی الگوهای همجنس بزرگسالان را بیش از پسر بچه ها دارند. پدرها اغلب اوقات خارج از خانه هستند و در بیشتر موارد در سنین دبستان نیز این گونه است و پسرها کمتر توفیق حشر و نشر با الگوهای مطلوب همجنس را می یابند. از این رو رابطه ی مادر و دختر در گستره ی پایدار و زیبای پیوند عاطفه ها، تکوین باورها و اندیشه ها و پدیدآیند رفتارها، قابل درک و تعمق است.

و آن گاه که دختر خانمها یا تجاربی از رابطه های خوشایند و دوست داشتنی با مادر، در سن مدرسه، خانه را به قصد دبستان ترک می کنند،عموما در محیط کلاس بیشترین سازش یافتگی اجتماعی را از خود نشان می دهند، به راحتی با معلم و مربی ارتباط برقرار می کنند و بالطبع دامنه ی توجه و تمرکز و ظرفیت یادگیری ایشان نسبت به همسالانی که از تجارب زیبا و گیرای ارتباط با مادر محروم بوده اند ، به طور قابل ملاحظه ای بیشتر است.

مادرانی که به حسن رابطه معتقد هستند، با زبان تشویق و تایید و منطق و تکریم با دخترها رفتارمیکنند و در این رویه همیشه ثابت قدم هستند.آنان موثرترین شیوه ی دوست پروری را نیز تجربه می نمایند و دختران این مادرها در سنین نوجوانی و آغاز جوانی و هنگامه ی گذر از دوران کودکی و پیوند با دنیای بزرگسالان و نیاز فراوان به دوستان همدل و همراه مادر را به عنوان دوست و همدم و همراز خود انتخاب می کنند.

مادرانی که با حفظ پرجاذبه ترین رابطه ها و رفتارهای معقول و مملو از صمیمیت، صداقت، شفقت، استواری، صلابت و اعتماد به نفس موفق به جلب اعتماد و اطمینان و پرورش احساس محبت دختران نوجوانشان شده اند، در جایگاه محرم ترین و شایسته ترین دوست برای آنان قرار گرفته اند. در سایه ی چنین رابطه ی زیبا و ارتباط متقابل، دخترها از بالاترین سطح بهداشت روانی، احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس بهره مند می شوند و با مصونیت از آسیب پذیری های رفتاری و کژروی های اجتماعی، از مطلوب ترین شرایط تحصیلی برخوردار، گردیده، جوانه های خلاقیت در شخصیت پویای آنان شکوفا می شود.

مادر مهم ترین و غنی ترین الگوی رفتاری برای دختر است. زمانی که مادری فهیم و مهربان، با رفتار پر جذبه، منطقی و متعالی خود در برقراری رابطه ای گیرا و غنی و دوست داشتنی با دختر خویش توفیق می یابد، در کنار ایفای رسالت خطیر مادری، پایه های دوستی، مروت وصمیمیت را در دوره های اولیه رشد فرزند پی می ریزد و یکی از فطری ترین و ضروری ترین نیازهای دوران اولیه رشد فرزند پی می ریزد و یکی از فطری ترین و ضروری ترین نیازهای دوران نوجوانی او را به شایستگی تامین می کند. درواقع در نتیجه ی وجود این فرهنگ متعالی و نظام تربیتی کارآمد، مادر،به طور غیر مستقیم مساله مهم همسرپروری و مادر پروری را مدنظر قرار داده است. به کلام دیگر، وقتی که مادر، این الگوی همیشه نیکو برای فرزند به ویژه دختر، به عنوان مرجعی قابل اطمینان، دوستی قابل اعتماد، همراهی همدل، محرمی همراز و شخصیتی استوارمطرح می شود. دختر وی آیین همسرداری و مرام مادری و فرزندپروری را نیز به نیکی می آموزد و حریم خانه، کلاس درس زندگی می شود.

مادران دلسوز و صبور که در کمال عطوفت و مهرورزی، شخصیتشان به زیور اندیشه و تفکر و تعقل آراسته است. همگی اذعان دارند که باورها و رفتارهای متعالی مذهبی، همچون نماز، عفاف و حجاب، صداقت، درستی، حلم و شکیبایی و خوش خلقی و گشاده رویی تامین کنند ه ی آرامش روان و زمینه ساز بستر مطلوب شکوفایی شخصیت و رویش خلاقیت ها و نوآوری ها و بروز و ظهور جلوه هایی از زندگی عاقلانه و خردمندانه است. از این رو برای تامین سلامت روان، پویایی ذهن و رشد معقول و مطلوب فردی و اجتماعی و سعادت دنیوی و اخروی فرزند از هیچ کوششی در جهت پرورش احساس مذهبی و متبلور شدن رفتارهای متعالی مذهبی در شخصیت و وجود آنان دریغ نمی ورزند.

رابطه ی مادران بلند اندیش، وارسته و آزاده با دختر ها، در عین صمیمیت  و یکدلی آنچنان محترمانه و تکریم آمیز است که در این ارتباط نگاهی جز نگاه محبت و کلامی جز کلام حق بین ایشان مبادله نمی شود و در جلوه های خوش منظر این ارتباط از سخن ناروا، کلام ناحق، زبان پرخاش، تحقیر، غیبت و تهمت، حسادت و احساس عجز و ذلت و یاس و ناامیدی خبری نیست و آنچه در تعامل و جریان است، همه پاکی و صفا و صمیمیت و کرامت است.

مادران اندیشمند و دلسوز به خوبی می دانند که همه ی انسانها، اعم از کوچک وبزرگ، پسرها و دخترها،دوست دارند الگوهای زندگی و بزرگسالان محبوبشان را همیشه در هیاتی مقتدر و با صلابت، گشاده رو و پرمحبت نظاره نمایند و دخترها نیازمند و دوستدار آنند که مادرشان را همواره پر نشاط و با محبت، آرام و با صلابت، مطمئن و مصمم، محکم و استوار، با اعتماد به نفس و فعال و پویا ببینند. دخترها هرگز نمی خواهند که الگوی محبوبشان تهی از اعتماد به نفس، مردد و دلواپس، نگران و پر اضطراب، منفعل و حقیر باشد.

مادرها خوب می دانند و پدرها نیز بر این حقیقت باور دارند که دخترها در برقراری ارتباط مفید، موثر و متعالی با مادرانی که بی بهره ازقوت اراده و ناراضی از وضع موجود هستند و با نگرانی خاطر و دنیایی از احساسات ناخوشایند، دلی غمگین و شخصیتی منفعل و همیشه تسلیم زندگی می کنند، بسیار مشکل دارند و گاهی در فرایند همانندسازی دچار تعارض روانی می شوند و از اینکه بخواهند در سنین جوانی و بزرگسالی حیات مشابهی را تجربه کنند،همواره دچار نگرانی و اضطراب آزاردهنده ای هستند. لذا دختری که میخواهد آیند ه ای روشن و امید بخش داشته باشد و از زندگی فعال و مولد فردی و اجتماعی برخوردار شود، دوست دارد مادر را به مثابه ی الگوی محبوب و مطلوب خود، همواره در رابطه ی متقابل و موثر با پدر ببیند و هرگز شاهد حالاتی از رابطه ی غالب و مغلوب، آمر و مامور و فعال و منفعل میان ایشان نباشد. او می خواهد مادری مهربان و مقتدر، فعال و مولد داشته باشد.

مادران صبور و دوراندیش نیک می دانند که زمانی فرزندان خانواده به شایستگی با والدین خود همانند سازی می کنند و پیروی از رهنمودهای ایشان را نصب العین قرار می دهند که شخصیت آنها بر ایشان مطلوب و محبوب باشد. از این رو هرگونه تضاد در اندیشه و تناقض در گفته ها و اعمال و قهر و ستیز بین پدرو مادر، به یقین از حرمت و قداستی که فرزندان برای آنها قائل هستند می کاهد و در نتیجه همدلی، همفکری و همراهی با آنان سست شده، تبعیت پذیری به حداقل خود می رسد.لذا مادرها در روابط صمیمی خود با دخترشان و در بیان رازها و نیازها و شکوه و خواسته ها، نه تنها هرگز شخصیت پدر را مورد انتقاد و تحقیر و تکذیب قرار نمی دهند، بلکه همواره با عنایت به این مهم که لازمه ی هدایت و حمایت پذیری دخترنوجوانشان از پدر، به طورقابل ملاحظه ای به میزان مقبولیت و مطلوبیت شخصیت پدر در نظر فرزند بستگی دارد، به طور مستقیم و غیر مستقیم شخصیت پدر را مورد تایید و تکریم قرار داده، با قدردانی از مسئوولیت پذیری و تلاش های وی، زبان تشکر و سپاسگزاری را به فرزندان خود می آموزند.

بدیهی است که از پدران فهیم نیز انتظاری جز این نمی رود که در آشکارا و در خلوت، با تاکیید و تکریم شخصیت مادر نزد فرزندان و اظهار تشکر و قدردانی از زحمات ارزشمند مادر، فرهنگی قدردانی و تشکر را که لازمه ی رشد مطلوب و متعالی شخصیت متواضع و پر صلابت است، به فرزندان خود انتقال دهند.

مادرهای فهیم و پدرهای بصیر خوب می دانند که خانه همچون باغی است که فرزندان، گلها و میوه های آنند و مادر باغبان و پرورشکار است و پدر سنگربان و دژبان است. پدر با سنگربانی و دژبانی آرامش و احساس امنیت را در وجود باغبان شکوفه های حیاتش بارور می نماید و مادرها، این مربی و باغبان شکوفه های حیاتش بارور می نماید و مادرها، این مربی و باغبان گلها و میوه ها در حالی که گرمای وجودش منبع آرامش و آرامشگری است کانون خانواده را گهواره آرامش می نماید و بهترین رابطه را با همسر و فرزندان به ویژه دختر برقرار می نماید و همواره با کلام مثبت و رفتار محبت آمیز خود انگیزه های تلاش و پیشرفت را در اعضای خانواده اعتلا می بخشد و شخصیت وجود همسر و فرزندان را مورد تایید و تکریم قرار میدهد.

مادرانی که به جای زبان تایید و قدردانی از شخصیت و ویژگی های مثبت و تلاش های ارزشمند پدر، در خلوت خویش با دختر، همواره زبان تکذیب و اعتراض گشوده، شخصیت پدر را درذهن دخترتضعیف و تحقیر می کنند، نه تنها فرزند خود را درتعارض روانی و دغدغه ی فکری قرار می دهند، بلکه غالبا به طور مستقیم و غیر مستقیم زمینه ی رویش و تکوین نگرش و بازخوردی منفی و ناخوشایند را در وجود دخترها نسبت به جنس مرد فراهم آورده، بسیاری از ایشان را در سنین جوانی و هنگامه انتخاب همسر با مشکل مواجه می کنند. به بیان دیگر، بدبینی و تردید در تصمیم گیری و طولانی شدن فرایند انتخاب و پذیرش شخص واجد شرایط برای همسری و تاخیر در ازدواج به هنگام، می تواند از آثار رابطه ی نه چندان مطلوب مادر و دختر و گفته ها و القائات ناخوشایند مادر به دختر در دوران خردسالی و نوجوانی و تحول شخصیت او باشد.

گاه برخی از مادران به لحاظ بعضی ویژگی های شخصیتی،نیازهای روانی ناشی از تجارب نه چندان رضایت بخش گذشته و محرومیت ها و ناکامی های حاصل از زندگی مشترک و احساس نیاز وافر به ترحم و دلسوزی در رابطه ی خود با دخترانشان عموما زانوی غم بغل کرده، با حالتی غمگین ومحزون، زبان شکوه و گلایه از روزگار گشوده، قصه ی غصه های خود را بازگو می کنند و فرصت های تنهایی با دختر را مغتنم دانسته، در کنار هر صمیمیت و سخنی، ذکر مصیبتی نیز دارند. این مادرها در واقع می خواهند برای حیات روانی و احساسات غمبار خود حامی و دلسوز و همدردی داشته باشند و از اینکه دل دخترشان برای آنها بسوزد، خشنودند! غافل از آنکه ادامه و استمرار چنین رابطه و تعاملی که همیشه فضایی از دردمندی و غم و اندوه و ترحم و دلسوزی برآن حاکم است، به تدریج غبار غمزدگی و افسردگی را بر چهره ی نیازمند نشاط دختر می نشاند و دلمردگی و حزن و افسردگی مادر را مضاعف می کند. بنابراین مادران فهیم و صبور و پر صلابت به رغم همه ی دردها و رنجها گذشته و غم و غصه های حاصل از محرومیت ها و مصیبت ها، با اعتقاد به نیاز دختران به شادابی و سرزندگی و نشاط و زندگی پر ازامید و تلاش ، همچنان صبورانه و مهربانانه، با چهره ای گشاده و امیدوار، نگرشی مثبت و پویا نسبت به زندگی و انگیزه ای قوی و غنی برای تولید و تحول، با دختران خود رابطه برقرار کرده، با آنان به گفت وگو می نشینند.

مادران بصیر و آگاه، در تمامی مراحل رشد و تحول فرزند دختر خود، به سعادت، نشاط و موفقیت او در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی می اندیشند و همه ی تلاشها را برای آرامش روان و پویایی اندیشه و نشاط زندگی مبذول می دارند.

مادران اندیشمند، متعهد و مهربان نیک می دانند که شایسته ترین مشاور دختران خود را در امر انتخاب همسر و ازدواج هستند، لذا به دور از تنگ نظری ها و خرده گیری های ناروا، فارغ از حسادت ها و چشم و همچشمی ها و آزاد از غلبه ی احساسات نه چندان خوشایند، به عنوان محرم راز و مشاوره ای دلسوز و بیدار، آینده نگر و معنا اندیش در رایزنی های فکری، مشاوره ای رفتاری و کمک به اتخاذ تصمیم و انتخاب بایسته و شایسته مشارکت می کنند و در این زمینه، قابلیت ها و مسوولیت های همسری، رسالت های مادری و پدری و فرزند پروری، تعهد به معیارها و ارزش های والای الهی، تبلور رفتارهای مذهبی و سرانجام آرامش روان و سکینه ی خاطر را به امید حیات پویا و متعالی، سعادت دنیوی و فلاح و رستگاری، مد نظر قرار میدهند و با استعانت از درگاه خداوند و جلب رضای الهی، دختران خود را راهنمایی و حمایت و پشتیبانی می کنند.

 

بریده ای از کتاب: روانشناسی رابطه ها

نویسنده: دکتر غلامعلی افروز استاد ممتاز دانشگاه تهران

انتشارات: دانشگاه تهران

چاپ: ششم

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.