افسردگی _ بخش دوم

برخلاف بیماران دارای ظرفیت بالا، ما می توانیم از بیمار افسرده بخواهیم تا درباره ی برانگیختگی، عقلانی سازی کند تا ظرفیت تحمل وی برای مواجهه با احساس ایجاد شده، افزایش یابد. همیشه بر روی بالاترین سطح احساسی که بیمار می تواند تحمل کند، کار کنید. وقتی در سطحی پایین تر از ظرفیت بیمار کار می […]


برخلاف بیماران دارای ظرفیت بالا، ما می توانیم از بیمار افسرده بخواهیم تا درباره ی برانگیختگی، عقلانی سازی کند تا ظرفیت تحمل وی برای مواجهه با احساس ایجاد شده، افزایش یابد. همیشه بر روی بالاترین سطح احساسی که بیمار می تواند تحمل کند، کار کنید. وقتی در سطحی پایین تر از ظرفیت بیمار کار می کنید، یادگیری جدیدی اتفاق نخواهد افتاد. بیماران افسرده ای که در خلال جلسه با خشم مواجه می شوند، ممکن است بعدها خود را به دلیل افسرده شدن تنبیه کنند.

برای ممانعت از کنش نمایی مخرب بعد از جلسه ی درمان:

۱ـ بیمار را علیه حمله به خود، قبل از کاوش احساس خشم، آماده کنید.

۲ـ علیت را مشخص کنید.

۳ـ حمله به خود را برای ممانعت از بازگشت مجدد، پیش بینی کنید.

درمانگر: امروز یاد گرفتیم که راه برخورد شما با خشمتان این است که آن را به شکل انتقاد از خودتان ابراز می کنید و یاد گرفتیم که راه دیگر برخورد با خشم این است که آن را انکار می کنیم، به طوری که انگار چیز مهمی نیست و ما یاد گرفتیم که منتقل کردن خشم به درون خودتان و یا انکار کردن احساس زیربنایی، شما را افسرده کرده است.

به خاطر این که امروز شما با خشم زیادی مواجه شده اید، آیا ممکن است بعد از جلسه خودتان را تنبیه کنید؟ ( بیمار را تشویق کنید تا به منظور جلوگیری از عود، درباره ی دفاع هایش فکر کند)

بیمار: در گذشته، من در غذا خوردن زیاده روی می کردم یا از مردی می خواستم که رابطه ی جنسی داشته باشیم.

درمنگر: و الان چطور این رفتارها را توضیح می دهید؟

بیمار: این راهی برای تنبیه کردن خودم بود.

درمانگر: چطور؟

بیمار: به خاطر این خشمی که نسبت به پدرم احساس می کردم؛ اما چرا؟

درمانگر: شما گفتید که او شما را یک روسپی خطاب کرده است. اگر شما رابطه ی جنسی داشته باشید، انگار می گویید « پدر، به جای این که از شما عصبانی باشم، می خواهم وانمود کنم که واقعاً روسپی هستم».

بیمار: خدای من! این درست نیست. می خواستم آنچه را که او به من نسبت می دهد انجام دهم.

درمانگر: این رویه ای برای تنبیه کردن خودتان است به جای احساس خشم نسبت به او. اگر خودتان را تنبیه نکنید، چگونه با خشمتان کنار خواهید آمد؟

بیمار: من باید رفتار کردن مثل یک روسپی را کنار بگذارم و با خشم نسبت به پدرم مواجه شوم.

برا جلوگیری از عود، به بیمار کمک کنید تا احتمال عود، یعنی تمایل به استفاده از یک دفاع واپس رونده را پیش بینی کند و برای جلوگیری از آن آماده باشد. اگر بیمار متوجه نشد و به دفاع حمله به خود رو آورد، پس از جلسه، به خود حمله خواهد کرد و افسرده تر می شود. برای مثال، درمانگری، خشم بیماری را علیه مادرش کشف کرد اما به او کمک نکرد تا از دفاع حمله به خود آگاه شود و جلو آن را بگیرد. پس از جلسه، بیمار رگ خودش را زد.

به محض این که بیمار خشم را به خودش منتقل کرد، جریان جلسه را متوقف کنید و حمله به خود را بررسی و مسدود کنید. به بیمار کمک کنید تا از دفاع خود آگاه شود و سپس دوباره به خشمش پی ببرد. این زنجیره را تکرار کنید تا بتواند عمیقاً خشم خود را بدون اضطراب و دفاع، تجربه کند.

بیماران افسرده، تقریباً همیشه از دفاع های خود استفاده می کنند؛ یعنی با خودشان همان طور که در گذشته با آن ها رفتار شده است، برخورد می کنند.

برای مثال، زن جوانی، همان طور با خودش رفتار می کرد که پدر طرد کننده اش با او برخورد می کرد. او، به جای احساس تنفر نسبت به پدر، با او همانندسازی کرده بود و از طریق طرد کردن خود، از خودش متنفر بود. او با طرد کردن خود، با پدر طرد کننده اش همانند سازی می کرد.

به محض این که بیمار از این دفاع آگاه شود، به او کمک کنید که همانند سازی با پدر بدرفتار را کنار بگذارد تا بتواند با خشم خود نسبت به وی مواجه شود. او باید این دفاع را قبل از این که خشم به راحتی در دسترس قرار بگیرد، کنار بگذارد.

درمانگر: احساست نسبت به او به خاطر این که به تو تجاوز می کرد، چیست؟

بیمار: از او متنفرم ( دفاع: با صدایی بی اعتنا گفت).

درمانگر: با صدایی بی اعتنا گفتی. متوجه هستی؟ ( شناساندن دفاع )

بیمار: به هر حال این مربوط به گذشته است ( دفاع: پس زدن خود و احساس خود، همان طور که پدر آزارگر انجام می داد).

درمانگر: می گویی تجاوز را پشت سر گذاشته ای. می گویی نادیده گرفته شدن دختر سی ساله را پشت سر گذاشته ای. می گویی احساساتت رو کنار گذاشتی. متوجه هستی که چطور از احساساتت جدا شدی و آن ها را نادیده می گیری؟ ( اشاره به دفاع: احساسات خود را نادیده می گیرد و آن ها را بی اهمیت می داند)

بیمار: من عمداً این کار را نکردم.

درمانگر: پس متوجه هستی که احساساتت را نادیده می گیری؟

بیمار: بله.

درمانگر: تصمیم داری این طور با احساساتت برخورد کنی؟ می خواهی مثل پدرت که تو را نادیده می گرفت، خودت را نادیده بگیری؟ ( به او کمک کنید تا علیه دفاع همانند سازی، عمل کند)

بیمار: مطمئناً‌ نمی خواهم مثل او باشم.

درمانگر: اگر ما احساسات شما را نادیده بگیریم، یا از آن ها جدا شویم، آیا می توانیم نگاهی صادقانه به حس شما نسبت به پدرتان به خاطر هتک حرمت شما داشته باشیم؟ ( بیمار را تشویق کنید تا دفاع را کنار گذاشته و با احساس های اصیل خود مواجه شود)

اگر بیمار به استفاده از این دفاع ها ادامه داد، مدام به آن ها اشاره کنید. اغلب این بیماران، از کسانی که از آن ها سوء استفاده کرده اند، دفاع خواهند کرد.

بیمار: او کودکی بدی داشته است.

درمانگر: متوجه هستی که چطور به جای خودت، طرف او را می گیری؟

و یا این که بیمار درباره خودش قضاوت می کند:

بیمار: خب شاید من شلخته بودم.

درمانگر: می خواهی از دریچه ی چشمان او به خودت نگاه کنی یا از دریچه ی چشمان خودت؟

و یا این که آنچه را که فرد سوء استفاده گر انجام داده را کوچک جلوه می دهند؛ یعنی با او همانند سازی می کنند.

بیمار: خیلی مهم نبود.

درمانگر: این چیزی است که وقتی به شما تجاوز کرد احساس کردی، یا چیزی است که بعد از آن می گی؟

به همه ی دفاع ها اشاره کنید تا بیمار بتواند گستره ی کامل خشم خود را نسبت به فرد مورد نظر ( فرد آزارگر)، بدون بازگرداندن آن به خود احساس کند. اگر این دفاع ها مطرح نشوند، درمان مبهم و بدون جهت باقی خواهد ماند، یا بیمار پس از پی بردن به خشم خود، به خودش حمله می کند.

مشکل دیگری که پیش خواهد آمد این است که اگر بیمار از دفاع یا هزینه ی دفاع آگاه نشود، به استفاده از آن ادامه خواهد داد و پس از جلسه افسرده خواهد شد.

درمانگر: وقتی که ما با خشمی که نسبته به پدرتان دارید مواجه شدیم، شما با برگرداندن آن خشم به سوی خودتان، به خود حمله کردید. شما از او عصبانی هستید؛ اما می بینیم که چطور این عصبانیت را به خودتان بر می گردانید. شما از او انتقاد کردید، سپس شروع کردید به انتقاد کردن از خودتان. رفتار او را مورد قضاوت قرار دادید، سپس خودتان را قضاوت کردید. متوجه این توالی هستید؟

بیمار: بله الان می فهمم. قبلاً متوجه نبودم.

درمانگر: به این خاطر است که ما نیاز داریم در مورد آنچه خارج از آگاهی تان رخ می دهد، مراقب باشیم. یک بار که این حمله به خودتان را ببینید، انتخاب متفاوتی در مقابل احساساتتان خواهید داشت.

بیمار: منطقی است.

درمانگر: پس می فهمیم که چطور این حمله به خود، خود انتقادی و قضاوت خود، شروع به افسرده کردن شما در جلسه می کند. شما هم متوجه این موضوع شدید؟

بیمار: الان بله.

درمانگر: بر اساس چیزهایی که امروز یاد گرفتیم، چطور با خشمتان نسبت به پدرتان در جلسه ی بعدی مواجه می شوید؟

بیمار: ممکن است دوباره به خودم حمله کنم.

درمانگر: اگر این اتفاق بیفتد، جایگزین سالم برای حمله به خود چیست؟

بیمار: برای احساس خشم نسبت به پدرم؟

درمانگر: شما چه فکر می کنید؟

در پایان جلسه، آن را چه که یاد گرفتید خلاصه کنید و اطمینان حاصل کنید بیمار از دفاع های واپس رونده اش مطلع است و هزینه و علیت آن ها را درک می کند:« شما خودتان را برای خشمی که نسبت به پدرتان احساس می کنید، تنبیه می کنید. با این کار، به جای آن که خشم را در جایی که به آن تعلق دارد احساس کنید، همانند پدرتان، از خودتان سوء استفاده می کنید.» این بینش، به بیمار کمک می کند تا دفاع های خود تخریبی را کنار بگذارد و از عود آن ها جلوگیری کند.

پایان

 

برگرفته شده از کتاب: روانپویشی فشرده کوتاه مدت تعدیل فردریکسون برای شخصیت های شکننده 

مترجمان: دکتر فرهاد چنگیزی _ سارا مرادی کلاره _ پگاه سروشیان 

انتشارات: پرنده

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.