پرورش هیجان همپای رشد کودک – بخش اول ( دوران طفولیت تا حدود سه ماهگی )

پرورش هیجان همپای رشد کودک حتماً تا به حال دیده اید که زن و شوهرهایی که تازه بچه دار شده اند می نالند و می گویند: « درست وقتی که فکر می کنم بچه ام را شناخته ام و از همه چیزش سر در آورده ام ـ می دانم که چقدر باید به او شیر […]


پرورش هیجان همپای رشد کودک

حتماً تا به حال دیده اید که زن و شوهرهایی که تازه بچه دار شده اند می نالند و می گویند: « درست وقتی که فکر می کنم بچه ام را شناخته ام و از همه چیزش سر در آورده ام ـ می دانم که چقدر باید به او شیر بدهم، چقدر می خوابد، چگونه باید آرامش کنم ـ ناگهان همه چیز تغییر می کند!»

این حرف حقیقت دارد زیرا بچه ها در جریان رشد خود مرتباً تغییر می کنند. ما همواره، همگام با رشد بچه ها باید زندگی خود را با نیازها، ترس ها، علائق، و توانایی های آن ها سازگار و هماهنگ کنیم. ولی به رغم همه ی این تغییرات، یک چیز ثابت می ماند و آن تمایل کودکان به داشتن ارتباط عاطفی با پدر و مادری دلسوز و مهربان است.

در این فصل، دوران کودکی را در پنج مرحله ی مختلف مورد بررسی قرار خواهم داد که عبارت اند از: دوران طفولیت، دوران نوپایی، اوایل کودکی، اواسط کودکی، و نوجوانی. شاخص ها و نقاط عطف رشد کودک را در هر مرحله توضیح خواهم داد و توصیه هایی برای کمک به شما ارائه می دهم تا بتوانید هوش هیجانی فرزندانتان را در هر یک از این مراحل تقویت کنید. شناخت اینکه در این مراحل چه چیزی « طبیعی» است و آگاهی از موضوعاتی که احتمالاً در سنین مختلف برای کودکان اهمیت پیدا می کند باعث می شود که احساسات آنها را بهتر درک کنید و این امر، به نوبه خود، سبب می شود که مربی بهتری برای هیجانات ایشان باشید.

دوران طفولیت

تا حدود سه ماهگی

چه کسی می تواند بگوید ارتباط عاطفی کودک با والدینش از چه زمانی آغاز می شود؟ بعضی براین عقیده اند که این ارتباط از همان دوران جنینی که کودک درون رحم مادر است و به استرس یا آرامش مادر خود واکنش نشان می دهد شروع می شود. عده ای دیگر معتقدند این ارتباط بلافاصله بعد از تولد بچه، زمانی که مادر به او شیر می دهد، برایش لالایی می گوید و او را تکان می دهد تا آرام بگیرد و بخوابد، آغاز می شود. و برخی نیز می گویند این لحظه ی جادویی دو سه هفته بعد از تولد و زمانی است که مادر یا پدر نخستین خنده ی زیبای نوزاد خود را می بینند و همه ی خستگی کار سخت و بی خوابی های شبانه از تنشان بیرون می رود.

اما بیشتر والدین، بر این عقیده اند که ارتباط واقعی در حدود سه ماهگی شروع می شود، زمانی که کودک به تعامل و ارتباط اجتماعی چهره به چهره علاقه مند می شود. روانشناسان رشد اظهار می کنند که در سه ماهگی چشمان نوزاد «برق می زند»، که حاکی از آن است که گویا نوزاد برای نخستین بار واقعاً به چهره ی والدین خویش می نگرد و به آنها خیره می شود. نوزاد سه ماهه، به رغم کم سن و سالی خود، چیزهای زیادی را از طریق مشاهده و تقلید، راجع به نحوه ی درک هیجانات و ابراز آنها یاد می گیرد. این بدان معنی است که والدین از طریق واکنش و توجه خویش می توانند، حتی در این سنین کم نیز، پرورش هیجان را در فرزندشان آغاز کنند.

تحقیقات نشان می دهند که معمولاً والدین برای جلب توجه اطفال خردسال در جریان تبادل اطلاعات عاطفی، تلاش زیادی به خرچ می دهند که توجه او را به سوی خویش جلب کنند. برای مثال، والدین اغلب از یک الگوی زبانی که به « زبان بچگانه» معروف است استفاده می کنند که مشتمل است بر تُن صدای بالا، شمرده گویی، تکرار کلمات، و حالت های چهره ایِ فراوان. این «زبان بچگانه» اگرچه مضحک و افراط آمیز به نظر می رسد ولی والدین آن را به دلیل کارایی اش مورد استفاده قرار می دهند. طفل معمولاً وقتی که مادر یا پدرش این گونه با او صحبت می کند بیشتر توجه اش جلب می شود.

بیشتر والدین با اطفالشان تبادلات غیر کلامی چهره به چهره نیز دارند. برای مثال، مادر ابروی خود را بالا می برد، آنگاه نوزاد هم ابروی خود را بالا می برد. نوزاد زبان خود را در می آورد و مادر نیز چنین می کند. یکی از والدین غان و غون می کند و صداهایی در می آورد و والد دیگر نیز همان صداها را تکرار می کند. اطفال معمولاً از این نوع بازی های تقلیدی خوششان می آید، مخصوصاً اگر والدین با حالتی متفاوت، از آنها تقلید کنند. برای نمونه، اگر نوزاد جغجغه اش را سه بار به زمین بزند، و مادر همین صدا را با دهان خود درآورد، نوزاد بسیار لذت می برد.

این مکالمات تقلیدی بسیار حائز اهمیت اند زیرا به نوزاد می فهمانند که والدین کاملاً به او توجه دارند و به احساساتش پاسخ می دهند. این نخستین تجربه ی نوزاد در خصوص درک شدن از سوی دیگران است و آغاز ارتباط عاطفی به شمار می رود.

نتایج آزمایش هایی که بر روی مادران و اطفال سه ماهه شان انجام گرفته است مبین قابلیت و توانایی اطفال در برقراری ارتباط عاطفی بوده اند. پژوهشگری به نام ادوارد ترونیک در آزمایشی موسوم به « بازی چهره ی ثابت » از مادران خواست که به اطفال خود نگاه کنند اما برخلاف معمول به هیچ وجه چهره ی خود را حرکت ندهند. نوزادان در مواجهه با چهره ی ثابت مادران خویش، بارها سعی کردند خودشان آغازگر «مکالمه» باشند و تلاش بیهوده ای را برای جلب توجه مادرشان با درآوردن شکلک های مختلف آغاز کردند. محققان مشاهده کردند که نوزادان، به طور متوسط، قبل از آن که تسلیم شوند و دست از برقراری ارتباط بکشند،‌ به چهار شیوه ی متفاوت متوسل شدند. ترونیک در آزمایشی به منظور مطالعه ی تأثیرات افسردگی والدین بر اطفال سه ماهه، از مادران خواست که در برابر اطفال سه ماهه ی خود وانمود کنند که کمی غمگین و افسرده اند. حتی این تغییر حالت جزئی در مادران، تأثیرات عمیقی بر نوزادان برجای گذاشت و سبب شد شدت هیجانات منفی، گوشه گیری، و عدم پاسخگویی در آنها بیشتر شود. چنین پژوهش هایی نشان می دهند کودکان،‌ حتی در سن سه ماهگی نیز، از والدین خود توقع دارند که به آنها توجه کنند و به احساساتشان واکنش نشان دهند.

این پژوهش ها نشان می دهند که اطفال در روابط خود با والدینشان، عنصری منفعل نیستند بلکه نقش بسیار فعالی را ایفا می کنند. آنها به دنبال ارتباط عاطفی با والدینشان هستند و دوست دارند والدینشان به آنها رسیدگی و سر گرمشان کنند.

وقتی که والدین به عواطف نوزاد پاسخ ندهند یا فقط واکنش منفی به آنها نشان بدهند این رفتار آنها در طی زمان چه تأثیری بر کودک می گذارد؟ تیفانی فیلد، که مادران افسرده و فرزندان آنها را مورد مطالعه قرار داده به پاسخ های ناراحت کننده ای دست یافته است: غم و اندوه، بی حالی ، کناره گیری، خشم، و بدخلقی مادران افسرده در رفتار اطفالشان منعکس می شود.و اگر افسردگی مادر یک سال یا بیشتر ادامه پیدا کند رشد و تحول کودک به تأخیر می افتد.

بر اساس مطالعات فیلد، فاصله ی بین سه تا شش ماهگی طفل، از نظر تأثیر گذاری افسردگی مادر بر رشد دستگاه عصبی فرزندش دوره ای حساس و حیاتی به شمار می رود. او و همکارانش با مقایسه ی گروهی از اطفال سه ماهه که مادران افسرده داشتند با گروهی دیگر از اطفال سه ماهه که مادرانشان افسرده نبودند تفاوت چندانی میان آنها مشاهده نکردند. اما هنگامی که اطفال شش ماهه را مورد بررسی قرار دادند دریافتند که فرزندان مادران افسرده از نظر رشد توانایی بیانی در مرحله ی پایین تری قرار داشتند و در آزمون های عملکرد دستگاه عصبی نمره ی کمتری به دست آوردند.

افسردگی مادر حتی ممکن است بر عملکرد مغز طفل تأثیر بگذارد و سبب شود وی یک رویداد هیجانی را که می تواند تجربه ای مثبت باشد رویدادی منفی تلقی کند. دانشمندان می توانند این موضوع را با بررسی اطلاعات حاصل از نوار مغزی فرد به هنگام واکنش های هیجانی مختلف مشخص کنند. چون واکنش های منفی در یک قسمت از مغز و واکنش های مثبت در قسمتی دیگر از مغز مورد پردازش قرار می گیرند جرالدین داوسون، پژوهشگر دانشگاه واشنگتن،‌ با استفاده از همین فناوری، واکنش های اطفال را به تماشای صحنه ی بیرون آمدن حباب های صابون از پشت یک پرده مورد بررسی قرار داد و با تعجب دریافت که فرزندان مادران افسرده این واقعه ی عادی را یک رویداد هیجانی منفی تلقی می کنند.

اگرچه پژوهش نشان می دهد که افسردگی و عدم پاسخگویی مادران متأثیرات زیان باری بر فرزندانشان دارد، اما هنوز جای امیدواری وجود دارد. مطالعات بعدی فیلد نشان داد که تعامل نوزادان مادران افسرده با مربیان مهد کودک و پدران غیر افسرده ی خود سبب بهبود چشمگیر آنها می شود. این یافته ی جدید، بار دیگر ثابت می کند که مراقبان بزرگسال کودکان خردسال می توانند بر رشد عاطفی کودکان خردسال کاملاً تأثیر بگذارند.

اطفال در عین حال که مشغول یادگیری نحوه ی درک و تقلید نشانه های عاطفی والدینشان هستند، سعی دارند به یک قابلیت مهم دیگر، یعنی توانایی تنظیم و کنترل برانگیختگی فیزیولوژیکی ناشی از تعاملات اجتماعی و هیجانی خویش نیز دست یابند. بسیاری از روانشناسان رشد بر این عقیده اند که اطفال این کار را از طریق برقراری و قطع تعامل با اطرافیان انجام می دهند. یعنی یک دقیقه با روی خوش به دیگری توجه نشان می دهند و مشتاق بازی اند، دقیقه ی بعد روی بر می گردانند و به تلاش های فرد برای مشغول کردن او با اسباب بازی هایش و بچگانه حرف زدن با او، بی اعتنایی می کنند. درحالی که والدین بعضی اوقات از این دمدمی مزاج بودن فرزند خود تعجب می کنند، ولی شواهدی وجود دارد که نشان می دهد نوزاد به انجام این کار نیاز دارد. یعنی ممکن است علت بی اعتنایی او این باشد که دچار تپش قلب و برانگیختگی فیزیولوژیکی شده و می خواهد استراحت کند. به همین دلیل، چشم هایش را بر می گرداند و سرش را به سوی دیگری می چرخاند و هر کار که بتواند می کند تا از تماس و ارتباط با دیگران پرهیز کند. بدین ترتیب، نوزاد سعی می کند یاد بگیرد خودش را آرام کند.

افرادی که تجربه ی بچه داری ندارند ممکن است متوجه این نیاز طفل نشوند و به کمک اسباب بازی و بچگانه حرف زدن و غیره به تحریک و برانگیختن او ادامه دهند. و البته که در چنین موقعیتی، کودک راه گریز ندارد و نمی تواند از همبازی غیرقابل تحمل خود بخواهد که دست از سرش بردارد. او نمی تواند به اتاق دیگری برود. او حتی آن قدر زور ندارد که سرش را زیر پتو ببرد. از این رو مجبور است به موثرترین شیوه ی دفاعی خویش متوسل شود و گریه کند .

این گونه موارد « ناهماهنگی » در روابط بین والد بین والدین و اطفال، نسبتاً رایج است. برخی پژوهشگران معتقدند که والدین در ۷۰ درصد موارد نمی توانند علائم ارسالی از سوی اطفال خود را درک کنند‍! اما جای نگرانی نیست. چرا که دوران طفولیت، هم برای والدین و هم برای بچه ها،‌ دوران آزمون و خطاست. مادامی که والدین به اطفال خود توجه دارند، ارتباط عاطفی میان آنها به تدریج گسترش و بهبود می یابد و سوء تفاهمات کمتر می شود.

بنابراین ، توصیه ی من به والدینِ مربی هیجان این است که به حالات عاطفی فرزندان خود توجه داشته باشند و به آنها واکنش نشان دهند. اگر فرزندتان ناگهان به ادامه ی بازی بی علاقگی نشان داد او را راحت بگذارید. اگر بعد از مدتی حرف زدن و شادی و تفریح (برای مثال، در جمع خویشاوندان) شروع به نق نق و غرولند کرد، او را به یک اتاق خلوت و ساکت ببرید تا بتوانید خود را از هیجانات زیاد خلاص کند و آرام بگیرد.

اگر مشاهده کردید که نوزادتان آن قدر خسته و عصبی شده است که خودش نمی تواند آرام بگیرد،‌ هر کاری که می توانید برای آرام کردن او انجام دهید. در این جا نیز با شیوه ی آزمون و خطا می توانید به دنبال بهترین شیوه برای آرام کردن او باشید. شیوه های معمول برای این کار عبارتند از: خاموش کردن چراغ، تکان دادن بچه، به آرامی با او حرف زدن، بغل کردن کودک و راه رفتن. عده ای از والدین نیز می گویند که موسیقی آرام،‌ لالایی، مساژ نرم، یا نوازش کردن نیز در آرام کردن اطفال موثر است.

بعضی از نوزادان هم با صدای ماشین ظرفشویی یا خِرخِر رادیو آرام می گیرند.

تحقیقات نشان می دهند والدینی که به حالات عاطفی اطفال خود توجه دارند، مثلاً،‌ آنهایی که تشخیص می دهند فرزندشان چه موقع به فعالیت های هیجان انگیز و چه موقع به فعالیت هایی آرام نیاز دارد، بهتر می توانند هوش هیجانی فرزندانشان را تقویت کنند. این سبک پرورش هیجان به کودکان فرصت می دهد تغییرات حالت از برانگیختگی به آرامش را تجربه کنند. به عبارت دیگر، بدین طریق اطفال نحوه ی آرام کردن خود و تنظیم حالات فیزیولوژیکی را یاد می گیرند.

پدر و مادرهایی که واکنشی آرامش بخش به ناراحتی اطفال خود نشان می دهند به آنها درس های مهمی نیز یاد می دهند. درس اول اینکه طفل یاد می گیرد که هیجانات منفی او بر دنیای پیرامون اثر می گذارد. مثلاً، وقتی گریه می کند، مادر و پدرش واکنش نشان می دهند. درس دوم اینکه نوزاد می فهمد رهایی یافتن از هیجانات شدید و بازیافتن آرامش امکانپذیر است. در این سنین، اطفال برای آرامش یافتن عمدتاً به والدین متکی اند. اما وقتی بزرگتر می شوند یاد می گیرند که خود را آرام کنند که این مهارت، بخش مهمی از سلامت عاطفی آنها را تأمین می کند.

به همین ترتیب، اطفال برای آنکه بتوانند فرایند هیجان زندگی را کامل و به دنبال آن آرام گرفتن را تجربه کنند، باید در زندگی خود با محرک های مختلف مواجه و به کرات تحریک شوند. بازی های فیزیکی ای که پدران با فرزندانشان انجام می دهند، فرصت این تجربه ی حیاتی را برای کودکان فراهم می آورند.

من همچنین والدین را تشویق می کنم که بازی هایی را ابداع کنند که برای فرزندانشان فرصت تمرین در زمینه ی تشخیص و ابراز هیجانات مختلف را فراهم آورند. پژوهش ها نشان می دهند که این کار را می توان با تقلید کردن کارهایی که نوزاد انجام می دهد شروع کرد. نوزاد زبانش را بیرون می آورد یا سرفه می کند و والدین هم همان کار را انجام می دهند. سپس طفل مجدداً آن کار را انجام می دهد و بازی بدین ترتیب ادامه پیدا می کند.

در موقع بازی با اطفال خود، شاد و سرحال و پرشور و پر حرکت باشید و جملات خوشایند و اعمال موزونی را تکرار کنید. بدین ترتیب، طفل روند بازی را یاد می گیرد و می تواند حرکات شما را پیش بینی کند. در چنین حالتی انگار طفل به خود می گوید: « اوه پسر، حالا موقع بازی اَتَل مَتَل توتوله است!» وقتی که از بازی لذت می برد، یاد می گیرد که شادی خود را با خنده، دست و پا زدن، و جیغ و فریاد ابراز کند. چنین واکنش هایی از جانب او، والدین را تشویق می کند که بیشتر با او بازی کنند و این داد و ستد عشق و محبت باعث تقویت ارتباط عاطفی میان او و والدین می شود.

 

برگرفته شده از کتاب: پرورش هوش هیجانی در کودکان 

نویسنده: دکتر جان گاتمن 

ترجمه: حمید رضا بلوچ

 

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.