منشا درونی دفاع ها

منشا درونی دفاع ها ما از کودکی آموخته ایم که عواملی از واقعیت ( محرک ها، احساس، نگرانی، دفاع ها، مشکلات) را که مراقبمان را نگران می کنند، نادیده بگیریم، به این ترتیب، می توانیم پیوند خود را با آن ها حفظ کنیم (۱۹۹۳). پدری که بدزبان است به پسرش نگاه می کند و می […]


منشا درونی دفاع ها

ما از کودکی آموخته ایم که عواملی از واقعیت ( محرک ها، احساس، نگرانی، دفاع ها، مشکلات) را که مراقبمان را نگران می کنند، نادیده بگیریم، به این ترتیب، می توانیم پیوند خود را با آن ها حفظ کنیم (۱۹۹۳). پدری که بدزبان است به پسرش نگاه می کند و می گوید « نیشت را ببند پسر!». پسر احساسش را پنهان می کند تا دل بستگی متزلزل خود را حفظ کند ( ۱۹۹۳). این فرزند، روش برخورد صحیح متعادل را یاد نمی گیرد، بلکه در نتیجه ی نادیده گرفتن احساس ها و عواطف خود، رفتاری گسیخته و منفک شبیه پدرش نشان خواهد داد. نادیده گرفتن احساس از طریق به کار بردن دفاع ها، ارتباط بین سبک دل بستگی و بروز آسیب شناسی روانی را توجیه می کند ( ۱۹۹۴) هنگامی که فرزند به صورت غیرمستقیم متوجه شد که این احساس خشم، احساس منفی مراقب را به دنبال خواهد داشت، به صورت خودکار از دفاع ها برای سرکوب خشم استفاده خواهد کرد. درک ناخودآگاه هیجان های تهدید آمیز خود، موجب بروز احساس های تشویش و نگرانی می شود. این دفاع ها که در کودکی آموخته شده اند، از طریق تکرارهای بی شمار تقویت می شوند و ساختار شخصیتی مستحکمی را تا دوران بلوغ ایجاد می کنند.

این تلاش ها فراتر از هوشیاری شخص اتفاق می افتند. درک ناخودآگاه، دفاع ها را فعال می کند که به صورت خودکار و از روی عادت و بدون تلاش و درگیر شدن هوشیاری رخ می دهند. بیماران به صورت آگاهانه از سیستم دفاعی استفاده نمی کنند.

تقلای فرد بر روی دوچرخه برای راندن آن را تصور کنید. شما آگاهانه برای شروع پدال زدن، وضعیت تعادل خود را تغییر نمی دهید. این عمل به صورت خودکار رخ می دهد. دوچرخه سواری از اعمال حرکتی است که در زبان رمزگذاری نمی شود. شما از نشانه هایی که فرم بدن را برای داشتن تعادل به مغز مخابره می کنند، آگاه نیستند. این یک حافظه رویه ای، ناخودآگاه در عمل است.

درواقع اغلب اعمال روزمره ی ما به واسطه ی حافظه ی رویه ای رخ می دهند. این موثرترین شیوه برای عملکرد مغز است. هوشیاری آگاهانه از عواطف به منظور برانگیختن دفاع ها ضرورتی ندارد. این خودکار بودن به کودکان اجازه می دهد تا سریع و پی در پی به هیجان ها پاسخ دهند. دفاع ها و مقاومت ها، روش هدایت رابطه را تعیین می کنند.

حافظه ی رویه ای ناخودآگاه، از ابتدای زندگی مدیریت عملکرد دفاع ها را بر عهده دارد؛ بنابراین، بیماران هرگز از وجود آن آگاه نیستند. به همین دلیل است که بیمار می پندارد که دفاع یعنی این که « من چگونه هستم». شما می توانید یک مکالمه ی تلفنی را به آسانی هدایت کنید چون نیازی نیست به این فکر کنید که چطور کلمات را درحالی که صحبت می کنید، بسازید. حافظه ی رویه ای به صورت خودکار و صریح کار می کند و بنابراین، توجه شما برای انجام وظایف و امور دیگر آزاد است. شما مجبور نیستید که بر فرآیندهای حرکتی مثل خاراندن یا استفاده از یک دفاع، توجه و تمرکز کنید. آن ها به صورت خودکار اتفاق می افتند. از آنجا که دفاع ها خودکار و ناآگاهانه عمل می کنند، بیمار بدون کمک متخصص نمی تواند آن ها را مورد مشاهده قرار دهد؛ بنابراین، ما در ابتدا به بیماران کمک می کنیم تا دفاع هایشان را مورد مشاهده بررسی قرار دهند.

بیماری که در روز هزاران بار از دفاع خود ستیزی (سرزنش) استفاده می کند، افسرده خواهد شد. اگر در هر تصمیم گیری تردید کند، سردرگم خواهد شد. دفاع ها مشکلات حاضر را ایجاد و حفظ می کنند. به همین دلیل،متوقف کردن بیماران و شناسایی دفاع های آنان برایشان مفید خواهد بود. این دفاع ها هستند که نشانه های بیماری را ایجاد می کنند.

اما ممکن است بپرسید که « آیا حذف تمام دفاع های بیماران خطرناک نیست؟». خبر خوب این است که شما نمی توانید این کار را بکنید. شما می توانید کیف پول مرا از جیبم درآورید، اما نمی توانید تواناییم را برای فهمیدن این موضوع حذف کنید. دفاع ها، از جنس رفتار هستند. ما بیماران را نسبت به وجود و عملکرد دفاع ها هوشیار می کنیم. از این پس دفاع ها انتخابی خواهند بود که بیماران می توانند در موردشان تصمیم بگیرند. بیمار می تواند با احساس خود مواجه شود و یا اینکه نادیده اش بگیرد. ما می توانیم اشاره کنیم که او چطور می تواند احساس خود را نادیده بگیرد. می توانیم بگوییم: نادیده گرفتن احساس، منجر به ایجاد مشکلات حال حاضرش می شود. او همیشه حق انتخاب خواهد داشت که آیا با احساس خود مواجه شود یا این که از دفاع استفاده کند. هیچ کس قادر نیست حق انتخاب را از او سلب کند.

سوال دیگر این است که آیا دفاع ها برای انجام وظایف ما حیاتی نیستند؟ دفاع های بالغ و سودمند، برای انجام وظایف مفید، حیاتی هستند. صرفا وجود دفاع های ناهنجار، ضرورتی ندارد. دفاع های ناهنجار هستند که مشکلات موجود و نشانه های بیماری را ایجاد می کنند.

کودکان از دفاع ها برای سازگار شدن با محیط اطراف خود استفاده می کنند. وقتی دفاع ها، علاوه بر اطرافیان، در مورد سایر مردم نیز به کار می روند، به روشی ناهنجار تبدیل می شوند و مشکلات را ایجاد می کنند. ما باید به بیماران کمک کنیم و به آن ها اجازه دهیم تا از تسلط دفاع های مخرب رها شوند، احساس خود را تجربه کنند و به جای تکرار دفاع های ناهنجار، رفتارهای سازگارانه تر نشان بدهند.

برخی دیگر ممکن است سوال کنند که « بدون وجود دفاع ها، بیماران چطور می توانند از خودشان مراقبت کنند؟» بدون وجود دفاع ها، کودک قادر نخواهد بود که از خود در برابر والدینی که از احساس ناراحتی کودک آشفته میشوند، دفاع کند. اگرچه به عنوان مثال، یک فرد بزرگ سال که از مکانیسم انکار استفاده می کند، قادر به دیدن واقعیت آشکار نیست و نخواهد توانست واکنش صحیحی نسبت به آن نشان دهد؛ بنابراین، دفاعی که به کودک کمک می کند،به فرد بزرگ سال آسیب می رساند و منجر به بروز مشکلات حاضر و ایجاد نشانه های بیماری می شود. می توانیم بگوییم که دفاع های کودکان، ریشه ی آسیب به بزرگ سالان خواهند بود.

درصورتی که بیمار از دفاع ها برای اجتناب از احساس های خود استفاده می کند، قادر به ادامه ی فرآیند درمان نخواهیم بود. ما باید دفاع های بیمار را سازمان دهی کنیم تا منجر به شکل گیری اتحاد درمانی و بهبود بیمار شوند.

در زیر دفاع های رایجی را نشان می دهد که بیماران برای رد دعوت به تشکیل اتحاد درمانی به کار می برند.

دفاع های رایج در درمان.

_ چه مشکلی وجود دارد که از من می خواهید به شما در حل آن کمک کنم؟

_ من مشکلی ندارم.

_ آیا مورد بخصوصی هست که ما باید بررسی بکنیم؟

_ فکر نمی کنم.

_احساس شما نسبت به اون آقا چیست؟

_ من هیچ احساسی ندارم.

_ آیا می توانم همین مسئله رو بررسی کنم؟

_ در مورد هر چیز دیگری به جز این صحبت کنیم.

_ این احساس را در بدنتان چطور تجربه می کنید؟

_ احساسی ندارم

_ آیا این همان مشکل نیست که شما قصد دارین حلش کنید؟

_ نه این برای من مشکلی نیست.

چرا بیمار این طور پاسخ می دهد؟ به عنوان یک کودک، بیمار از دفاع ها برای سازگار شدن با مراقبین و غلبه بر ترس هایش استفاده می کند. هردفاعی، واجد این پیشینه ی نیاز به سازگاری است. در بزرگ سالی، بیماران سعی می کنند که خود را با مخاطبی که به اشتباه به عنوان شخص خطرناک ( براساس ملاک های مهم در گذشته ی فرد) سازگار کند. برای مثال، بیماری که خودش را مورد انتقاد قرار میدهد، درواقع متخصص را به عنوان کسی که از او انتقاد می کند، درک کرده است؛ بنابراین، هر دفاع اصولا تاثیر مثبت و تایید کننده ای دارد. دفاع مورد استفاده، مطابقت با شخصی در گذشته را بر می انگیزد. دفاع ها که به عنوان عامل تعدیل کننده ی سازگاری در روابط به وجود می آیند، تبدیل به حافظین ناهنجاری های گذشته می شوند.

 

بریده ای از کتاب دفاع ها به روایت فردریکسون

مترجمان: دکتر فرهاد چنگیزی / ماندانا دانشیان

انتشارات: پرنده

لطفا جهت دریافت خدمات روان شناسی و مشاوره با شماره های ۰۹۰۱۰۱۳۴۶۸۴ و ۰۲۱۸۶۰۱۵۵۹۱ تماس حاصل فرمایید.