سرزنش توسط شریک عاطفی خودشیفته: چرا شریک عاطفی خودشیفته تان همیشه شما را سرزنش می کند؟

سرزنش توسط شریک عاطفی خودشیفته سرزنش توسط شریک عاطفی خودشیفته: بیاموزید که چرا همسر خودشیفته شما را ناعادلانه سرزنش می کند و چگونه با آن رفتار کنید. اگر تعجب می کنید که چرا همسر خودشیفته شما را برای هر اتفاقی که اشتباه می افتد سرزنش می کند بدون توجه به اینکه چه کسی مقصر است، […]


سرزنش توسط شریک عاطفی خودشیفته

سرزنش توسط شریک عاطفی خودشیفته: بیاموزید که چرا همسر خودشیفته شما را ناعادلانه سرزنش می کند و چگونه با آن رفتار کنید.

اگر تعجب می کنید که چرا همسر خودشیفته شما را برای هر اتفاقی که اشتباه می افتد سرزنش می کند بدون توجه به اینکه چه کسی مقصر است، پاسخ ساده است: افرادی که دارای اختلال شخصیت خودشیفته هستند نمی توانند این ایده را تحمل کنند که ممکن است مقصر باشند، بنابراین در عوض شخص دیگری را متهم می کنند.

چرا افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته تا این حد به مقصر بودن اهمیت می دهند؟

در اینجا چند مفهوم وجود دارد که می تواند به توضیح اینکه چرا سرزنش نقش مهمی در روابط با خودشیفته ها دارد کمک کند. (توجه: من از اصطلاحات “خودشیفته” به عنوان مخفف اختلال شخصیت خودشیفته استفاده می کنم).

صدای راهنمای درونی ما

ما به عنوان انسان، مجهز به این ظرفیت هستیم که یک صدای راهنمای درونی ایجاد کنیم که رفتارهای ما را تحسین و تنبیه کند. این صدای درونی در دوران کودکی ما بر اساس ترکیبی از سه چیز برنامه ریزی شده است:

رفتار پدر و مادرمان با ما

خلق و خوی ذاتی ما

تفسیر ما از آنچه والدین ما فکر می کردند شایسته تحسین یا انتقاد است.

در حالت ایده آل، این صدای درونی واقع بینانه است و هنگامی که کار درست را انجام می دهیم با تحسین و تمجید به ما پاداش می دهد و در صورت انجام کاری اشتباه ما را با شرم یا گناه تنبیه می کند. و در حالت ایده آل، پاداش ها و مجازات ها متناسب با رفتار است. صدای راهنمای درونی ما قرار است جایگزین راهنمایی والدینمان شود و بنابراین به ما اجازه می دهد مستقل زندگی کنیم.

زیگموند فروید (۱۸۵۶-۱۹۳۹)، «پدر روانکاوی»، این صدا را سوپرمن ما نامید. برخی افراد آن را وجدان خود می دانند. دیگران آن را به عنوان جرقه ای از خداوند در هر یک از ما می بینند که درست از نادرست را به ما می آموزد

صدای درونی The Narcissist

متأسفانه، افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، صدای درونی بیش از حد خشن، کمال گرا و بی ارزش را درونی کرده اند. این صدا به ندرت ستایش می کند. هیچ‌چیز آنقدر خوب نیست که برای مدت طولانی تأییدش را جلب کند – و هیچ اشتباهی آنقدر بی‌اهمیت نیست که بتوان به شدت مجازات کرد.

سرزنش خود منجر به شرمساری می شود

از آنجایی که صدای راهنمای درونی خودشیفته‌ها بسیار انتقادی و خشن است، خودشیفته‌ها سعی می‌کنند از مسئولیت هر اشتباهی اجتناب کنند. برای جلوگیری از نفرت از خود، سرزنش را به گردن دیگری می اندازند. اگر آنها با موفقیت سرزنش را از بین نبرند، ممکن است خود را در گودالی از نفرت و شرم از خود غرق کنند. این معمولاً باعث می‌شود که آن‌ها به یک افسردگی متنفر از خود مبتنی بر شرم فرو روند. علاوه بر این، آنها ناخودآگاه می ترسند که اشتباهات آنها توسط شما یا افراد دیگر برای تحقیر علنی آنها مورد استفاده قرار گیرد.

هنگامی که افراد خودشیفته در یک افسردگی متنفر از خود فرو می روند، ارتباط خود را با هر چیز خوبی در مورد خود از دست می دهند. آنها خود را کاملاً بد می بینند – بی ارزش، معیوب، بازنده.

به طور طبیعی، با شرم عمیقی که همیشه در لبه‌های روحشان کمین کرده و صدای انتقادی درونی که به‌طور ناعادلانه و شدید آنها را تنبیه می‌کند، خودشیفته‌ها در اوایل زندگی یاد می‌گیرند که هرگز تقصیر اشتباهات خود را به گردن نگیرند. درعوض، وقتی هر چیزی اشتباه می‌شود، سریعاً شخص دیگری را سرزنش می‌کنند. اگر معشوق یا جفت آنها هستید، احتمالاً این شما هستید که سرزنش می شوید – مهم نیست چقدر دور از ذهن به نظر می رسد.

چگونه باید شرایط را مدیریت کنید؟

واقعیت تاسف بار این است که این وضعیت را نمی توان با منطق یا با بحث در مورد حق یا باطل حل کرد. این نوع سرزنش هیچ ربطی به واقعیت یا انصاف خارجی ندارد. این در مورد حفظ عزت نفس است. همسرتان ناعادلانه شما را به خاطر چیزی سرزنش می کند تا از سرزنش خود جلوگیری کند. وقتی خودشیفته‌ها به پذیرش سرزنش فکر می‌کنند، ناخودآگاه می‌ترسند که معادل روان‌شناختی سوزاندن ذغال‌های داغ توسط شما و منتقد درونی نابخشوده و بی‌دردشان روی سرشان انباشته شود. آنها نظرات منتقد درونی خود را به شما نشان می دهند و سپس شما را بیش از حد منتقد می بینند.

چند چیز وجود دارد که می تواند در لحظه برای کاهش تنش موثر باشد. هر دو روش نادیده گرفته می‌شوند که چه کسی مقصر است و روی راحت‌تر کردن همسر خودشیفته‌تان تمرکز می‌کند.

روش ۱- ابراز همدلی

روش ۱ از یکی از مداخلات جیمز اف مسترسون اقتباس شده است که او به درمانگران آموزش داد تا از آن برای کمک به افراد مبتلا به NPD استفاده کنند تا احساس درک کنند. در این روش اصلاً از سرزنش صحبت نمی شود. هیچ کدام درست یا غلط نیست. شما به سادگی یک بیانیه همدلانه می کنید که سعی می کند طعم احساسی را که فرد خودشیفته احساس می کند به تصویر بکشد.

مثال: سام به خانه می آید و نمی تواند کنترل تلویزیون را پیدا کند. او شروع به فریاد زدن به همسرش جنی می کند: باورم نمی شود که دوباره این کار را کردی! چرا مدام ریموت را گم می کنید؟ شما هرگز به کاری که انجام می دهید توجه کافی ندارید!

جنی می داند که سام آخرین کسی بود که از ریموت استفاده کرد. او همچنین می داند که بحث کردن با او در مورد آن بی ثمر است. اگر او اعتراض کند، منجر به یک دعوای طولانی مدت بیهوده خواهد شد. بنابراین، او با همدلی سعی می کند آنچه را که او احساس می کند به سم بازتاب دهد:

جنی: وقتی به خانه آمدی و نتوانستی کنترل تلویزیون را پیدا کنی، حتما برایت خیلی دردناک بوده است. میتونم بفهمم چقدر ناامید شدی شما مشتاقانه منتظر تماشای بازی فوتبال بودید.

مسترسون تمایل داشت از همین کلمات استفاده کند، مسترسون تمایل داشت از همان کلمات «دردناک» و «ناامیدکننده» بارها و بارها استفاده کند. یک بار شخصی از مسترسون پرسید: “آیا مشتریان شما متوجه نمی شوند و در مورد شما اظهار نظر نمی کنند و بارها و بارها می گویند “این باید خیلی دردناک و ناامید کننده باشد”؟ مسترسون پاسخ داد: “نه اگر خودشیفته باشند.”

خودشیفته ها همدلی و احساس درک شدن، همراه با عدم قضاوت را بسیار آرام بخش می دانند. بیشتر آنها بدون تجربه همدلی مراقبان خود بزرگ شدند. به همین دلیل است که صدای درونی آنها بسیار بی احساس است.

روش ۲ – اجازه دهید به شما کمک کنم

در این روش، انتقادات ناعادلانه همسرتان را نیز نادیده می گیرید. در عوض، شما به سادگی پیشنهاد کمک می دهید. این روش تاکید می کند که شما دو نفر یک تیم هستید نه حریف.

مثال: سم شروع به سرزنش جنی به خاطر گم کردن ریموت می‌کند. جنی سریع می گوید: «بگذار کمکت کنم پیداش کنی.» او توهین های او را نادیده می گیرد و به سادگی از جایش بلند می شود و با او شروع به جستجوی کنترل گمشده می کند.

با گذشت زمان، اگر جنی به طور مداوم مایل باشد به سام کمک کند و او را شرمنده نکند یا سعی کند او را مسئول نگه دارد، احتمالاً سم به آرامی شروع به درونی کردن مدل جدیدی از نحوه رسیدگی به اشتباهات بدون سرزنش کسی می کند.

این به تدریج باعث ایجاد حس اعتماد در حسن نیت و نیت جنی می شود. سام ممکن است هنوز هم جنی را بی ارزش کند و سرزنش کند (او هنوز یک اختلال شخصیت خودشیفته دارد)، اما در نهایت متوجه خواهد شد که جنی عمداً سعی نمی کند او را آزار دهد یا ناامید کند.

این درک، اینکه او می تواند از جنی آسیب دیده و ناامید شود بدون اینکه او قصد آسیب رساندن به او را داشته باشد، می تواند نقطه عطف و نقطه عطفی بزرگ در رابطه آنها باشد. دعواها همچنان اتفاق خواهند افتاد، اما زهر کمتری در حملات او به جنی وجود خواهد داشت.

وقتی شیر را ریختید چه اتفاقی افتاد؟

اگر می‌خواهید درباره ریشه‌های رفتار سرزنش‌کننده دیگران بیشتر بدانید، یک سوال ساده وجود دارد که می‌توانید بپرسید: وقتی کوچک بودید و لیوان شیرتان را سر میز می‌ریختید، چه اتفاقی افتاد؟

افرادی را که می شناسم و نسبتاً آرام هستند و نسبت به اشتباهات خود واقع بین هستند، چیزی شبیه به زیر گزارش می دهند: مادرم بلند شد و گفت: «نگران نباش. دستمال کاغذی را از آشپزخانه بگیرید و من به شما کمک می کنم آن را تمیز کنید.

مراجعین من مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته پاسخ بسیار متفاوتی را گزارش می دهند: چطور می توانید اینقدر دست و پا چلفتی باشید! شما این همه کار اضافی را برای من انجام می دهید زیرا شما بسیار بی دقت و بی مسئولیت هستید. خودشه! شام برای شما تمام شد. برو به اتاقت. و انتظار نداشته باشید که امشب تلویزیون تماشا کنید. باید یاد بگیرید که بیشتر مراقب باشید.

دوران کودکی پر از انتقادهای تند به خاطر اشتباهات به کودکان می آموزد که راهی بیابند تا به هر طریق ممکن تقصیر را جابجا کنند و خطا را تقصیر دیگران قرار دهند.

به خواهر کوچکتر سالی: اگر آرنج من را تکان نمی دادی، شیر نمی ریخت. تقصیر توست نه من تو مستحق مجازات هستی نه من!

دلیل اینکه همسر خودشیفته شما به طور خودکار شما را برای چیزهایی که تقصیر شما نیست سرزنش می کند می تواند به عنوان یک معادله ساده بیان شود: سرزنش + شرم = نفرت از خود. همسرتان تقصیر را به گردن شما می اندازد تا از محکوم شدن به عنوان زباله های بی ارزش توسط صدای درونی بیش از حد خشن و بی ارزش خود جلوگیری کنید. کارهایی وجود دارد که می توانید انجام دهید تا دعوا را به حداقل برسانید، اما متأسفانه، همه آنها روی راحت تر کردن همسرتان تمرکز می کنند. این در درازمدت به نفع شما خواهد بود، اما موفقیت آنها به این بستگی دارد که شما به معنای واقعی کلمه طعنه های همسرتان و احساسات آسیب دیده خود را نادیده بگیرید. در عوض باید به عنوان ترکیبی از یک والدین خوب و یک روان درمانگر عمل کنید. اگر نمی خواهید بقیه عمر خود را صرف مدیریت عزت نفس همسرتان با هزینه شخصی کنید، احتمالاً باید به طور جدی به ترک این رابطه فکر کنید.

نویسنده:

دکتر زینب تاجریان

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ تماس حاصل فرمایید.