مادر مرزی

مادر مرزی : محبت خشن و فرزند مرزی “کاش مادرم مرده بود… آیا این حرف وحشتناکی است… آیا من آدم وحشتناکی هستم؟” وقتی والدین نمی توانند عشق بورزند:افراد شکنجه شده که در نوعی آزار عاطفی به دام افتاده اند، بارها این جمله را در دفتر من بیان کرده اند. آنها به دلیل واکنش به سوء […]


مادر مرزی : محبت خشن و فرزند مرزی

“کاش مادرم مرده بود… آیا این حرف وحشتناکی است… آیا من آدم وحشتناکی هستم؟” وقتی والدین نمی توانند عشق بورزند:افراد شکنجه شده که در نوعی آزار عاطفی به دام افتاده اند، بارها این جمله را در دفتر من بیان کرده اند. آنها به دلیل واکنش به سوء استفاده احساس گناه می کنند.

احساس انزجار از سالها آزار عاطفی الهام گرفته شده است در حالی که مادر فرزند  را به ناسپاسی یا بی وفایی متهم می کند که چنین احساسی دارد. متون دینی به ما می آموزد که به والدین خود “تکریم” کنیم و از این رو این اظهارات با شرم و گناه بیان می شوند. وقتی جملاتی از این قبیل را می شنوم به موارد زیر توجه می کنم:این فرد ممکن است فرزند یکی از والدین مبتلا به اختلال شخصیت مرزی باشد. تقریباً برای فرزند مرزی نا ممکن  است که احساس کمبود وابستگی و عدم محبت نسبت به والدین داشته باشد و در عین حال خود را به خاطر این احساس سرزنش کند.

افرادی که نگران گفتن احساس   بد یا ترسناک بودن هستند به ندرت افراد بدی  هستند. افراد واقعاً وحشتناک عموماً نگران این نیستند که توسط دیگران این گونه یا هر شکل دیگری مورد قضاوت قرار گیرند. آنها معمولاً از متخصصان سلامت روان به جز دریافت داروها که اغلب از آنها سوء استفاده می کنند، کمک نمی گیرند.فردی که چنین اظهاراتی را بیان می کند باید مورد آزار عاطفی قرار گرفته باشد تا چنین احساساتی را در خود داشته باشد و خود را به خاطر این احساس سرزنش کند.این جنبه از رابطه والد-فرزند ، که در آن فرزند  فاقد احساسات محبت آمیز نسبت به والدین است و به خاطر انجام این کار احساس گناه و شرم می کند، یکی از ویژگی های بارز رابطه مرزی والد-فرزند است.

در اینجا بر پیوند مادر مرزی و فرزند تمرکز خواهیم کرد. دوست داشتن و نفرت: احساس تنفر نسبت به مادر مستلزم غلبه بر برنامه ریزی طبیعی انسان برای دوست داشتن والدین است. به طور کلی برای غلبه بر این تمایل طبیعی و منجر به نفرت، یک الگوی ثابت از غفلت و/یا سوء استفاده لازم است. اما این نفرت منحصر به رابطه مرزی والدین و فرزند نیست. فرزند انی که والدین الکلی دارند و یا دچار   فرزند  آزاری شدند اغلب از والدین خود متنفر هستند اما در این مورد احساس گناه یا شرم ندارند.

فرزند ان خودشیفته اغلب نسبت به والدین خود احساس نفرت می کنند، اما هیچ گناهی در آنها وجود ندارد، زیرا والدین خودشیفته نسبت به دلبستگی با فرزند  بی تفاوت هستند زیرا بیش از حد به خود مشغول هستند. مادر مرزی با نشان دادن خود به عنوان والدین خوبی که با فرزند ی ناسپاس سر و کار دارند، فرزند  را وادار می کند که نسبت به آنها بیشتر تربیت شود. این احساس گناه و شرم منحصر به نفرت فرزند ان مرزی است.مکالمه  زیر را در نظر بگیرید.

فرزند : “مامان، من احساس خوبی ندارم. گلو درد دارم.”

مادر: “چای با عسل بخور.”

فرزند : من چای با عسل دوست ندارم، معده ام را ناراحت می کند.

مادر: “ای حرامزاده کوچک ناسپاس.”

در نگاه اول به نظر می رسد که فرزند  از مادر کمک می خواهد، مادر تلاش می کند تا آن را تامین کند. تا کنون خیلی خوب. مشکل این است که اگر پیشنهاد رد شود، حتی به دلیل موجه، فرزند  بیمار اکنون به دلیل عدم پذیرش توصیه های غیر مفید به عنوان یک فرزند  بد انتخاب می شود.

بنابراین فرزند  یا باید چای را با عسل بخورد و ناراحتی معده را به بیماری خود اضافه کند، یا به دلیل نپذیرفتن کمک مادر، متهم به فرزند بد بودن  شود، هرچند کمک نادرست باشد.اینجا چه اشتباهی رخ داده است؟مشکل این است که کمک به دلایل واقعاً نوع دوستانه ارائه نمی شود، بلکه بیشتر برای حمایت از تصویر مورد نظر مادر از یک مادر خوب است. وقتی این موضوع رد می شود، مادر عصبانی می شود و به فرزند  بیمار حمله می کند. فرزند  نه تنها از بیماری اصلی رنج می برد، بلکه از احساس فرزند  بد بودن و در نتیجه شرم و/یا گناه رنج می برد. این به سرعت فرزند  را از درخواست کمک از والدین برای هر چیزی باز می دارد، زیرا کمک باعث می شود احساس بدتری در آنها ایجاد شود. مبادله با یک مادر واقعاً پرورش دهنده چگونه به نظر می رسد؟

فرزند : “مامان، من احساس خوبی ندارم. گلو درد دارم.”

مادر: “چای با عسل بخور.”

فرزند : من چای با عسل دوست ندارم، معده ام را ناراحت می کند.

مادر: “چطور می شود یک سوپ بخوری؟”

فرزند : “مرسی، مامان.”

مادر: “کاش می توانستم بیشتر کمک کنم.”

فرزند : “من از آن قدردانی می کنم.”

تست وفاداری

فقدان تربیت تنها مشکل رابطه مرزی والدین و فرزند نیست. والد مرزی فاقد بصیرت است و معتقد است که او والد خوب یک فرزند  ناسپاس است و برای اثبات این موضوع دست به هر کاری می رود. این در متن هر و همه گفتگوها تنیده شده است و ممکن است از طریق درگیری تحریک شود. این تبادل بین یک مادر و دختر را در پنجاهمین سالگرد تولد دختر در نظر بگیرید.

مادر: «برای تولدت برایت بلیت یک نمایش خریدم. می‌توانیم شام بخوریم و بعد فقط من و تو به تئاتر برویم.»

فرزند : «مامان، من قصد داشتم تولدم را با شوهر و فرزندانم بگذرانم. ما برنامه هایی برای رفتن داریم.»

مادر: “نمی تونی یه بار دیگه بری؟”

فرزند : “ما از قبل برنامه هایی داریم.”

مادر: تو ناسپاسی. من با شخص دیگری به بازی خواهم رفت.»

این مبادله باعث می شود که فرزند  به خاطر جشن تولدش با خانواده اش احساس گناه کند، همانطور که قبلا ترتیب داده شده بود. توجه داشته باشید که مادر درگیری ایجاد می کند که ثابت می کند فرزند  به نوعی ناسپاس یا بد است و در عین حال هیچ مسئولیتی در مورد بررسی نکردن دختر در مورد اینکه آیا او برنامه ای دارد یا نه را بر عهده نمی گیرد. همچنین مادر به خرید بلیط برای دخترش فکر نمی کند و به او اجازه می دهد تصمیم بگیرد که با چه کسی می خواهد برود. باز هم، آنچه در ظاهر یک ژست محبت آمیز و سخاوتمندانه است، واقعاً یک آزمون پنهانی از وفاداری است که تقریباً مطمئن است فرزند  در آن شکست می خورد و باعث می شود که او احساس بدهکار بودن به مادر کند. علاوه بر این، مادر مرزی تقریباً هرگز نمی تواند اشتباه کند و به ندرت عذرخواهی می کند. برای مادر مرزی، مشکل شما هستید:

مکالمه زیر را در نظر بگیرید.

مادر: “من واقعا فکر می کنم که سناتور ایکس کار بزرگی انجام می دهد. من برای انتخابات مجدد به او رای خواهم داد. در مورد شما چطور؟”

فرزند : “در واقع من از نحوه رای دادن سناتور X در مسائل مالی راضی نیستم.”

مادر: “تو یک شوونیست مرد هستی.”

این یک مکالمه معمولی برای جفت شدن والد-فرزند مرزی است. در اینجا مادر به سرعت عصبانی می شود زیرا فرزند  با او موافق نیست. موضوع سیاسی، در حالی که توسط والدین آغاز شده است، واقعاً موضوع نیست. موضوع لزوم توافق است. بار دیگر، فرزند  نسبت به خودش احساس بدی دارد. شاید گویاترین مکالمه زیر باشد.

فرزند : “مامان، من نمی توانم امشب را به شام ​​برسانم، حالم خوب نیست.”

مادر: «حالت خوب نیست؟ من هنوز از سزارینی که داشتم تا تو به دنیا بیای، رنج می‌برم.»

مادر مرزی و فرزند ان بزرگسال:

با گذشت زمان، این الگوی سمی ارتباط باعث می شود که فرزند  به طور فزاینده ای از مادرش محافظت شود. آنها دیگر از والدین کمک نمی‌گیرند، زیرا او معمولاً مفید نیست، بلکه در تلاش‌هایش برای پاسخ‌گویی صدمه بیشتری ایجاد می‌کند. یک فرد عادی هر چه بیشتر از این سبک ارتباطی مداوم و آزاردهنده کناره گیری می کند.

در عین حال، والدین مرزی، که کاملاً فاقد بینش هستند، به رفتار خود ادامه می‌دهند که گویی در حال محبت کردن و بخشش است و از اینکه فرزند  به دنبال مشاوره و همراهی با او نیست، ابراز ناراحتی و عصبانیت می‌کند.فرزند  از روی تعهد تعامل می کند، اما هرگز در حدی که والدین می خواهند، و از این رو در طول زندگی احساس نفرت ایجاد می کند.

این حس نفرت با گذشت زمان افزایش می یابد و از این رو با بزرگتر شدن فرزند  شدیدتر می شود. در سن ۵۰ یا ۶۰ سالگی، اگر والدین هنوز زنده باشند، به دنبال رهایی از سوء استفاده عاطفی یک عمر هستند.در درمان موفق، فرزند  (اغلب، اکنون یک بزرگسال) می تواند ببیند که واکنش و خشم او قابل درک است، با توجه به الگوی سوء استفاده و غفلت که به عنوان مراقبت وجود داشته است. حرکت به جلو: شاید سخت ترین چیز   این باشد که مادر خود قادر به بینش نیست و هرگز به درستی درک نخواهد کرد که چرا فرزندش از او دوری می کند یا برای او حد و مرز تعیین می کند. گاهی اوقات رویارویی و تعیین مرز ممکن است مؤثر باشد، اما برای پس زدن «ناسپاسانه» آماده باشید. و خودتان آماده باشید که تحریک شوید.

و برای محافظت از خود، یک فرزند  بالغ حتی ممکن است تصمیم بگیرد که با این حرف که مادرش تنها قربانی خانواده است، کنار بیاید، در حالی که درک می کند که اغلب برعکس است. و گاهی اوقات، قطع کامل رابطه تنها انتخاب است. خطوط مرزی حد وسط را خیلی خوب تحمل نمی کنند.فرزند انی که آرزوی مرگ والدین خود را در سر می پرورانند (یا صرفاً رهایی از یک رابطه سمی) این کار را به این دلیل انجام می دهند که از نظر عاطفی و به طور مداوم مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند، در حالی که به این باور می رسند که به درستی تربیت شده اند.

عبور از چنین آسیب اساسی سخت است، اما ارزش تلاش را دارد. با درمان خوب، زمان و تجارب بهتر زندگی، فرزند  بالغ یک مادر مرزی گاهی می‌تواند اتفاقی که افتاده را بپذیرد و حتی گاهی ببخشد. اما، او هرگز فراموش نخواهد کرد.فرزندان بالغ والدین مرزی با این توهم دست و پنجه نرم می کنند که در زمانی که دوست نداشتند، مورد محبت قرار می گرفتند. آیا می توانید به نوع مخرب تری از سوء استفاده فکر کنید؟

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.