بررسی رویکرد روان درمانی پویشی برای درمان اختلال شخصیت مرزی

روان درمانی پویشی برای درمان اختلال شخصیت مرزی روان درمانی پویشی برای درمان اختلال شخصیت مرزی: اختلال شخصیت مرزی یک اختلال روانی شدید با هزینه های شخصی و اجتماعی قابل توجه است. نظریه های روان پویایی جامع ترین دریچه را برای درک و درمان این اختلال ارائه می دهند. به طور خاص، روان درمانی متمرکز […]


روان درمانی پویشی برای درمان اختلال شخصیت مرزی

روان درمانی پویشی برای درمان اختلال شخصیت مرزی: اختلال شخصیت مرزی یک اختلال روانی شدید با هزینه های شخصی و اجتماعی قابل توجه است.

نظریه های روان پویایی جامع ترین دریچه را برای درک و درمان این اختلال ارائه می دهند.

به طور خاص، روان درمانی متمرکز بر انتقال به اندازه سایر درمان ها مؤثر بوده است.

اختلال شخصیت مرزی (BPD) یک بیماری روانی شدید است که تقریباً ۲ درصد از جمعیت عمومی (پاریس، ۲۰۱۰)، ۱۰ درصد از بیماران سرپایی روانپزشکی (زیمرمن، روچیلد، و چلمینسکی، ۲۰۰۵)، و ۲۰ درصد از بیماران بستری روانپزشکی (زیمرمن) را مبتلا می کند. ، چلمینسکی و یانگ، ۲۰۰۸). تا ۱۰ درصد از بیماران مبتلا به BPD بر اثر خودکشی خواهند مرد (پاریس، ۲۰۱۹).

علاوه بر تلفات روانی و بین فردی قابل توجه این اختلال، هزینه های آن برای جامعه بالاست – بیش از دو برابر هزینه های مرتبط با افسردگی (سوتمن، هاکارت-وان رویجن، ورهول و بوشباخ، ۲۰۰۸). با وجود شدت این اختلال، شیوع آن، و بار مرتبط با آن، اختلال شخصیت مرزی توسط بسیاری از متخصصان بهداشت روان و عموم مردم به خوبی درک نشده است. همچنین با ننگ قابل توجهی مشخص شده است.

در حالی که گاهی اوقات داروهای روانپزشکی برای کمک به مدیریت شدت علائم تجویز می شود، درمان انتخابی برای BPD روان درمانی است و سابقه طولانی و غنی استفاده از رویکردهای روان درمانی در این بیماران وجود دارد. یکی از این رویکردها، روان درمانی روان پویشی است که ریشه در فروید دارد، اما از آن زمان توسط تعدادی از نظریه پردازان مکتب روابط ابژه برای درمان اختلالات مرزی اقتباس شده است. برجسته ترین این نظریه پردازان کرنبرگ است که کارش در مورد BPD هفت دهه طول کشیده است.

روان‌درمانی متمرکز بر انتقال، که توسط کرنبرگ و همکارانش در دانشگاه کورنل در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۸۰ ایجاد شد، نشان‌دهنده یک درمان روان‌پویشی مبتنی بر شواهد برای BPD است که نشان داده شده است حداقل به اندازه درمان رفتاری دیالکتیکی لاینهانdialectical behavioral therapy (DBT) در این مورد مؤثر است. مشکل (Clarkin, Levy, Lenzenweger, Kernberg, 2007) با وجود محبوبیت گسترده DBT.

رویکرد روان درمانی سایکودینامیک

در مرکز رویکرد روان پویشی به اختلال شخصیت مرزی مشاهده می شود که مشکلات در هویت بیمار، که با تمایل به واکنش های هیجانی شدید در تعامل است و منجر به مشکلات مرتبط در زندگی اجتماعی و بین فردی بیمار می شود، به بهترین وجه توسط یک توضیح داده می شود. تقسیم» یا «شکاف» حس خود و دیگران. این اغلب به عنوان «ساختار روان‌شناختی شکافته» نامیده می‌شود که در آن شیوه‌های متفاوت و متناقض تفکر درباره خود و دیگران در زمان‌های مختلف یا به شیوه‌های متفاوت، اما به ندرت، در یک زمان، ظاهر می‌شوند (استرن و یومانس). ، n.d.). این منجر به “تفکر سیاه و سفید” می شود که مشخصه این اختلال است. به نظر می رسد که بیمار نمی تواند در سایه های خاکستری فکر کند.

این پویایی ها منجر به یک چرخه فشار-کششی آشفته در روابط بین فردی بیمار مرزی می شود که تا حدی ترس ریشه ای بیمار از وابستگی را منعکس می کند. بیمار ایده آل می کند (کشش)، شریک عاشق متعهد می شود و سپس بیمار احساس خفگی می کند و با ایجاد ویرانی رابطه ای (فشار) پاسخ می دهد. در صورت عدم بررسی، این الگو برای ماه ها یا سال ها با شریک زندگی ادامه می یابد و دوباره با شریک بعدی و مجموعه ای از شرکای بعدی تکرار می شود. کلید درمان این بیماران، که در زیر مورد بحث قرار می‌گیرد، بررسی این چرخه است که در خود رابطه درمانی انجام می‌شود.

مک ویلیامز (۲۰۱۱) آن را اینگونه توصیف می کند: “به نظر می رسد مشتریان مرزی در یک دوراهی گرفتار شده اند: زمانی که آنها احساس نزدیکی به شخص دیگری می کنند، از غرق شدن و کنترل کامل می ترسند؛ زمانی که تنها هستند، به طرز تروماتیکی احساس رها شدن می کنند. تضاد اصلی تجربه عاطفی آنها. منجر به رفت و آمد آنها در روابط می شود، از جمله رابطه درمانی، که در آن نه نزدیکی و نه دوری راحت نیست.”

نکته کلیدی برای درک سندرم مرزی این است که بدانیم برای این بیماران عشق با طرد شدن دردناک همراه است. در اصل، احساس عشق، احساس درد است. (این امر به ندرت به حوزه جنسی نیز گسترش می یابد.) در نتیجه، بیمار الگوی آشفته ای را در روابط نشان می دهد. وقتی همه چیز خوب پیش می رود، وقتی همه چیز آرام و پایدار است، به طور متناقضی احساس اضطراب می کنند و “موضوع را بهم می ریزند” – زیرا دوست داشته شدن یعنی صدمه دیده شدن.

می توان گفت که پارادوکس بزرگ اختلال شخصیت مرزی این است که در حالی که بزرگترین ترس بیمار رها شدن است، آنها به گونه ای عمل می کنند که عملاً رها شدن را تضمین می کند.

ملاحظات درمان

انتخاب مناسب بیماران برای درمان روان پویشی به طور کلی بسیار مهم است، اما شاید به ویژه در درمان BPD مهم باشد. یک قانون سرانگشتی خوب این است که بیمار باید به اندازه کافی خود را بیان کند، قادر به درون نگری (به عنوان مثال، دارای ذهنیت روانی) باشد، حداقل هوش متوسطی داشته باشد، و آنقدر پسرفت نداشته باشد که نیاز به روش درمانی شدیدتر یا دستوری داشته باشد. کرنبرگ، سلزر، کونیگزبرگ، کار، و اپلبام، ۱۹۸۹).

وجود ویژگی های ضداجتماعی چشم انداز کلی را بدتر می کند و به طور کلی منع مصرف دارد (کرنبرگ و همکاران، ۱۹۸۹). برخی از بیماران پس از اینکه درمان‌های دستوری بیشتری مانند DBT شکست خوردند یا فقط سود جزئی داشتند، وارد درمان روان‌دینامیک برای BPD می‌شوند. مثل همیشه، باید ارزیابی کاملی برای وجود سایر اختلالات روانی انجام شود.

درمان روان پویشی BPD توسط کرنبرگ و همکارانش در مرکز پزشکی ویل کورنل پیشگام بود. منبع: کنت سی. زیرکل، با اجازه استفاده شد

پایبندی به چارچوب درمان – یعنی قوانین اساسی روان درمانی و سایر عناصر قراردادی رابطه درمان – حیاتی است. با توجه به اینکه بیماران مرزی تمایل ناخودآگاهی برای “آزمایش” درمانگر دارند (کرنبرگ و همکاران، ۱۹۸۹)، باید توجه دقیق زیادی به تلاش ها یا درخواست های بیمار برای انحراف از چارچوب داده شود، مانند تماس با درمانگر خارج از برنامه زمان بندی شده. ساعت درمان یا عدم پرداخت هزینه.

در واقع، توانایی درمانگر برای هدایت این مسائل نه تنها روان درمانی را تسهیل می کند. پایبندی به چارچوب خود نشان دهنده یک مداخله درمانی اساسی است، همانطور که لانگز (۱۹۷۴) چندین دهه پیش توضیح داد. برخی از درمانگران روان پویشی از یک قرارداد کتبی در کار با بیماران مبتلا به BPD استفاده می کنند.

کرنبرگ و همکارانش (۱۹۸۹) خاطرنشان می کنند که “درمانگری که نمی تواند به بیمار بفهماند که درمان یک فرآیند مشارکتی است، با بزرگواری بیمار تبانی می کند (“من می توانم هر کاری که بخواهم انجام دهم بدون عواقب بد”)، کاهش ارزش (” من نیازی به انجام هیچ کاری ندارم زیرا درمان به هر حال بی ارزش است) یا درخواست یک درمانگر توانا (“تنها کاری که باید انجام دهم این است که حاضر شوم و تو مرا درمان خواهی کرد”).

مسائل انتقال و انتقال متقابل در هسته اصلی درمان قرار دارند. بیمار مبتلا به BPD به طور ناخودآگاه الگوهای رابطه ای را با درمانگر تکرار می کند و این مدیریت ماهرانه درمانگر و تفسیر این الگوها است که تا حدودی تغییرات درمانی را تسهیل می کند. واکنش های متداول انتقال متقابل شامل خشم، ترس و ناامیدی است. درمانگرانی که بیماران مرزی را که اغلب به عنوان «دشوار» توصیف می‌شوند، اخراج می‌کنند، ممکن است در حرکت خارج از پویایی اولیه بیمار شرکت کنند.

انتقال متقابل همه کاره – اعتقاد درمانگر به اینکه او به تنهایی می تواند بیمار را “نجات” یا “درمان” کند- می تواند به ویژه مضر باشد. این ممکن است در درمانگری آشکار شود که بستری شدن در بیمارستان روانپزشکی را به‌عنوان گزینه‌ای پس از اقدام جدی برای خودکشی در نظر نمی‌گیرد، اما بلافاصله خود را به طور مداوم در دسترس بیمار قرار می‌دهد تا از او در برابر تکانه‌هایش محافظت کند. او معتقد است که اگر او در بیمارستان بستری شود، کارکنان شدت وضعیت او را دست کم می گیرند و کمتر از او به او توجه می کنند. عواقب چنین فانتزی های قادر مطلق حل نشده اغلب فاجعه آمیز است.

نتیجه

روان درمانی روان پویشی شاید جامع ترین روش درک و درمان اختلال شخصیت مرزی را ارائه دهد و در کنار دارودرمانی، DBT و برخی روان درمانی های دیگر گزینه درمانی مهمی را ارائه می دهد. روان درمانی متمرکز بر انتقال، یک درمان مشتق شده از روان پویایی، دارای پایه شواهد خاصی است. تحقیقات طولی قابل توجه روانپزشک مایکل استون در مورد BPD، تحت تعقیب برخی از بیماران در مطب خصوصی خود برای بیش از ۵۰ سال، نشان می دهد که دو سوم بیماران در نهایت به بهبودی بالینی یا بهبودی بالینی می رسند (Stone, 2016).

نویسنده:

جناب آقای هادی میر اسدی

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ تماس حاصل فرمایید.