پدر بردرلاین

پدر بردرلاین : وابستگی اغراق آمیز به شریک زندگی خود مادر مرزی : وابستگی اغراق آمیز به فرزندانش  . پدر شخصیت مرزی   و نوزادان حاملگی و زایمان در توانایی همسرش برای تمرکز بر پدر شخصیت مرزی  اختلال ایجاد می کند.بارداری و زایمان می تواند به طرق مختلف حواس شریک زندگی مرد شخصیت مرزی  را پرت […]


پدر بردرلاین : وابستگی اغراق آمیز به شریک زندگی خود مادر مرزی : وابستگی اغراق آمیز به فرزندانش  . پدر شخصیت مرزی   و نوزادان حاملگی و زایمان در توانایی همسرش برای تمرکز بر پدر شخصیت مرزی  اختلال ایجاد می کند.بارداری و زایمان می تواند به طرق مختلف حواس شریک زندگی مرد شخصیت مرزی  را پرت کند. پدر شخصیت مرزی  اغلب از کودک و مادر کودک خشمگین می شود زیرا مادر فاقد علاقه، انرژی و تمرکز بر پدر شخصیت مرزی  است که قبل از کودکان وجود داشته است. (این یک پیامد طبیعی ماهیت سخت مادری اولیه است.) متأسفانه، در نتیجه، این امر در دلبستگی پدر شخصیت مرزی  به کودک حتی قبل از تولد تداخل می کند و پس از زایمان تشدید می شود. پدر شخصیت مرزی  رها شدن همراه با کناره گیری مادر را که به خاطرمراقبت از کودک همراه است، تجربه می کند. آنها اغلب از مشکلات  مرتبط با مرابطه ی جنسی موقت معمول در فعالیت جنسی مرتبط با بارداری و زایمان شکایت دارند. این بدتر می شود زیرا نوزاد در طول شبانه روز به تغذیه و سایر مراقبت ها نیاز دارد که اغلب باعث می شود مادر آنقدر خسته شود که نمی تواند به پدر شخصیت مرزی  توجه کند. پدران غیر مرزی اغلب درک می کنند و در واقع، تربیت مادر نسبت به فرزندان خود را تحسین برانگیز و جذاب می دانند. پدر شخصیت مرزی  بچه دار شدن  را تهدیدکننده می‌بیند و ممکن است نسبت به مادر، کودک یا هر دو عصبانی شود. در این شرایط، پدر شخصیت مرزی  ممکن است همسر را تشویق یا از او بخواهد که کودک را نادیده بگیرد تا بتواند به نیازهای او توجه کند.

 

پدر شخصیت مرزی : “بیا امشب برای یک شام عاشقانه خوب به رستوران مورد علاقه خود برویم.”

مامان: “بچه چی؟”

پدر شخصیت مرزی : “ما می توانیم یک پرستار بچه بگیریم.”

مامان: «احساس می‌کنم که او خیلی کوچک است که نمی‌تواند با یک پرستار بماند. او هنوز   شیر میخورد.»

پدر شخصیت مرزی : “شما می توانید مقداری شیر بدوشی و در شیشه بریزی.”

مامان: “فقط نمی‌خواهم کسی دیگر به او غذا بدهد.”

پدر شخصیت مرزی : “شاید داشتن یک فرزند ایده خوبی نبود.”

در این گفت و گو، پدر شخصیت مرزی  مادر را تشویق می کند که غریزه مادری خود را با رها کردن (به طور خلاصه) کودک و سپس تنبیه اکراه او، زیر پا بگذارد. او می‌بیند که هم نوزاد و هم مادر را مانعی برای دسترسی او به موضوع دلبستگی اصلی خود می‌بیند: خیانت  توسط پدر شخصیت مرزی  در این شرایط غیر معمول نیست. توجه مادر به کودک به منزله رها شدن تلقی می شود، بنابراین محبت او را در جای دیگری  را برای اوتوجیه می کند.

پدر بردرلاین و کودکان نوپا

همانطور که کودک بزرگتر می شود، پدر شخصیت مرزی  بیشتر به کودک پیوند می خورد. با این حال، این پیوند ثانویه است و عمدتاً بر نیازهای پدر متمرکز است تا نیازهای فرزند.پدر

شخصیت مرزی : ” دوست داری یک بازی فوتبال را با پدرت ببینی؟”

کودک: “مگر معمولا با عمو تامی فوتبال نگاه نمی کنی؟”

پدر شخصیت مرزی : “بله، اما عمو تامی امروز نمی تواند به آن برسد.”

کودک: “باشه.”

بعد: پدر شخصیت مرزی : “کجا می روی؟”

کودک: «بابا این کسل کننده است. دیگر نمی‌خواهم تماشا کنم.»

پدر شخصیت مرزی : “اما بازی هنوز تمام نشده است.”

کودک: “من می خواهم بیرون بازی کنم.”

پدر شخصیت مرزی : “این آخرین باری است که از شما می خواهم که با من وقت بگذرانید.”

در این مثال، ماهیت ثانویه دلبستگی به کودک بلافاصله آشکار می شود زیرا او از او خواسته است که به جای یک موضوع دلبستگی ترجیحی (عمو تامی) بنشیند. به احتمال زیاد کودک به هر حال از این فرصت استفاده می کند تا با پدر وقت داشته باشد. در این شرایط، او شکست می‌خورد و پس از آن طرد می‌شود و نسبت به تلاش‌هایش و در نتیجه خودش احساس بدی می‌کند. این اغلب باعث می شود که کودک دفعه بعد بیشتر مراقب باشد، در حالی که اعتماد به نفس او با سرزنش شدن به دلیل نارضایتی   پدر شخصیت مرزی  کاهش می یابد. سپس این سوء استفاده را به شکل رها کردن، کاهش ارزش یا شاید حتی سوء استفاده فیزیکی توجیه می کند.

 

پدر شخصیت مرزی و کودکان

کودک: “هی بابا،   تو من را به بازی ام در روز شنبه می بری.”

پدر شخصیت مرزی : “ساعت چند شروع می شود؟”

کودک: “مانند هر هفته – ساعت ۲ بعد از ظهر.”

پدر شخصیت مرزی : “ممکن است چند دقیقه تاخیر داشته باشم.”

کودک: “بابا، اگر دیر برسم، نمی توانم شروع کنم.”

پدر شخصیت مرزی : “شما به من فشار می آورید.” کودک: ”

پدر، تو می دانستی که من باید ساعت ۲ آنجا باشم.”

پدر شخصیت مرزی : «کوچولوی ناسپاس. اگر من نبودم تو در لیگ نبودی.” در این مثال، پدر فرصت دیگری را به حضور در بازی فوتبال  فرزندش ترجیح داده است.

وقتی کودک در این مورد با او حرف میزند خجالت می کشد. راه حل او این است که با ایجاد حس بدی در کودک از اینکه پدرش را در بازی فوتبال می خواهد، خود را قربانی نشان دهد.

 

پدر شخصیت مرزی  فرزندان بزرگ تر

در حالی که پدر شخصیت مرزی  به طور معمول رابطه خود را با فرزندانش به عنوان یک پیوند ثانویه در نظر می گیرد، با این وجود او انتظار دارد که کودک یک پیوند اولیه با او داشته باشد. این به این معنی است که او انتظار دارد که وقتی درگیری وجود دارد، کودک او را در اولویت اول قرار دهد. این ممکن است با ورود کودک به دوران نوجوانی یا جوانی آشکارتر شود

. پدر شخصیت مرزی : “من باید فردا ساعت ۱۰ به دکتر بروم. می توانید مرا ببرید؟”

فرزند : “این قرار را گذاشتی؟”

پدر شخصیت مرزی : “نه، دوستم قرار بود مرا ببرد اما چیزی پیش آمد.”

فرزند: “پدر، من فردا صبح یک مصاحبه بزرگ دارم و نمی توانم آن را دوباره برنامه ریزی کنم.”

پدر شخصیت مرزی : «نمی‌توانی فقط چند ساعت آن را عقب بیندازی؟»

فرزند: “نه بابا، این به فرصت های من آسیب می زند.”

پدر شخصیت مرزی : «بعد از تمام کارهایی که برای شما انجام می‌دهم، فکر نمی‌کنم درخواست زیادی باشد.»

فرزند: «خوشحال میشوم  که تو را نزد دکتر می برم. من فقط به اطلاع قبلی نیاز دارم.»

پدر شخصیت مرزی : “ممکن است همیشه اطلاع قبلی نداشته باشم.”

فرزند: “اما این بار تو این کار را کردی.”

پدر شخصیت مرزی : “اوه، پس باید با اطلاع قبلی مریض شوم.”

کودک: «تو مریض نیستی. این یک چک اپ معمولی است!»

پدر شخصیت مرزی : «فراموش کن. از خواهرت می پرسم.» در اینجا پدر شخصیت مرزی  در حال استفاده از گزینه دوم خود بود، زیرا گزینه اول او، دوستش، از بین رفت. با این وجود او انتظار داشت که کودک همه چیز را رها کند و با پدر به عنوان یک اولویت رفتار کند. وقتی کودک این کار را نمی کند، پدر شخصیت مرزی  آزاردهنده می شود. مانند زنان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، پدر شخصیت مرزی  انتقاد را تحمل نمی کنند و نمی توانند مسئولیت هیچ خطا یا نقصی را بر عهده بگیرند.

پدر  بردرلاین  به عنوان یک قربانی

فرزند : “پدر وقتی کارت تمام شد، می خواهم در مورد چیزی با تو صحبت کنم.”

پدر شخصیت مرزی : “بگو، من گوش می کنم.” فرزند : “من صبر می کنم. وقتی کارت تمام شد ، احساس نمی‌کنم که دارید گوش می‌دهید.”

پدر شخصیت مرزی : «ای ناسپاس، وقتی برای مدرسه به پول نیاز داشتید، ایمیل‌ها مشکلی نداشتند.»

فرزند : “من فقط سعی می کنم با شما یک گفتگوی محترمانه داشته باشم.”

پدر شخصیت مرزی : “شما به من میگویی که چگونه محترم باشم! کاش هیچ وقت بچه دار نمی شدم.»

در اینجا پدر بردرلاین  به انتقاد با سوء استفاده پاسخ می دهد. این یک الگوی مشخصه بیماران زن و مرد است. کودک به دلیل تلاش برای مذاکره برای برقراری رابطه محترمانه متقابل با والدین تنبیه می شود. پدر شخصیت مرزی  با هر انتقادی از هر کسی زخمی می شود. درد باعث خشم فوری می شود و پدر بردرلاین  وضعیت قربانی را به خود می گیرد. سپس هر گونه سوء استفاده نسبت به کودک را که عموماً بلافاصله و بدون محدودیت بیان می شود، توجیه می کند. “خطای” کودک در عیب جویی از والدین به عنوان “جرم” تنبیه  می شود. پدر بردرلاین  با کودک طوری رفتار می کند که گویی حمله ای شریرانه انجام داده است و با خشونت کامل پاسخ می دهد.به طرز متناقضی، علیرغم شدت انحراف فوری که می تواند توسط هر انتقاد یا اندکی ایجاد شود، این عبارات پرخاشگرانه گذرا هستند.

پدر شخصیت مرزی : “پسرم، چیزی نبود که بخواهی با من صحبت کنی؟”

فرزند : “مهم نیست حل شد.”

پدر شخصیت مرزی : “من دیگر شلوغ نیستم!”

فرزند : “پدر، من قبلاً مشکل را حل کردم.”

پدر شخصیت مرزی : “اوه، حالا شما با صحبت نکردن با من مجازاتم می کنید.”

فرزند : “بابا، این یک مجازات نیست. اگر واقعاً می خواهید بدانید، به شما خواهم گفت.»

پدر شخصیت مرزی : “خب من واقعا این کار را نمی کنم. من کارهای بهتری از صحبت کردن با بازنده ای مثل تو دارم.»

در اینجا پدر بردرلاین  از کودک انتظار دارد که   ارتباط آزاردهنده قبلی را نادیده بگیرد و آشکارا با والدین صحبت کند. کودک بلافاصله در یک دوراهی قرار می گیرد که از او خواسته می شود آشکارا با والدینی که اخیراً او را مورد خشونت قرار داده اند در میان بگذارد. او سپس به دلیل واکنش طبیعی خود، تردید، تنبیه می شود، و سپس دوباره به دلیل تسلیم شدن خیلی دیر مجازات می شود.

 

 

 

جان سالم به در بردن از پدر مرزی:

بزرگ شدن با یک یا دو والد  مبتلا به شخصیت بردرلاین  باعث آسیب قابل توجهی به احساس کودک می شود. رهایی فقط با توقف سوء استفاده حاصل می شود. این کار با نصب مرزهای ثابتی انجام می شود که اجازه این نوع سوءاستفاده را نمی دهد. هنگامی که این امر به دست آمد، شفای خود می‌تواند با شناخت آسیب‌های ناشی از سوء استفاده و بازنگری رابطه با شرایط واقعی‌تر رخ دهد. نکته اصلی این است که اگر توسط یک مادر یا پدر مرزی بزرگ شده اید، این صحنه های رفتاری طبیعی شما هستند. ابتدا، باید به اندازه کافی از رابطه توهین آمیز خارج شوید تا متوجه شوید که چه کاری با شما انجام شده است. به هر حال، بچه ها از افرادی که در این دنیا بیشتر دوستشان دارند، درخواست سوء استفاده نمی کنند. سپس، روان‌درمانی می‌تواند به عینیت بخشیدن به آنچه در حال وقوع است، تعیین محدودیت‌های خوب و بهترین پسر یا دختری که در این شرایط انتخاب می‌کنید، کمک کند.

 

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.