درمان سوگ: از دیدگاه علم روان شناسی و روانپزشکی، اختلال سوگ در بازماندگان فرد متوفی، چه زمانی نیاز به رسیدگی جدی و درمان توسط مشاور متخصص دارد؟

درمان سوگ: تعابیر نادرستی در مورد اضافه شدن "اختلال سوگ طولاتی مدت" به راهنمای تشخیصی آماری اختلالات انجمن روانپزشکی امریکا وجود دارد و باعث ایجاد سوبرداشت در خصوص تبیین یک قاعده کلی برای مدت زمان سوگواری شده است. بسیاری از مردم به دنبال درمان سوگ بوده اند، اما با توجه به محدودیت های موجود در آموزش های حرفه ای درمان سوگ برای درمانگران، دریافت حمایت های مورد نیاز با چالش های بسیاری مواجه شده است. در واقع درمان سوگ برای همه افراد سوگوار حتی در صورت طولانی شدن فرایند سوگ الزامی نیست، اما برای گروه های خاصی که بیشتر مستعد سوگ طولانی مدت و عوارض آسیب زای آن هستند، ضرورت دارد که تشخیص این مهم به بررسی بالینی توسط افراد متخصص نیاز دارد. عنوان مقاله اخیر نیویورک تایمز واقعا مایه تاسف بود که نوشته: جامعه روانپزشکی به این سوال پاسخ داده است! در ادامه بخوانید: "سوگواری چه مدت باید طول بکشد" ؟ ابدا چنین نیست. چون هیچ پاسخ قطعی برای پایان سوگواری یا تمام کردن آن وجود ندارد. ما فقط به مرور یاد میگیریم چطور سوگ خود را مدیریت کنیم و آن را در کنار دیگر ابعاد زندگی مان بگنجانیم و با آن همزیستی کنیم. و اما در مورد اضافه شدن"اختلال سوگ طولانی مدت." به راهنمای تشخیصی آماری انجمن روانپزشکی آمریکا (DSM)لازم است بدانید که این هم مانند بسیاری موضوعات دیگر عمدتا بابت بیمه سلامت در نظر گرفته شده که با ارائه یک کد تشخیصی به بیماران امکان تشکیل پرونده و انجام فرایند دریافت خدمات بیمه ای را فراهم میکند. طبق آخرین نسخه راهنمای تشخیصی مدت زمان سوگ برای کودکان حداقل شش ماه پس از مرگ عزیزان و برای بزرگسالان حداقل 12 ماه پس از آن در نظر گرفته شده است. طبق این راهنما یکی دیگر از ملاک های تشخیصی : مشغولیت شدید ذهنی نسبت به فرد متوفی و تمایل شدید به حضور اومی باشد که در کودکان و نوجوانان این دو مورد می بایست تقریبا در کل روز و حداقل به مدت یکماه تدوام پیدا کند و فرد پریشانی شدید یا اختلال عملکرد قابل توجهی را در حوزه های اجتماعی، شغلی یا دیگر حوزه های مهم زندگی تجربه کند. مهم تر از همه اینکه ، توجه داشته باشید معیارهای تشخیصی ذکر شده بدین معنا نیست که شما می بایست بعد از یک سال به سوگ خود غلبه و همه چیز را تمام کنید تمام کسانی که تجربه مرگ عزیزی را تجربه کرده اند میدانند که برای فرد سوگوار ،یک سال در حکم صدم ثانیه است. در واقع معیار تشخیصی انجمن روانپزشکی امریکا به افرادی اشاره دارد که هنوز در موضع فلج کننده و آشفتگی شدید روزهای اول بسر میبرند و تغییرات رو به بهبودی نداشتند و به قدری درگیر این مسئله هستند که قادر به پیشبرد حداقل های زندگی روزه خود نیستد.

اختلال سوگ طولانی مدت چیست؟ درمان سوگ: تعابیر نادرستی در مورد اضافه شدن “اختلال سوگ طولاتی مدت” به راهنمای تشخیصی آماری اختلالات انجمن روانپزشکی امریکا وجود دارد و باعث ایجاد سوبرداشت در خصوص تبیین یک قاعده کلی برای مدت زمان سوگواری شده است. بسیاری از مردم به دنبال درمان سوگ بوده اند، اما با توجه […]


اختلال سوگ طولانی مدت چیست؟

درمان سوگ: تعابیر نادرستی در مورد اضافه شدن “اختلال سوگ طولاتی مدت” به راهنمای تشخیصی آماری اختلالات انجمن روانپزشکی امریکا وجود دارد و باعث ایجاد سوبرداشت در خصوص تبیین یک قاعده کلی برای مدت زمان سوگواری شده است.

بسیاری از مردم به دنبال درمان سوگ بوده اند، اما با توجه به محدودیت های موجود در آموزش های حرفه ای درمان سوگ برای درمانگران، دریافت حمایت های مورد نیاز با چالش های بسیاری مواجه شده است.

در واقع درمان سوگ برای همه افراد سوگوار حتی در صورت طولانی شدن فرایند سوگ الزامی نیست، اما برای گروه های خاصی که بیشتر مستعد سوگ طولانی مدت و عوارض آسیب زای آن هستند، ضرورت دارد که تشخیص این مهم به بررسی بالینی  توسط افراد متخصص نیاز دارد.

عنوان مقاله اخیر نیویورک تایمز واقعا مایه تاسف بود که نوشته:

جامعه روانپزشکی به این سوال پاسخ داده است!

در ادامه بخوانید:

“سوگواری چه مدت باید طول بکشد” ؟

ابدا چنین نیست. چون هیچ پاسخ قطعی برای پایان سوگواری یا تمام کردن آن وجود ندارد.

ما فقط به مرور یاد میگیریم چطور سوگ خود را مدیریت کنیم و آن را در کنار دیگر ابعاد زندگی مان بگنجانیم و با آن همزیستی کنیم.

و اما در مورد اضافه شدن”اختلال سوگ طولانی مدت.” به راهنمای تشخیصی آماری انجمن روانپزشکی آمریکا (DSM)لازم است بدانید که این هم مانند بسیاری موضوعات دیگر عمدتا بابت بیمه سلامت در نظر گرفته شده که با ارائه یک کد تشخیصی به بیماران امکان تشکیل پرونده و انجام فرایند دریافت خدمات بیمه ای را فراهم میکند.

طبق آخرین نسخه راهنمای تشخیصی مدت زمان سوگ  برای کودکان  حداقل شش ماه پس از مرگ عزیزان و برای بزرگسالان حداقل ۱۲ ماه پس از آن در نظر گرفته شده است.

طبق این راهنما یکی دیگر از ملاک های تشخیصی : مشغولیت شدید ذهنی نسبت به فرد متوفی و تمایل شدید به حضور اومی باشد که در کودکان و نوجوانان این دو مورد می بایست تقریبا در کل روز و حداقل به مدت یکماه تدوام پیدا کند و فرد پریشانی شدید یا اختلال عملکرد قابل توجهی را در حوزه های اجتماعی، شغلی یا دیگر حوزه های مهم زندگی تجربه کند.

مهم تر از همه اینکه ، توجه داشته باشید معیارهای تشخیصی ذکر شده بدین معنا نیست که شما می بایست بعد از یک سال به سوگ خود غلبه و همه چیز را تمام کنید تمام کسانی که تجربه مرگ عزیزی را تجربه کرده اند میدانند که برای فرد سوگوار ،یک سال در حکم صدم ثانیه است. در واقع معیار تشخیصی انجمن روانپزشکی امریکا به افرادی اشاره دارد که هنوز در موضع فلج کننده و آشفتگی شدید روزهای اول بسر میبرند و تغییرات رو به بهبودی نداشتند و به قدری درگیر این مسئله هستند که قادر به پیشبرد حداقل های زندگی روزه خود نیستد.

بنابراین اگر فردی بعد از گذشت دو سال از مرگ همسرش مدام به او فکر میکند هنوز غمگین است و گریه میکند،اما علی رغم دردی که میکشد زندگی او روندی رو به جلو و در حرکت دارد.در واقع او در حال سپری کردن فرایند طبیعی سوگ است.

چه کسی نیاز به درمان دارد؟

درمان سوگ به چه معناست؟

موضوع پرتکراری که شاید برای بسیاری از ما  شبهه برانگیز و مبهم باشد و احتمالا این سوال بارها به ذهن مان خطور کند که:

درمان سوگ  چطور به بهبود آن کمک میکند؟

این در حالی است که میدانیم درمانگران چوب جادویی برای برگرداندن عزیزانمان ندارند و سوگ موضوعی اجتناب ناپذیر است و همینطور اینکه بسیاری از تجارب ما در زمان تجربه سوگ، در کلام نمیگنجد.پس صحبت کردن در خصوص اینکه چقدر غمگین و سوگوار هستیم چه فایده ای دارد؟

من از نوجوانی دائما در حال تعویض درمانگر از این اتاق درمان به اتاق دیگری بودم ، با افسردگی و مشکلات خانوادگی دست و پنجه نرم می کردم .در آن زمان درمانگری داشتم که ناگهان فوت کرد و بعد از آن برای اینکه بتوانم چنین فاجعه ای را هضم کنم.تلاش کردم تا با  آموزه ها و هویت او همانند سازی کنم و شبیه درمانگرم بشوم و از آنجا که درمان برایم حکم لنگر و پناهگاهی در مواقع بحرانی داشت ، معتقد بودم که همه ما در زمان تجربه سوگ به درمان نیاز داریم تا اینکه با درمانگران دیگری صحبت کردم.

در کلینیک سوگ پورتلند، جایی که درمانگران حوزه سوگ برای درمان و حمایت از افراد سوگوار توسط رابرت نیمایر آموزش می دیدند ،او که درمانگر سوگ و استاد بازنشسته دانشگاه ممفیس و مدیر بخش درمان است می گوید: ” اغلب افراد نیازی به درمان ندارند”

او معتقد است “انسان برای مقابله با چالش های زندگی تکامل یافته است”. ما موجودات سرسخت و در عین حال منعطفی هستیم. شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد اغلب ما در زمان تجربه فقدان و از دست دادن  نیازی به جلسات درمانی نخواهیم داشت.

از همین منظر میتوان گفت شاید برای بسیاری از ما  دریافت حمایت های اجتماعی، دوستانه یا از طرف اعضای خانواده برای عبور از مراحل سخت فرایند سوگ کفایت میکند.

اما در ابعاد گسترده تر زمانی که به طور یکسان درها را به روی هر کسی که سوگوار است باز می کنیم تأثیر چندانی نمی بینیم.. درمان سوگ و کارکرد جهانی آن.یک مقوله پروتکل محور و مبتنی بر شواهد نیست.

الیزابت کلیری، روانشناس ارشد و سرپرست بخش بالینی و مدیر سابق آموزش مرکز انکولوژی UCLA می گوید: «در زمان تجربه سوگ راهبردهای مقابله ای مثل :ذهن آگاهی ،نوشتن، خواندن، ورزش، میل به برقراری ارتباط با دیگران، به اشتراک گذاشتن تجربیات عاطفی ، عدم اجتناب از تجربه احساسات یا فرارنکردن از تجربه احساسات ناخوشایند. هم مهم هستند:  او می افزاید: “تمامی اینها مهارت های پیشرفته ای هستند که بسیاری از ما تمام عمر به تقویت آنها می پردازیم.”

رنج کشیدن در سوگ

افرادی که عزیزانشان را  به شکلی دردناک و آسیب زا مثل خودکشی،قتل ،مصرف بیش از حد مواد و دارو دست داده اند ،بیشتر به دریافت کمک حرفه ای نیاز دارند.

اما دیگر افراد احتمالا فقط برای کنار آمدن با بخش هایی از رابطه خود با فرد از دست رفته و بازسازی مجدد معنای آن به کمک نیاز دارند. نیمایر می‌گوید: «درمانگران اغلب با حجم زیادی از حسرت ها و افسوس از کارهای نکرده و  ناتمام مراجعین در رابطه با فرد متوفی مواجه هستند، تمام مسائل حل‌نشده ی رابطه که در درون افراد سوگوار در حال ادامه حیات هستند .

مواردی مثل : اختلافات حل‌نشده، روابط پر تنش و چالش زای گذشته، خشم ها و درگیری ها و خیانت هایی که به حال خود رها شده اند.

برخی از مسائل حل نشده هم به نسبت از پیچیدگی کمتری برخوردار هستند.مثل حسرت هایی بابت دوستت دارم های نگفته به مادر یا  عدم حضور در زمان مرگ پدر. یکی دیگر از مسائلی که کمتر مورد توجه قرار گرفته ، موضوع حمله به خود ،خود سرزنشگری و حمله فرد سوگوار به هویت خود در زمان فقدان است:

بنابراین درمان سوگ لزوما برای کاهش غم نیست، بلکه به شما برای کاهش رنج ناشی از آن کمک خواهد کرد.

در روانشناسی، ما راجع به تمایز درد و رنج صحبت می کنیم. با مرگ عزیزان، ما درد را به شکل سوگ تجربه میکنیم که قابل تغییر نیست و هدف درمان هم این نیست . اما موضوع اصلی ،تجربه رنج در هنگام سوگواری است که این رنج ها به اشکال مختلفی نمود خواهند داشت. مثل : حسرت،پشیمانی، سرزنش خود،احساس گناه، که می بایست در خصوص چگونگی تجربه احساسات و باید و نباید های مواجهه با آنها مداخله کرد تا درمان موثرتری برای افراد سوگوار رقم بخورد.

حتی درمانگران هم ممکن است اطلاعات کافی در خصوص سوگ نداشته باشند.

با توجه به آموزش های موجود بسیاری از افراد میتوانند از درمان سوگ بهره مند شوند و شخصا در مورد آن مطالعه کنند .البته انتظارات غیر واقع بینانه زیادی هم در این باره وجود دارد. سوگ می تواند به شدت فیزیکی و جسمی باشد،علائمی مثل خستگی مفرط ،سردردهای مزمن و خیلی از علائم دیگر ، این موضوع از نظر شناختی هم میتواند بسیار چالش زا و دشوار باشد اینکه تلاش کنیم  تا با دنیای بدون عزیزانمان سازگار شویم. همین موضوع انرژی جسمی و روانی زیادی از ما میگیرد و تمرکز کردن را سخت تر میکند.، مثلا برای فردی که همیشه اهل مطالعه بوده و ساعت های طولانی را به خواندن کتاب میگذرانده ، حالا تمرکز کردن روی مطالعه یک صفحه از کتاب برایش تبدیل به چالشی بزرگ شده است.

برای افرادی که اطلاعاتی در مورد آن ندارند و یا تجربه سوگ شدید و پیچیده نداشته اند چنین تجربیاتی می تواند به شدت مضطرب کننده و مبهم باشد.

نیمایر خاطرنشان می کند که عدم آگاهی نسبت به سوگ و فرایند آن نه تنها در میان عموم مردم بلکه در میان درمانگران نیز رایج است. او می‌گوید: «برنامه‌های آموزشی اندکی هستند که کلمه سوگ را مباحث مورد نیاز دانشجویان بگنجانند. “و به همین دلیل ممکن است بسیاری از درمانگران در مواجهه با آن احساس درماندگی کنند.” یکی از دلایلی که به خاطر آن برخی افراد از درمان سوگ دست میکشند همین است.

یکی از افرادی که میشناسم بعد از مرگ همسرش به سه درمانگر مختلف مراجعه کرد اما تنها چیزی که اتفاق افتاد افزایش میزان نشخوار ذهنی اش بود، و به جای بهبود ،حالش بدتر شد، جای تعجب نیست که در نهایت به آموزه های معنوی نویسنده کتاب نیروی حال روی آورد.«شاید بتوان گفت که مکاتب و آموزه های معنوی شرقی در باب حکمت زندگی گاهی بهتر از درمانگران به این موضوع می پردازد.

“درمان خوب صرفاً گفتگو در مورد تجربیات یا روایت درمانی نیست “درمان موثر شامل ایجاد بینش، برقراری ارتباط، بیان احساسات و و تجربه آنها به شکلی موثر است. که این تجربه با صدای درونی ناشی از نشخوار فکری متفاوت است. درمانگر خوب میتواند هر جا که نشخوار فکری جایگزین تجربه اصیل احساسات می شود مداخله کرده و این نکته را به مراجع یاداوری کند که وقتی چیزی مدام تکرار می شود و دوباره به همان نقطه اولیه باز میگردیم دقیقا همین جاست که نیاز به واکاوی بیشتری دارد.

درمانگر خود را با درایت انتخاب کنید.

در حالی که احتمالا سوگ با افسردگی واضطراب همراه است، اما برای همه یکسان نیست و نمی توان نسخه واحدی برای همه در نظر گرفت.

به همان اندازه که همه افراد نیاز به درمان سوگ ندارند، هر درمانگری نیز دانش لازم را برای درمان آن نخواهد داشت. نیمایر معتقد است که بد نیست در ابتدا از گفتگو با افرادی که تجربه فقدان و از دست دادن دارند ،شروع کنید تا بتوانید در پله اول از حمایتی که نیاز دارید بهره مند شوید.

همچنین می توانید درمانگرانی را که مدرک تخصصی در مقوله درمان سوگ دارند جستجو کنید.از او درخواست کنید تا  یک جلسه برای آشنایی ترتیب دهد .درمانگرانی که دارای مدرک تخصصی درمان سوگ هستند نشان دهنده میزان آگاهی آنها نسبت به منحصر به فرد بودن سوگ است و درک آنها از دشوار بودن فرایند مربوطه است.

شما در طی جلسه اول میتوانید تا حدودی می‌توانید به تاثیر گذاری درمانگر و تمایل خود نسبت به کار کردن با او پی ببرید. و اگر بعد از سه جلسه اول با شخص درمانگر ارتباط گرفتید میتوانید اطمینان حاصل کنید که از آسیب های احتمالی در امان هستید و جلساتتان را با او ادامه دهید.

نکته اصلی در این مبحث عدم نیاز همه افراد به دریافت کمک و درمان تخصصی سوگ است.در هر حال این را هم در نظر داشته باشید : زنانی که همسرشان را از دست می دهند، ۱۰ برابر بیشتر از سایر زنان در معرض خودکشی هستند. که این احتمال برای مردان ۶۶ برابر است. بنابراین اگر شما جزو افرادی هستید که در مواجهه با سوگ به مصرف الکل ، مواد مخدر یا هر چیزی که شما را بی حس میکند روی آورده اید یا اگر دچار احساس گناه ،پشیمانی یا افکار وسواس گونه نسبت به شخص متوفی هستید ، زمان آن رسیده که به دنبال کمکی تخصصی و فراتر از حمایت خانواده و دوستان خود باشید.

نویسنده: آیدا یعقوبی

 

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره تماس های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۸۰۱۵۹۷۸ تماس حاصل فرمایید.