اختلالات خوردن (بی اشتهایی و پراشتهایی عصبی)

اختلالات اساسی خوردن بی اشتهایی و کم اشتهایی عصبی هستند. در ابتدا این اختلالات را بیشتر مخصوص زنان جوان ثروتمند و سفیدپوست درنظر می گرفتند. درکشوهای توسعه یافته خیلی زود مشاهده می شوند و فقط مخصوص زنان ثروتمند و سفید نیست اگرچه رواج ان در زنان بیشتر است. این بیماران ترس بیش از حدی از […]


اختلالات اساسی خوردن بی اشتهایی و کم اشتهایی عصبی هستند. در ابتدا این اختلالات را بیشتر مخصوص زنان جوان ثروتمند و سفیدپوست درنظر می گرفتند. درکشوهای توسعه یافته خیلی زود مشاهده می شوند و فقط مخصوص زنان ثروتمند و سفید نیست اگرچه رواج ان در زنان بیشتر است. این بیماران ترس بیش از حدی از افزایش وزن دارند و تصور تحریف یافته ای از بدن خود دارند یعنی خود را هرچقدر هم که لاغر باشند چاق می دانند. بیمارانی که بی اشتهایی عصبی دارند تمایل به افزایش وزنی که متناسب با قد و سن انهاست ندارند و خطرات ناشی از کمبود وزن شدیدشان را نادیده می گیرند.

انها احتمالا بیش ازحد ورزش می کنند تا وزنشان کم شود. چرخه قاعدگی در این افراد نامنظم و مختل می شود. بیماران پراشتهایی عصبی اجباری درونی دارند که در دوره های کوتاهی بیش ازحد بخورند و خیلی زود بعد از ان با بالا آوردن عمدی یا استفاده از داروهای ملین و ادرارآور یا سوء مصرف مواد یا ورزش اضافی اضافه وزن خود را جبران می کنند. این رفتارها معمولا مخفی نگه داشته می شوند چون برای فرد شرم آور هستند. در پراشتهایی عصبی، وزن در حد نرمال نگه داشته می شود ولی در بی اشتهایی وزن کمتر ازحد نرمال است. معیار تشخیصی این دو در DSM-4 امده است.

شاید شناسایی زودهنگام اختلالات خوردن در کودکان و نوجوانان از هر اختلال دیگری مهمتر باشد. شواهد روبه رشد آشکار کرده اند که مداخلات درمانی زودهنگام تر باعث پیش آگهی بهتر است. بنابراین پزشکان اطفال باید حواسشان باشد که این اختلالات را تا جایی که ممکن است زود تشخیص دهند. الگوهای خوردن در نوجوانان و رضایت انها از تصویر بدنشان توسط پزشک باید ارزیابی شود. وزن و قد باید اندازه گرفته شود و با توجه به منحنی نرمال وزن بررسی شود چرا که کاهش وزن از حد نرمال اولین نشانه برای این تشخیص است. بسیاری از نوجوانان نگرانی بیش ازد درمورد وزنشان دارند اما این مسئله به تنهایی برای تشخیص اختلالات خوردن کافی نیست.

البته احتمال ابتلای این نوجوانان به اختلالات خوردن ۷ برابر است و باید با دقت مورد توجه قرار گیرند. معمولا بیماران مبتلا به اختلالات خوردن علایم اختلال خود را مخفی می کنند و این تشخیص را مشکل تر می کند. والدین نیز مشکل را انکار می کنند. اگر پزشک درمورد وجود علایم مشکوک شد با اینکه بیمار و والدین حضور علایم را انکار می کنند نباید شک خود را نادیده بگیرد. بسیاری از افراد در اغاز معیار تشخیص DSM را براورده نمی کنند که این به این معنا نیست که در اینده دچار این اختلال نشوند.

سوالات ساده ای توسط پزشک می تواند بیمارانی که باید برای اختلالات خوردن مورد ارزیابی بیشتر قرار بگیرند را شناسایی کند. پزشکان باید بدانند که ماکسیمم وزن والدین چقدر بوده است، بیمار چندوقت یک بار وزنش را چک می کند، درمورد وزنش چه تصوری دارد، ازچه زمانی کاهش وزنش شروع شد و برای کنترل آن چه کارهایی صورت گرفته است. همچنین چرخه و نظم در قاعدگی هم باید بررسی شود. ترجیحات غذایی، انتخاب غذای کم، عادتهای غذایی، ترکیبات نامعمول غذایی، نوشیدن بیش ازحد مایعات یا جویدن یخ یا ادامس به صورت زیاد ممکن است به تشخیص کمک کند.

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.